ماجرایی که مرزهای تعصب دینی را درنوردید

کربلا با دل ارمنیها، زرتشتیها و حتی یهودیان، چه می‌کند که آنها نیز در گریه، نذر کردن و طعام پختن، بی محابا شرکت می‌کنند؟کربلا مرزهای تعصب دینی را در هم می نوردد و قلب انسانهای پاک را می‌رباید.
کد خبر: ۵۹۱۰
تاریخ انتشار: ۱۹ آبان ۱۳۹۲ - ۰۸:۵۲ - 10November 2013

به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس، دکتر بهزاد حمیدیه در یادداشتی در روزنامه رسالت به تبیین نقش تاریخی قیام امام حسین(ع) در مبارزات ملل و مذاهب مختلف و تفاوت این حرکت حماسی با اسطوره های مرسوم در فرهنگ های مختلف می پردازد و می نویسد:

انسانها در طول تاریخ پرپیچ و خم تمدنها داستانهایی خلق کرده اند که گویای آرمانهای ذهنی و ایده آلهای اخلاقی آنهاست. حماسه گیلگمش که در لوحه های گلی با خط میخی در بین النهرین کشف شده است، اسطوره اوزیریس در مصر، داستانها و اسطوره های یونانی درباره پرومته، آشیل، نارسیس و مانند آن، ... همه و همه سرگذشتها و ماجراهایی شگرف را بازگو می کنند، ماجراهایی که هیچ راهی برای اثبات واقعی بودن آنها در دسترس ما نیست بلکه آنچنان رنگ تخیل دارند که ذهن مدرن بی درنگ آنها را کنار می نهد، اما با این وجود، بسیاری از آنها آکنده از عبرتها، حکمتها و الگوهای رفتاری است.

آنچنان که کارل گوستاو یونگ معتقد است این داستانها مشتمل بر «کهن الگو»ها (آرکی تایپ ها) هستند. به عقیده او «کهن الگو»، افکار غریزی و مادرزادی و تمایل به رفتارهایی است که انسانها بر طبق الگوهای از پیش تعیین شده انجام میدهند. «کهن الگو»ها، برای ذات و فطرت انسان اموری آشنا به چشم میآیند، آنها همچون فانوسهای دریایی، هدایتگر انسان در تاریکیها بودهاند. توجه به کهن الگوها، همواره انسان را از بحران هویت نجات داده، راه و رسم زندگی شرافتمندانه را در پیش پای او قرار داده است. برخی از کهن الگوهایی که یونگ از اسطورهها، افسانهها، متون شعری و ادبی و نیز رویاها استخراج کرده است عبارتند از: کهن الگوی پیر دانا که مظهر تفکر، بصیرت، دانایی و تیز بینی است، کهن الگوی قهرمان، کهن الگوی مادر، کهن الگوی دختری در بند و کهن الگوی حقه باز یا روباه.

ساختن اسطورهها، بازگو کردن و شنیدن آنها در میان ملل همواره تا به امروز جریانی زنده و نیرومند بوده است. اگر همچون فویرباخ بگوییم این امر، فرافکنی ایدهآلهای ذهنی مردم بوده است، آنگاه درمییابیم گویی مردم ملل دنیا همواره منتظر ظهور یک انسان واقعی آرمانی بودهاند. قطعا در تاریخ مواقعی پیش آمده است که این انتظار به میزانی برآمده است و فرد یا گروهی خاص، تا حدودی مجلای حقیقی یک کهن الگو شدهاند. اما به راستی کدام موقعیت تاریخی را می توان سراغ گرفت که برآورنده کامل انتظاراتی باشد که از ناخودآگاه جمعی انسانها سرچشمه میگیرند؟

