به گزارش خبرنگار دفاعپرس از مشهد، «محمدحسین جواهری لطفآبادی» یکم خرداد ۱۳۳۴ در شهر لطفآباد از توابع شهرستان درگز متولد شد.
«حافظه جواهری» خواهر شهید در خصوص تقید دینی برادر شهیدش میافزاید: بیاد دارم در ماه مبارک رمضان، با شنیدن نوای دعای سحر از رادیو، با شوق زیاد از خواب بیدار میشد. بعد از صرف سحری و فریضه نماز در زیر نور چراغ گرد سوز نفتی تا صبح به انجام تکالیف مدرسه میپرداخت.
محمدحسین در سال ۱۳۵۰ وارد دانشسرای قوچان شد. در سال ۱۳۵۳ در کسوت معلمی کار خود را در آموزش و پرورش مشغول آغاز کرد. در سالهای ۱۳۵۴ تا ۱۳۵۶ در شهر مشهد مقدس در کلاس درس شهید «سید عبدالکریم هاشمینژاد»، آیتالله «سید علی خامنهای»، آیتالله «عباس واعظ طبسی» و دیگر علما انقلابی آن زمان شرکت میکرد.
سال ۱۳۵۶ به خاطر شرایط سیاسی دانشگاههای ایران جهت تحصیل به هند رفت و مسئولیت روابط عمومی انجمن اسلامی دانشگاه پونا را برعهده گرفت.
در سال ۱۳۵۹ میزبان حضرت آیتالله خامنهای نماینده انقلاب اسلامی ایران در هند بود. با پایان تحصیلات در سال ۱۳۶۲ به ایران بازگشت و در دوران ریاست جمهوری آیتالله خامنهای در کارگروه نیروی انسانی نهاد ریاست جمهوری مشغول به کار شد.
«فاطمه حاجیانمقدم» همسر شهید جواهری و خواهر شهید حاجیانمقدم از شهدای هفتم تیر میگوید: محمدحسین در اواخر دی ماه وعده خوش زیارت زینبیه را داد و بلیط پرواز را تهیه کرده بود. با اصرار می توانست موافقت اداری برای جبهه را بگیرد. وقتی به منزل آمد به آرامی روبروی من ایستاد پس از اندکی مکث و با لحنی آرام و مهربان گفت: میخواهم به جبهه بروم؛ میدانستم عزمش جدی است. در مورد همزمانی با برنامه سفر به سوریه سوال کردم. «پس سفر به سوریه چی، آخه بلیط خریدی!!» مدتی چشمانش را به نگاهم دوخت، آرامش و طمأنینه خاصی داشت، حس کردم در وادی دیگری سیر میکند، سخنی گفت که از شنیدنش یکه خوردم، با صدایی که گویی از جان و روحش بر میخاست گفت: «دیگر هیچ آرزویی ندارم...»
او در سال ۱۳۶۵ همچون یک بسیجی ناشناخته در مرحله تکمیلی عملیات کربلای ۵ شرکت کرد و سرانجام در ۱۴ اسفند ۱۳۶۵ در نبردی جانانه و تنبهتن در منطقه شلمچه به شهادت رسید.
به منظور پاسداشت شهید «محمدحسین جواهری لطفآبادی» به بخشهایی از کتاب «جواهر اسرار» نوشته «عیسی سلمانی لطفآبادی» که به نحوه شهادت این رزمنده مخلص پرداخته است، اشاره خواهیم کرد.
عملیات تکمیلی «کربلای ۵» با رمز مقدس یا زهرا (س) از تاریخ ۳ تا ۱۳ اسفندماه ۱۳۶۵ در شلمچه (منطقه عمومی بصره) آغاز گردید.
شلمچه به منزله یکی از قویترین دژهای دشمن محسوب میشد و این برای ارتش عراق بمنزله دیواری غیرقابل نفوذ بود. منطقه کانال پرورش ماهی، جایی بود که دشمن با کمک کارشناسان نظامی غربی مستحکمترین خطوط دفاعی را در شلمچه برای حفاظت از شهر بصره ایجاد و اعلام کرده بود؛ که ایرانیها به هیچ عنوان نمیتوانند از این موانع عبور کنند. شکستن خطوط و استحکامات و پیشروی در شرق بصره، تواناییها و قابلیتهای نظامی عراق را بار دیگر، زیر سؤال برد.
علیاکبر (اصغر) رضایی از فرماندهان گردان مقداد در عملیات تکمیلی «کربلای ۵» در مورد نحوه شهادت شهید «محمدحسین جواهری» این چنین نقل میکند.
