پایگاه خبری- تحلیلی الوقت تحلیل کرد

علل توجه افکار عمومی جهانی به حملات تروریستی در پاریس

در ماه‌های منتهی به سالگرد واقعه شارلی ابدو، فرانسه بار دیگر در وضعیت امنیتی و ترور فرو رفت. پاریس روزهای آخر هفته را با صدای مهیب انفجار و تیراندازی و متعاقباً گروگان‌گیری در کنسرت باتاکلان و پنج منطقه‌ی دیگر به سر برد.
کد خبر: ۵۸۴۹۶
تاریخ انتشار: ۲۶ آبان ۱۳۹۴ - ۱۴:۳۷ - 17November 2015

علل توجه افکار عمومی جهانی به حملات تروریستی در پاریس

 به گزارش گروه بینالملل دفاع پرس، در ماههای منتهی به سالگرد واقعه شارلی ابدو، فرانسه بار دیگر در وضعیت امنیتی و ترور فرو رفت. پاریس روزهای آخر هفته را با صدای مهیب انفجار و تیراندازی و متعاقباً گروگانگیری در کنسرت باتاکلان و پنج منطقهی دیگر به سر برد.

پیامد این وضعیت، کشته شدن 129 نفر و زخمی شدن صدها نفر دیگر بود. گویی جنگی که داعش در سوریه و عراق به راه انداخته، دیگر مرزی نمیشناسد و آمادهی به خاک و خون کشاندن تمام جهان است.

این نوشتار کوتاه به وضعیت فعلی کشتارها در خاورمیانه و اروپا میپردازد:

سوال این است؛ چرا با کشتارهای پاریس همدردیهای جهانی صورت میگیرد؟ (به خصوص از سوی مردمان برخی کشورهای خاورمیانه)، این کشتارها، مرزهای رسانههای را در مینوردند و تیتر یک تمام رسانههای جهانی میشوند، اما برای کشتارهای هر روزه در خاورمیانه، هیچ همبستگی نه در خاورمیانه و نه در اروپا صورت نمیگیرد؟ 

حال این نوشتار با وجود قایل بودن به چشماندازگرایی و روایتها باوری (به جای روایتباوری مرسوم)؛ تلاش دارد تا با استفاده از وضعیت استثنایی جورجیو آگامبن، وضعیت قاعده و استثنا را در رفتارهای رسانهها، همبستگیها، انتقادها ببیند و نه تفاوت خون و ناخودآگاه نژاد برتر اروپایی نسبت به نژاد پایین دست و فرودست خاورمیانهای. 

در همین ارتباط آگامبن میگوید: «وضعیت استثنایی» به عنوان یک تئوری و کتاب، با دو موضوع سروکار دارد. موضوع نخست، امری تاریخی است: وضعیت استثنایی تبدیل به پارادایم حکومت امروزی شده است، یعنی از حالت استثنا به وضعیت عادی و هر روزهای بدل شده است. وضعیتی استثنایی که در اصل به مثابهی چیزی غیرعادی تلقی میشده که باید تنها برای مدت زمان محدودی اعتبار داشته باشد، دگرگونی تاریخی آن را تبدیل به شکل عادی حکومت کرده است.

موضوع دوم دربارهی سرشتی فلسفی است که با رابطهی عجیب قانون و بیقانونی، قانون و بیهنجاری سروکار دارد. وضعیت استثنایی رابطهای پنهان اما بنیادی را میان قانون و غیاب قانون برقرار میکند.  حال بیاید تا این وضعیت را به سوی دوگانگی قاعدهی عادی هر روزه کشتارهای مداوم در خاورمیانه و نیز استثناهای غیرعادی در اروپا و غرب با تمرکز بر کشتار پاریس ببریم. یعنی تئوری آگامبن که برای وضعیت دولت محور مختص کشورهای دموکراتیک است را به سوی یک خوانش فرا و فرو دولتی در کنار نگاهی زیر چشمی به دولتها بکشانیم.