کسی که تاریخ کربلا را از ابتدا تا انتها با تامل بازخوانی کرده است، پاسخ را درمییابد. نهضت حسین علیه السلام، انتظار دیرین بشر بوده است. او همان آرمانی بوده است که مدتها در قالبهای داستانی جستجویش میکردهاند. انسانها با نقل اسطورهها و اعمال شخصیتهای اسطورهای، در واقع، به کربلا و شخصیتهای والای کربلا پل میزدهاند. کمال ظلمت و دوری از انسانیت را در صحنه کربلا می توان دید (همان کهن الگوی شیطان) و در مقابلش، الگوی پیر دانا که کهن الگوی بصیرت و دانایی است و الگوی قهرمان که با جانفشانی در صدد آزاد کردن انسانهای اسیر است. زینب سلام الله علیها، کهن الگوی مادر است، آنکه پس از عاشورا با کمری خم از داغهای جانگداز، یک کاروان زن و کودک به اسارت رفته را مادری کرد و در سختترین شرایط از فرزندپروری بازنایستاد. او مادری بود که چهل منزل در برابر خود، سر بریده و خونین برادر را میدید، مادری که زخمهای تازیانه را بر بدن خود میخرید تا کودکان تازیانه نخورند، مادری که به رغم رنجهای خویش، مرهم دل پر درد رباب، مادر شیرخواره شهید می شد ... مادری که کوه صبر بود، کوهی که بانگ رسای پیام کربلا در آن پیچید و به همگان رسید.

کربلا، حتی کهن الگوی دختری در بند را هم بازنمایش داد، اما این بار کاملا حقیقی و عینی نه در قالب افسانهها. سکینه و رقیه از جمله دختران دربند کربلا بودند. سکینه با جملاتی حزنآلود از پدری که مهیای شهادت شده است می خواهد که آنها را به مدینه بازگرداند، اما پدر، یکه و تنها است و کاروان در چنگ دشمنان اسیر است. رقیه در گوشه ویرانهای در شام در حالی جان میسپارد که سر بر سر بریده پدر مهربانش دارد، او کهن الگویی از مظلومیت است که هرگز چون او در تاریخ نیامده و هرگز نخواهد آمد.

در ادامه این نوشتار، میخواهیم نیم نگاهی سریع به اساطیر و آرمانهای ملل و ادیان مختلف جهان بیفکنیم. نگاهمان از آن روی است که با کنار زدن جنبههای اساطیری و تخیلی به رازهای نهفته در اساطیر نظر افکنیم. آنگاه به روشنی درخواهیم یافت که کربلای حسین علیه السلام، برآورنده این رازها در قالبی واقعی و عینی است. بنابر این همه جهانیان باید به قیام حسین علیه السلام ببالند و از آن درس بیاموزند. حسین علیه السلام، وارث آدم و نوح بود، او وارث همه ادیان و ملل است. حتی پیروان نحلههای کافرکیش و  منحرف نیز به اعتقاد من، از آن باب که انسانند، چیزی از آرمانها و کهن الگوها در حماسههای خود دارند و حسین علیه السلام، وارث حقیقی همه کهن الگوهای پاک است.

کربلا و میراث یهود

یهود خود را قوم برگزیده ای میدانند که خداوند با آنها عهدی بسته است. بر طبق این عهد، آنان به فرامین شرعی الهی عمل می کنند و خداوند نیز آنان را در سرزمین موعود جای خواهد داد. بنابر این عهد است که یکی از مهمترین مراسم مذهبی یهودیان، زیارت دیوار ندبه است. دیوار ندبه یا به عبری، «هاکُتِل هامعاراوی» در شهر بیت المقدس قرار دارد و به اعتقاد یهود، بخشی از معبد دوم یا دیوار بیرونی معبد دوم بوده است و در هر حال، یادآور آوارگی آنان از شهر اورشلیم و نابودی معبد اصلی آنها (هیکل سلیمان) است. بر آنان واجب است با دیدن دیوار، گریبان چاک کنند و به ندبه و سوگواری بپردازند. در نزدیک دیوار، باید به احترام کفش از پای بیرون آورند، سر بپوشانند و به نماز و نیایش بپردازند.

کسی که 30 روز دیوار ندبه را ندیده باشد پس از دیدن آن باید این جمله را بازگو کند: «معبد مقدس ما که شکوه ما بود و اجدادمان در آن، تو را ای خداوند ستایش میکردند، در آتش سوخت و همه دلخوشی ما نابود شد» (احکام مسافران، اثر اپستاین، ص 70) .

