خاطرات رفیقدوست از پدر موشکی ایران/ شهید نشدن الحمدلله ندارد

به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس، "محسن رفیقدوست" از دوستان و همرزمان قدیمی شهید حسن تهرانیمقدم است و این دو نقشی اساسی در تاسیس موشکی سپاه در دوران دفاع مقدس را ایفا کردند. آنچه در پی میآید سخنان شنیدنی حاج محسن رفیقدوست، وزیر سپاه در دوران دفاع مقدس از آن دوران و پس از آن است.

*همشهری ما

بعد از عملیات فتحالمبین بنده در قرارگاه نشسته بودم. یک جوانی آمد در قرارگاه من قبلا او را ندیده بودم. بعد که رفت بیرون از یکی از بچهها پرسیدم این همشهری ما کیست. گفت از کجا فهمیدی همشهری شما است؟ گفتم تهرانی بود دیگر. گفت ایشان قرار است فرمانده توپخانه سپاه شود، یعنی توپخانههایی را که گرفتیم، برادر رضایی به بچهها پیشنهاد داده و شهید حسن باقری او را معرفی کرده است. از همان جا من با او آشنا شدم و با او ارتباط برقرار کردم.

* شهید شدم قیامت شفاعتت را میکنم

موشکهای اولی که آمد، شهید تهرانی مقدم پیش من گفت حاجی از شما یک خواهش دارم؛ یکی از این موشکها را بده به ما باز کنیم و کپی سازی کنیم. گفتم مرد حسابی اینها الان ارزشش پیش ما خیلی زیاد است، یکی از موشکها را دادیم، اما بعد از آن خواستهاش من به شوخی به او گفتم حاجی اگر من به تو موشک بدهم تو به من چه میدهی؟ ایشان گفت اگر شهید شدم در قیامت شفاعتت را میکنم.

آخرین باری که حاج حسن آمد پیش من به او گفتم یادته آن روزی که آمدی موشک بگیری، الحمدلله شهید نشدی. سریع اخمهایش در هم رفت. گفت چرا میگویی الحمدلله و بعد گفت شهید نشدن الحمدلله داره؟! گفتم بالاخره ماندی و خدمت کردی. او گفت اگر مرا دوست داری دعا کن شهید شوم. گفتم دعا میکنم عاقبت به خیر شوی، ولی در جواب به من گفت من دعا میکنم که شما شهید شوی و من در جواب به او گفتم خدا پدرت را بیامرزد. گفت آخر حیف آدم این زحمتها را بکشد و از دنیا هم این جوری برود. گفتم به خدا من دوست دارم ولی در مورد تو که ارزشت خیلی زیاد است و خدمت کردی و به درد میخوری من دعا میکنم عاقبت به خیر شوی.

* حامی ایتام

ویژگیهای افرادی کم نظیر مثل شهید حسن تهرانی مقدم چند چیز بود. هر وقت حاج حسن را میدیدی هم لبش به لبخند متبسم بود و هم دائم الذکر بود. لب حاج حسن را بی ذکر و بی خنده ندیدم در هیچ شرایطی. به شدت مخلص بود چند روز پیش رفتم مرکز عترت فاطمی. اینها 5پنج هزار یتیم را سرپرستی میکنند. تا وارد شدم به من گفتند ما تا چند روز پیش نمیدانستیم یکی از حامیان چند تا از ایتام ما حسن تهرانی مقدم است. نوعاً کارهایش اینگونه بود. ایشان به خیلیها کمک کرد اما از کسی کمک نگرفت، مخلص بود.

در زمان جبهه دو نفر را دیدم خیلی شبیه به هم بودند، یکی شهید صفوی بود که دیدم در سجودش میگفت "اللهم ارزقنا الشهاده فی سبیلک" و دیگری حاج حسن بود که دیدم در قنوتش میگفت اللهم ارزقنا الشهاده فی سبیلک.

حسن تهرانی مقدم خیلی از اینکه شهید احمد کاظمی شهید شده و او نشده بود متأثر بود. ایشان مخلص متدین و پرهیزکار پنهان کار در کار خیر و در هر کاری که به او میدادی امیدوار بود.

*همت و امیدواری

همیشه امیدوار بود همیشه امیدواریاش محکم بود. آدمهایی که با خدا معامله میکنند، خدا سکینه ای بر قلبشان میگذارد که یاس و نا امیدی در او راه نداشته باشد.

*لحظه شهادت

من در جایی جلسه بودم که برگشتم شنیدم که پادگان سپاه منفجر شده است زنگ زدم و پیگیری کردم و گفتند چند نفر شهید شدهاند؛ و بعد از چند دقیقه خبر دادند رفیقت آنجا شهید شده است. من سه سال است که جراحی قلب باز کردم، بعضی وقتها یکی دو مرتبه درد میگرفت. آن لحظه قلبم درد عجیبی گرفت یک ربع بیست دقیقهای حال عادی نداشتم. من خیلی او را دوست داشتم.

انشاءالله که من آن دنیا رفتم حاج حسن شفیع من بشود این قدر بزرگوار بود.

*ولایت پذیری

ولایت پذیری حاج حسن حرف ندارد. چه در مورد امام (ره) و چه در مورد مقام معظم رهبری. ایشان میگفت انشاءالله بمیرد کسی که میخواهد جلوی حرف امام (ره) بایستد این کلامش بود، ولایت پذیریاش بی نظیر بود.