ما پیرو آگامبن خواهیم بود، اما نه در کلیت عملیاتی کردن طرح، بلکه در دایرهی مفهومپردازی آن. کشورهای اروپایی و غربی در سالهای پس از جنگ سرد و شروع عملکرد بینالمللی دولت، تمام تلاش خود را در جهت تدارک ابزارهای امنیتساز شکل دادند که مهمترین بخش آن را باید در همگرایی اقتصادی و سیاسی دانست.

در این وضعیت و بنا به برداشت پستمدرن از امنیت؛ «بزرگترین دشمن امنیت خود امنیت است»، آنها تلاش داشتند تا برای استقرار وضعیت امن در جوامع خود، به جای تکیه بر انباشت صرف سلاح که امنیت را به دشمن امنیت بدل میکند، به همدیگر نزدیک شوند؛ یعنی درهم تنیدگی اقتصادی و فرهنگی وسیاسی ایجاد نمایند.

این وضعیت، شکلدهندهی امنیت سراسری برای آنها بود. در کنار این، کشورهای خاورمیانه که منطقهیشان یکی از کانونهای بحران بود و کشتوکشتار به یک وضعیت عادی و روزمرهی در آن بدل شده بود، با انباشت کالاهای کمیاب امنیت؛ سلاحهای مختلف، به تهدیدی بر علیه همدیگر در منطقه بدل شدند.

در این فضا است که قانون نیز از حاکمیت و سروری دموکراتیک خود چندان محلی از اعراب ندارد، رقابتهای گروهی به حمایت از گروههای و جریانهای تروریستی کشید و به تهدیدی بر علیه مردمان این منطقه و جهان بدل شد. این تهدیدات از یک وضعیت فروملی تهدید داخلی به شکلگیری تهدیدات فراملی برای همگان در خارج و داخل مرزهایشان بدل شد.

در این میان اروپای امن نیز تلاش داشت تا وضعیت بحران را از مرکز به پیرامون سوق دهد. بنابراین شاهد تروریسم، کشتار، جنگ داخلی و منطقهای هر روزه در خاورمیانه بودیم. اما چه اتفاقی افتاد که یک ترور در پاریس این همه اهمیت و همبستگی جذب کرد اما هزاران کشته و ترور که وضعیت هر روزه خاورمیانه است، کمتر مورد توجه قرار میگیرد؟ جواب آگامبنی در خود سوال است؛ استثنا و قاعده.

با نگاهی به جهان هزارهی سوم، به راحتی میتوان درک کرد که ترور و کشتار در کشورهای غربی امری استثنا بوده، که شاید در سال به تعداد انگشتهای دست، حملات تروریستی در آنها انجام میشود. اما در خاورمیانه کشتار و ترور داستان هر روزهی این منطقه از 2001 تا به امروز بوده است.

در این شریط با یک حملهی تروریستی در قلب پاریس میتوان انتظار داشت که توجه جهانی به یکی از مناطق امن جهان جلب شود که کانون حمله بوده و با این وضعیت همدردی به عمل آید. استثنای آگامبنی علت این توجه و اهمیت را در همین غیرعادی بودن تروریسم و کشتار در غرب و اروپا و پاریس میداند.

در مقابل، قاعدهی غیرعادی آگامبنی تحلیل، عدم توجه جهانی و همبستگی با کشتارهای خاورمیانه (از گورهای دستهجمعی زنان ایزدی، بریدن سر دختران افغان، کشتارهای داعش، طالبان و القاعده، خشونت حکومت بر علیه مردمان در خاورمیانه مثل سوریه، عراق، یمن، لیبی، مصر و ...) را در وضعیت هر روزهی آن میداند.

در این نقطه از تحلیل، ما چالش میان وضعیت عادی و وضعیت غیر عادی را داریم که یکی را به کانون توجه بدل میکند، چرا که استثنایی است و دیگری را به تیتر کوچکی در گوشهای از دنیای خبر و رسانه بدل میکند، چرا که هر روز این داستان در حال تکرار است. بنابراین، تفاوت در جانها نیست، در قاعدهی هر روزه و استثنا است. تفاوت در وضعیت امنیت شهروندان در غرب و فقدان امنیت آنها در خاورمیانه است.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها