به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس، شهید مهدی باکری سال ۱۳۳۳ به دنیا آمد و روز ۲۵ اسفند ۱۳۶۳ در عملیات بدر به شهادت رسید و قایق حامل پیکر او مورد اصابت گلوله آر. پی. جی قرار گرفت و مفقودالاثر شد.
در نوشتار زیر، قرار است به بازگویی نحوه شهادت شهید «مهدی باکری» و انتشار وصیتنامه وی بپردازیم.
شهید «مهدی باکری» در عملیات بدر در روز ۲۵ اسفند ۱۳۶۳ به خاطر شرایط حساس عملیات، طبق معمول به خطرناکترین صحنههای کارزار وارد شد و در حالی که رزمندگان لشکر را در شرق دجله از نزدیک هدایت و تلاش میکرد تا مواضع تصرف شده را در مقابل پاتکهای دشمن تثبیت کند که در نبردی دلیرانه بر اثر اصابت تیر مستیقیم مزدوران عراقی به فیض عظیم شهادت نائل آمد.
هنگامی که پیکر مطهرش را از طریق آبهای هورالعظیم انتقال میدادند، قایق حامل پیکر وی، مورد هدف گلوله آر. پی. جی دشمن قرار گرفت و پیکر وی مفقودالاثر شد.
هر چه خدا بخواهد، چون عسل شیرین است/ کار برای خدا، شکست ندارد
امام خمینی (ره) بعد از شنیدن خبر شهادت «مهدی باکری» فرمودند:
«به فرماندهان سپاه و ارتش بگویید، چون گزارش دادند، شهادت مهدی باکری، بعضیها ناراحت هستند؛ میخواستم بگویم هیچ جای نگرانی نیست. البته من برای شهدا و شما دعا میکنم، ولی باید همه ما بدانیم که ما تابع اراده خداوند هستیم. ما از ائمه (ع) که بالاتر نیستیم. آنها هم در ظاهر بعضی وقتها موفق نبودند. هم پیامبر (ص)، هم امیرالمؤمنین (ع)، هم امام حسن (ع) و امام حسین (ع).
ما که نسبت به مقام اینها چیزی نیستیم؛ عمده، مشیت خداوند است که هرچه او بخواهد، همان خوب است و، چون عسل شیرین و باید با آغوش باز پذیرای آنچه او میخواهد، باشیم و از هیچ چیز نگران نباشیم. محکم باشید و از هماکنون در فکر عملیات بعد و مطمئن باشید که پیروزی. امروز هم پیروزید. اگر کار برای خدا باشد که شکست ندارد.
صحیفه نور، ج ۲۱، ص ۶۰۹»
رهبر معظم انقلاب اسلامی: حضور شهید باکری و دوستانش در صحنه انقلاب، نشان دهنده بیدار آنها بود
رهبر معظم انقلاب اسلامی روز ۳۰ مهر ۱۳۹۶ در دیدار با دستاندرکاران کنگره بزرگداشت ۱۲ هزار شهید استان آذربایجان غربی با بیان خاطرهای از دیدار با شهید «مهدی باکری» در مشهد در مورد وی چنین فرمودند: «من مرحوم شهید آقامهدی باکری را از قبل از انقلاب میشناختم. ایشان دانشجوی دانشگاه تبریز بود، با یکی از دوستان ما که ایشان هم دانشجوی دانشگاه تبریز بود، به مشهد آمدند؛ اتّفاقاً تابستان بود و من در یکی از همین ییلاقات اطراف مشهد بودم؛ آنجا آمدند و این جوان را دیدم.
اهل کار بودند، اهل مبارزه بودند، فهیم بودند؛ مسائل کشور را، موقعیت کشور را میفهمیدند؛ لذا به مجرد اینکه انقلاب شد و حوادث بعد از انقلاب پدید آمد، اینها صحنه را حفظ کردند؛ یعنی حضور کامل در صحنه پیدا کردند. [این]بیداری اینها را نشان میدهد.»
پاسخ آیتالله خامنهای چگونگی تقویت مبانی فکری دانشجویان دانشگاه تبریز
سال ۱۳۵۶ مهدی باکری که به تازگی در رشته مهندسی از دانشگاه تبریز فارغالتحصیل شده بود، به همراه تعدادی دیگر از دانشجویان به دیدار آیتالله خامنهای در مشهد رفت. روایتی از این دیدار در کتاب «شرح اسم» آمده که به شرح زیر است.
«مهدی باکری روزهایی از تابستان ۱۳۵۶ در مشهد بود و آنچه مسلم است گفتگوهایی با آقای خامنهای داشت.
در این سفر او و همراهانش به دیدار آقای خامنهای رفتند، حتما از مناسبات گسترده او با دانشجویان آگاه بودند. از جزئیات این دیدار خبری در دست نیست.