از روز سوم اسفند ۱۳۶۵ عملیات تکمیلی «کربلای ۵» شروع شد. گردانهای متعدد هریک به نوبه خود در روزهای سوم تا پایان روز یازده اسفند، درگیر نبردی بیامان با دشمن بودند... تهاجمات سنگینی از طرف نیروهای خودی؛ بسوی دشمن شده بود. ولی هنوز منطقه مورد نظر کاملا در دست رزمندگان ایران نبود و این نگرانی بود که نیروهای دشمن شاید بتوانند زحمات رزمندگان ایران را از بین ببرند.
منطقه مورد نظر که گردان مقداد در آن وارد عملیات شد؛ به منطقه، نوک خودنویسی معروف بود. منطقهای به شکل مستطیل و باریک و همانند شکل نوک خودنویس در تسلط دشمن بود. این ناحیه در بین نیروهای خودی انفصال ایجاد کرده بود. باید منطقه نوک خودنویسی آزاد میشد تا الحاق نیروهای خودی انجام میگرفت.
شب دوازدهم فرا رسید. رزمندگان آماده شهادت گردان مقداد، در انتظار انجام مأموریت نهایی بودند. ولی منطقه سرخودنویسی از قبل بطور کامل شناسایی نشده بود و امکان شناسایی هم نبود، چون برای شناسایی هم وقت لازم بود و هم دشمن میتوانست نیروهای شناسایی را به شهادت برساند. برای بچههای گردان مقداد معلوم نبود که در این منطقه دشمن کمین کرده است یا نه ولی احتمال داده میشد که دشمن منطقه را ترک نکرده باشد.
منطقه تماماً مینگذاری شده بود و به دلیل اینکه عملیات «کربلای ۵» انجام شده بود عراقیها صد در صد هوشیار و در آمادهباش کامل به سر میبردند. لذا بچههای اطلاعات نیز نمیتوانستند ورود جدّی به منطقه نمایند و این به این معنی بود که رزمندهها بایستی خود را برای هر اتفاقی از جمله شهادت آماده نمایند و این موضوع کاملاً در سخنان توجیهی فرماندهان محسوس بود.
فرمانده گروهان «ایثار» حمید صالحی به همراه تیمی از دانشجویان نخبه دانشگاه شریف چند روزی بود که گروهان را تحویل گرفته بودند. مسئول دسته ۱ آقای «محمدرضا شیخ عظیمی» و بنده علی اکبر (اصغر) رضایی مسئول تیم عملیاتی دسته ۱ بودم.
شهید جواهری در گردان مقداد، گروهان ایثار، دسته ۱ حضور داشت. تیربارچی دسته ۱ آقای عمویی بود. هر تیربارچی سه نفر کمکی داشتند. کمک اول تیربارچی دسته ۱ گروهان ایثار؛ شهید محمدحسین جواهری و کمک دوم شهید علیاصغر زنگنه و کمک سوم شهید رضا شیرکول بود.
عملیات در ساعت مقرر آغاز شد. بعد از طی مسافتی به معبر میدان مین رسیدیم و به مسیر خود ادامه دادیم. انتهای آن به خاکریزی منتهی میشد که عراقیها آن را تخلیه و به خاکریز عقبی نقل مکان نموده بودند. به محض رسیدن به خاکریز، گروهان ما بایستی به سمت چپ باز شده و پس از گرفتن آرایش مناسب به سمت خاکریز بعدی حرکت میکردیم در حالیکه دو الی سه متر عرضی بود که ما میتوانستیم برای عبور و گرفتن آرایش از آن استفاده نمائیم و خاکریز از یک طرف و میدان مین و سیم خاردار حلقوی از طرف دیگر قدرت مانور و عکسالعمل ما را بشدت کاهش میداد؛ باید از پیچ خاکریز میگذشتیم.
بعد از گذشتن از پیچ خاکریز متوجه کمین عراقیها شدیم و درگیری آغاز گردید در حالیکه بچهها از دو طرف محصور بودند و میبایست در همان دو الی سه متر و بدون هیچ حفاظی بتوانند از سد کمین گذشته و به اهداف از پیش تعیین شده برسند.
درگیر شدن نیروهای خودی با کمین خاکریز اصلی، باعث شد که عراقیها هوشیار شده و از طرف آنها هم حجم آتش سنگین روانه نیروهای ایرانی شود؛ ترکیب کمین عراقیها متشکل بود از تیربارچی، کمکها و تأمینهای تیربار و نفری که صرفاً از نارنجک استفاده مینمود.
بچههای رزمنده علاوه بر استفاده از اسلحههای کلاشینکف چند مرتبه از آرپیجی استفاده نمودند که اتفاقاً یکی دو مرتبه مکثی در حجم تیراندازی حاصل شد ولی دوباره حجم آتش به حالت قبل برگشت و به نظر میرسید پس از آسیب تیربارچی نفر بعدی بلافاصله جای او را میگرفت و این خود باعث عدم سقوط سنگر کمین میگردید.
