به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس، امروز (اول ذیالقعده)، ولادت حضرت فاطمه معصومه (علیهاالسلام) و روز دختر است. شهید «قاسم سلیمانی» مسئولی بود که سعی میکرد به خانواده شهدا رسیدگی کند و برای فرزندان شهدا، پدری؛ کمی شبیه حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسلام). به همین مناسبت به مرور خاطراتی از دیدار و تفقد حاج قاسم از دختران و خانواده شهدا میپردازیم.
حاج قاسم مرا با لفظ «زینبم» و برادرم را با لفظ «حسینم» صدا میکرد
«زینب هاشمی» فرزند سردار شهید «علی هاشمی» از دوستان نزدیک و همرزمان حاج قاسم سلیمانی با بیان خاطرهای از حاج قاسم گفت: «زمانی که ازدواج کردم، پدرم شهید شده بود. سردار سلیمانی به منزل نو ما آمد و به همسرم به مزاح گفت که اگر مراقب من نباشد، با او طرف است.
به هرحال همه دخترها زمان ازدواجشان دوست دارند که پدرشان چنین حرفهایی را به همسرشان بزند؛ برای اینکه احساس کنند کسی بالای سرشان هست و تکیهگاه دارند. خوشحالم که سردار سلیمانی این جایگاه را برای من پر کرد و اجازه نداد احساس تنهایی و بیپدری کنم.
خانواده ما همیشه میزبان سردار سلیمانی بود و باعث افتخارم بود که هر زمان که به اهواز میآمد، به منزل ما بیاید و به همه بگوید که آنجا منزل برادرش است؛ یعنی تا این حد با ما احساس نزدیکی داشت.
هر زمان دلتنگی شدیدی از پدر داشتیم، وی کنارمان بود و اجازه نمیداد ناراحت باشیم. واقعا حضور او پدرانه بود. همیشه مرا با لفظ «زینبم» و برادرم را با لفظ «حسینم» خطاب میکرد و من مشتاق بودم که بیاید و بهترین پذیرایی را از او کنم، بهترین سفره را برای او بچینم، اما همیشه به من میگفت: بیا کنارم بنشین و صحبت کن.»
آرامشی که حاج قاسم به جانم داد، عین واقعیت پدرانه بود
«سمیه ابراهیمزاده» همسر شهید مدافع حرم «مصطفی صدرزاده» فرمانده گردان عمار لشکر فاطمیون با بیان خاطرهای در مورد شهید سلیمانی گفت: «زمانی که شهید صدرزاده در سوریه بود، یک بار برای ما مشکلی پیش آمد که مجبور شدم با «زینب سلیمانی» دختر شهید سلیمانی تماس بگیرم و با حاج قاسم مشورت کنم.
حاج قاسم بهسرعت به من زنگ زد و با لحنی پدرانه جویای احوال من و پیگیر مشکلم شد و از من خواست که خودم را ناراحت نکنم و درواقع آرامشی به جانم داد که عین واقعیت پدرانه بود. محبت او همیشه در عمق جانم هست و واقعاً بعد از رفتن سردار، بیپناه و بیتکیهگاه شدیم.»
جشن تولد دختر شهید برای حاج قاسم
در جشن «جان پدر» که در آستانه فرارسیدن دهه کرامت در روز جمعه (۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۲) با حضور دختران شهدا در گلزار شهدای کرمان برگزار شد، سردار «محمدرضا حسنی سعدی» مدیر گلزار شهدای کرمان، خاطراتی را از محبت حاج قاسم نسبت به دختران شهدا نقل کرد: «نامهای به دفتر حاج قاسم فرستادم که در آن نوشته بودم: قول دادی به دختر شهید «شیخ شعاعی» در قم سر بزنی. آدرس و تلفن هم فرستادم. حاج قاسم از تهران راه افتاد و به دیدار دختر شهید رفت و از فرزندان شهید تفقد کرد و چادر نمازی به دختر شهید هدیه داد.
وی ادامه داد: یکی از دختران شهدا جشن تولد ۶۰ سالگی حاج قاسم را گرفته بود و از وی خواسته بود به خانه آنان برود. دختر شهید روی کیک تولد نوشته بود: «پدرم»
حاج قاسم گفته بود خیلی خوشحال شدم که نوشتی «پدرم».
مدیر گلزار شهدای کرمان اضافه کرد: این دختر شهید گفت: «حاج قاسم بعداً ما را دعوت کرد و ما به خانه او رفتیم.به من گفت: عمو، برو اتاق من از وسایل شخصی هر چه میخواهی بردار که من مُهر و سجاده و کلی وسیله برداشتم.»
وی با بیان اینکه حاج قاسم میگفت: «من عاشق فرزندان شهدا هستم»، تصریح کرد: حاج قاسم پدر دختران ایران و پدر دختران شهدا و پدر معنوی همه دخترانی است که امروز زائر وی هستند.»