ساواک مشهد متوجه آن (این دیدار) نشد، اما چندی بعد که باکری به تبریز بازگشت، جاسوسان این سازمان شنیدند که آقای خامنهای توصیههایی به این گروه از دانشگاهیان کرده است؛ از جمله آنکه:
برای رفع اشکالات (سؤالات دینی و فقهی) به حاجی نصرالله شبستری و شریبانی رجوع کنید. کتب شریعتی را بایستی بیشتر خواند و بررسی دقیق کرد. دانستن زبان عربی، کار روی موضوعهای مشروح و بسط دار از قبیل نبوت و بررسی بُعد تاریخی... آنها، برداشتهای خود را از قرآن استخراج کردن و حرکت مطابق شرایط موجود؛ بیشتر با حدیث آشنا شدن؛ تماس با علما، گرچه در سطح پایین باشند، برای انسگیری بیشتر؛ نداشتن تعصب و پیشداوری در تحقیق و بررسی؛ آشنایی با افکار و روشهای علمی و تحقیقی در سطح جهان و کلاً نتایجی که به آن رسیدهاند، در بررسی قرآن لازم است.
آنچه که مهندس باکری و دوستانش در دیدار با آقای خامنهای در مشهد یادداشت کرده، با خود به تبریز آوردند، در واقع پاسخی بود به چگونگی تقویت مبانی فکری دانشجویان دانشگاه تبریز.»
سند این دیدار به شرح زیر است:
شهید باکری: رسالت حضرت ابا عبدالله (ع) و حضرت زینب (س) را رسالت خود بدانید
شهید باکری در وصیتنامه خود در مورد سپر کارساز آدمی در مقابل وسوسهها و فریفتگی دنیا چنین گفت:
«یا الله، یا محمد (ص)، یا علی (ع)، یا فاطمه زهرا (س)، یا حسن (ع)، یا حسین (ع)، یا مهدی (عج) و تو ای، ولی مان یا روحالله و شماای پیروان صادق شهیدان.
خدایا چگونه وصیتنامه بنویسم درحالیکه سراپا گناه و معصیت و نافرمانیام. گرچه از رحمت و بخشش تو ناامید نیستم، ولی ترسم از این است که نیامرزیده از دنیا بروم.
میترسم رفتنم خالص نباشد و پذیرفته درگاهت نشوم. یا رب العفو، خدایا نمیرم در حالی که از ما راضی نباشی. ای وای که سیهروز خواهم بود. خدایا چقدر دوستداشتنی و پرستیدنی هستی! هیهات که نفهمیدم. یا اباعبدالله (ع) شفاعت!
آه؛ چقدر لذتبخش است انسان آماده باشد برای دیدار ربش و چه کنم که تهیدستم، خدایا تو قبولم کن.
سلام بر روح خدا، نجاتدهنده ما از عصر حاضر، عصر ظلم و ستم، عصر کفر و الحاد، عصر مظلومیت اسلام و پیروان واقعیاش.
عزیزانم، شبانهروز باید شکرگزار خدا باشیم که سرباز راستین صادق این نعمت شویم و باید خطر وسوسههای درونی و دنیافریبی را شناخته و برحذر باشیم که صدق نیت و خلوص در عمل، تنها چارهساز است.ای عاشقان اباعبدالله، بایستی شهادت را در آغوش گرفت، گونهها بایستی از شوقش سرخ شود و ضربان قلب تندتر بزند. بایستی محتوای فرامین امام را درک و (به آنها) عمل کنیم تا بلکه قدری از تکلیف خود را در شکرگزاری بهجا آورده باشیم.
وصیت به مادرم و خواهران و برادرانم و اهل فامیل: بدانید اسلام تنها راه نجات و سعادت ماست، همیشه به یاد خدا باشید و فرامین خدا را عمل کنید، پشتیبان و از ته قلب مقلد امام باشید، اهمیت زیاد به دعاها و مجالس یاد اباعبدالله (ع) و شهدا بدهید که راه سعادت و توشه آخرت است.
همواره تربیت حسینی (ع) و زینبی (س) بیابید و رسالت آنها را رسالت خود بدانید و فرزندان خود را نیز همانگونه تربیت کنید تا سربازانی باایمان و عاشق شهادت و علمدارانی صالح وارث حضرت ابوالفضل (ع) برای اسلام بهبار آیند.
از همه کسانی که از من رنجیدهاند و حقی بر گردن من دارند، طلب بخشش دارم و امید دارم خداوند مرا با گناهان بسیار بیامرزد.
خدایا مرا پاکیزه بپذیر. مهدی باکری»
انتهای پیام/ 118