از طرف دیگر با وجود تیرهایی که از خاکریز اصلی عراقیها میآمد تعدادی از بچهها از خاکریز عبور نمودند تا هم بتوانند از حجم آتش خاکریز اصلی کم نمایند و هم سنگر کمین را دور زده و آن را تسخیر نمایند.
درگیری شدید تنبهتن به اوج خود رسیده بود از هر طرف آتش باریدن گرفته بود و حجم تیر آنقدر زیاد بود که باعث آتش گرفتن کوله آرپیجی؛ رحیملو گردید و تلاش آقا سیدمحمود صدرینیا برای جدا کردن کوله از ایشان نیز مثمر ثمر واقع نشد و با انفجار کوله، رحیملو و آقا سید هر کدام به سمتی پرتاب گردیدند که موجب شهادت برادر عزیزمان رضا رحیملو و سوختگی شدید آقا سید گردید.
من در آن عملیات از ناحیه دست مجروح شدم همراه دیگر مجروحان به عقب برگشته و برای مداوا به تهران اعزام شدیم چند روزی در تهران در بیمارستان بودم و بعد از آن به معراج شهدای تهران رفتم و آنجا بود که متوجه شهادت تیربارچی و سه کمک دلاورش شهیدان «محمدعلی عمویی»، «محمدحسین جواهری»، «علیاصغر زنگنه» و «رضا شیرکول» و فرمانده گروهان ایثارو دوستان دیگرشدم.
وقتی دوباره به منطقه برگشتم دیدم رزمندگان ایران منطقه انفصال نیروها را به تصرف خود درآورده و جاده تدارکاتی عراقیها را نیز با خرج گود منفجر نموده بودند و در آنجا به لطف خدا مستقر و خط پدافندی تشکیل شده بود.
عملیات تکمیلی کربلای ۵ با خون شهدای گرانقدری چون شهید محمدحسین جواهریها سرنوشت نهایی جنگ هشت ساله دفاع مقدس را در روزهای پایانی ۱۳۶۵ در مقابل ابرجنایتکاران عالم مشخص کرد و اربابان سازمان ملل برخلاف میل باطنی خود قطعنامه ۵۹۸ را قبول کردند، صدام چارهای جز تسلیم ندارد. فهوای این کلام از اخبار خبرگزاریها و رادیوها و روزنامههایشان مشخص میشود.
روزنامه آبزرور چاپ پاریس به نقل از کارشناسان غربی نوشت: برای اولین بار از آغاز جنگ تاکنون، ناظران و کارشناسان غربی در مورد امکانات دفاعی عراق دچار تردید شدهاند.
رادیو بیبیسی رسما اعلام کرد: موفقیت ایران در عبور از دریاچه ماهی، یک بار دیگر توانایی ایران در عبور از آبراهها را نشان میدهد.
هفتهنامه نیوزویک: تهاجم ایرانیها در نزدیکی بصره، حداقل یک چیز را در خصوص جنگ ایران و عراق تغییر داده و آن این مسأله است که برای اولین بار طی چند سال گذشته، این احتمال را که یک طرف حقیقتاً بر دیگری پیروز شود، مطرح ساخته است.
من در این چند روز با محمدحسین باهم بودیم و این افتخار در منطقه عملیات تکمیلی کربلای ۵ برایمان پیش آمد. دوستان رزمنده گردان مقداد در همان چند روز با شهید جواهری آشنا شدند و او را میشناختند.
شاخصترین خصوصیات شهید محمدحسین جواهری این بود که از همه ما پختهتر بود. ایشان از من که مسئول تیم عملیاتی بودم ۱۰ سال بزرگتر بود. بچهها باهم سنسالهای خود بیشتر شوخی میکردند و او چقدر رفتار با وقار و متین داشت. ولی نگهداشتن احترام بزرگترها و محمدحسین بر ما واجب بود.
بعد از شهادت ایشان ما متوجه شدیم که این بسیجی بی ادعا با تحصیلات عالی در پستهای مهم، در نهاد ریاست جمهوری در کنار رئیس جمهور وقت، حضرت آیتالله خامنهای مشغول خدمت بودند.
امیدوارم که این روحیه ایثار و ازخودگذشتگی و فداکاری شهید محمدحسین جواهری و شهدای دیگر که از زندگی و خانواده و دنیای خود گذشتند، درسی برای ما و مسئولین و مدیران همه زمانها باشد.
حضرت آیتالله خامنهای به مناسبت شهادت شهید «محمدحسین جواهری» فرمودند: «خداوند این عزیز را با اولیایش محشور کند و شهد شهادت را گواریش بدارد و ما را از آن حیاتبخش جاودانه بینصیب نفرماید.»
انتهای پیام/