حاج قاسم پدر بود. همه او را «بابا» صدا میکردند. در جمع خانواده و فرزندان شهدای مدافع حرم نقش پدر را به خوبی ایفا میکرد؛ آنها که پدرانشان برای امنیت و دفاع از حریم اهل بیت (علیهمالسلام) به خارج از مرزهای ایران سفر کردند و به مقام شهادت نائل آمدند.
فکرش را نمیکردیم که انتظار دیدار او به غم فراغ منتهی شود
«فاطمه جعفری» همسر شهید «سعید انصاری» با بیان خاطرهای از شهید سلیمانی نقل میکند: «گوش به زنگ بودیم تا دیدار خانواده شهدا با سردار سلیمانی هماهنگ شود. طی سالهای گذشته در فصل پائیز، این دیدار دستهجمعی خانوادههای شهید مدافع حرم با حضور سردار سلیمانی شکل میگرفت، اما امسال خبری از آن نشده بود.
پرسوجو میکردیم و فرزندانمان بیتابی میکردند. این را همسران شهدای مدافع حرم در هر جایی که دور هم بودیم، میگفتند یا در کانال گروهی پیام میگذاشتیم. اصلاً فکرش را نمیکردیم که در دلتنگی، این خبر را بشنویم.
فکرش را نمیکردیم که انتظار دیدار او به غم فراغ منتهی شود؛ اگرچه شهادت آرزویش بود، اما فرزندان ما بار دیگر گریستند. کوچکترها باز به چادر مادرهایشان چنگ زدند و گریه کردند و بزرگترها بندهای پوتین رزمشان را محکمتر کردند.
به محض دیدن حاج قاسم، انگار هرکدام از فرزندان شهدا پدرشان را دیده باشند
آخرین باری که حاج قاسم سلیمانی را ملاقات کردیم، مراسم تقدیر از خانواده شهدای مدافع حرم بود. ما اصلاً خبر نداشتیم که قرار است وی در این مراسم شرکت کند؛ البته همیشه اینگونه بود. به لحاظ دلایل امنیتی حضور وی تا لحظه آخر از همه پنهان بود.
همه میدانستند به محض اینکه حاج قاسم وارد جلسه شود، نظم برنامه بههم میخورد. همیشه فرزندان خانواده شهدا میدویدند و کنارش مینشستند؛ انگار هر کدام پدرشان را ملاقات کرده باشند.
حاج قاسم چنان مهربانی داشت که بچههایی که تا آن لحظه آرام نشسته بودند، دیگر حرف بزرگترها را گوش نمیکردند و سر جایشان نبودند. آن بار هم همین اتفاق افتاد.
با اینکه سردار سلیمانی از انتهای سالن وارد شد و به آرامی بر یکی از صندلیها نشست تا نظم جلسه برهم نخورد، اما یکی از بچهها او را دید و با فریاد «حاج قاسم سلام» همان کودک، تمام سالن غرق سلام و صلوات شد. دیگر هیچ شخصی حرفهای سخنران را نمیشنید.
اوضاع که اینطور شد، سخنران از سردار درخواست کرد که پشت تریبون تشریف ببرد. بچهها مهلت نمیدادند و دوست داشتند که با او حرف بزنند، عکس بگیرند و گپوگفت داشته باشند. راستش برای همه خانوادهها عادت شده بود که اینطور با سردار جلسه داشته باشند و بدون هیچ تشریفاتی فقط حرف بزنند و درددل بکنند.
بیشتر مراسم دیدار با خانواده شهدا در روزهای جشن برگزار میشد
سردار بیشتر مراسم دیدار با خانواده شهدا را در روزهای جشن برگزار میکرد تا دل بچههای شهدای مدافع حرم شاد شود. همه این را خوب میدانستند.
اصلاً هر وقت مراسم ولادت بود، بچههای ما دوست داشتند در کنار حاج قاسم باشند. حالا که ولادت حضرت زینب (س) شده بود، انگار دل همسران و فرزندان شهید گواهی میداد که مراسم دیدار نزدیک است اما، نمیدانستیم که قرار است اینجا جمع شویم و عزای نبودش را بگیریم و باهم بنشینیم تا کمی دلمان آرام شود.
نمونهای از دیدار حاج قاسم با خانواده شهدا را در زیر ببینید. این فیلم، مستندی است که در آن برخی از فرزندان شهدا که حاج قاسم به دیدار آنها رفته بود، به بیان خاطرات خود از این دیدارها و خاطرات خود با حاج قاسم پرداختند و غمی که بهعلت دلتنگی برای حاج قاسم در دلهایشان سنگینی میکند:
انتهای پیام/ 118