اهمیت معبد اورشلیم برای یهودیان، به جهات متعددی است بالاخص آنکه این معبد سمبل هویت قومی و دینی آنان بوده است. اندوه و زاری در پشت دیوار ندبه، نوعی نوستالژی است یعنی درد فراق از اصل و موطن. این گریه های سوزناک، برای یهود، یادآور تعلقشان به قومی است که با خدا عهد بسته است. به شهادت تاریخ و منابع یهودی (و حتی عهد عتیق)، آوارگی یهود و نابودی معبدی که توسط بزرگمردانی همچون سلیمان نبی و عزرای نبی ساخته یا بازسازی شده بود، نشانی از خشم خداوند از اعمال نابخردانه و تبهکارانه یهود بوده است. چون آنان عهد الهی را شکستند، خداوند نیز یونانیان و سپس رومیان را بر آنها مسلط ساخت تا معبد را تخریب کنند و یهودیان را از اورشلیم بیرون سازند.

این عشق و محبت قلبی که میان فرد یهودی با معبد ویران شده برقرار است و در سوگواری و گریه، خود را نشان میدهد، قاعدتا برای تثبیت ایمان و ترغیب به یهودی ماندن و همچون یک یهودی پارسای زیستن، باید بسیار مؤثر باشد. بگذریم که دولت نامشروع اسرائیل، با عدول آشکار حتی از احکام همین دین تحریف شده یهودی، سیه رویی و ننگ را برای یهودیان به ارمغان آورده است (عملکرد اسرائیل کجا و این جمله اپستاین کجا که مینویسد: «اساس همه اخلاقیات یهودی در مفهوم پاکی و تقدس فردی نهفته است» و تقدس فردی را شامل این دستورهای بزرگ میداند که «انتقام مگیر»، «دشمنی مورز»، «بیگانگان را دوست بدار» ... رجوع کنید به کتاب یهودیت اپستاین ترجمه بهزاد سالکی، انتشارات انجمن حکمت و فلسفه ایران، ص 187).

شیعیان حسین علیه السلام قرنهاست بر او مویه میکنند. او شیئی بیجان همچون معبد نبود، او یک انسان بود، انسانی کامل، او فراتر از یک معبد، تجسم همه فضایل و مکارم اخلاق بود، او قرآن ناطق بود، او از پیامبر و پیامبر از او بود (حسین منی و انا من حسین). فریاد غمگنانه برای یک دیوار، یهودیان را به ملیت گرایی و قومیت پرستی سوق میدهد و با نوعی انحصارطلبی بدانها خاطر نشان میکند که فقط یهود، قوم خداست و هرکسی از نژاد یهود، تنها بهخاطر آنکه یهودی است باید احکام خدا را نگاه دارند، اما ناله بر عزای حسین علیه السلام، برعکس، تعصب قومی و ملی را فرومیشکند و همه انسانهای آزاده و جوانمرد را در شعار ظلم ستیزی متحد میسازد. دیوار ندبه یهود، ابدا حس ترحمی را در ملتهای غیر یهودی برنمی انگیزد و آنها را در ندبه همراه نمیکند، اما ماجرای کربلا با دل ارمنیها، زرتشتیها و حتی یهودیان، چه میکند که آنها نیز در گریه، نذر کردن و طعام پختن، بی محابا شرکت میکنند؟کربلا مرزهای تعصب دینی را در هم می نوردد و قلب انسانهای پاک را میرباید.

مهاتما گاندی که در 1930 یک راهپیمایی بسیار باشکوه و کم نظیر با عنوان «راهپیمایی نمک» (سالت ساتیا گراها) را به راه انداخت و مسافت 388 کیلومتر را با تعداد زیادی از مردم پیاده رفت تا حق تولید و فروش نمک را برای هند تثبیت کند (راهپیمایی که سهم مهمی در استقلال هند از انگلستان داشت)، این راهپیمایی را الهام گرفته از مقاومت و ایستادگی امام حسین علیه السلام در برابر استبداد یزید و قربانی کردن خود در این راه اعلام کرد.

السلام علیک یا وارث آدم صفوه الله، السلام علیک یا وارث نوح
نبی الله، السلام علیک ...

نظر شما
پربیننده ها