به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس، یک روز بعد از آنکه بعثیها به فاو حمله کردند تا آنجا را از رزمندگان ایرانی پس بگیرند، آمریکاییها به سکوهای نفتی رشادت، نصر و سلمان حمله کردند تا بار روانی بیشتری به رزمندگان ایرانی تحمیل شود. با ورود ناوشکنهای سبلان و سهند به منطقه درگیری، ناوگان پنجم آمریکاییها وارد یک نبرد نابرابر با ناوهای ایرانی شد. اما این همه ماجرا نبود. تنبیه بزرگ آنها در راه بود.
جانباز «نادعلی براتی» از رزمندگان اصفهانی دفاع مقدس، در آخرین بهار جنگ تحمیلی (۱۳۶۷) به همراه یک گردان از لشکر ۱۴ امام حسین (ع) به منطقه یکم دریایی بندرعباس مامور شد تا به همراه بسیجیهای کم سن، اما دریادل این گردان، چشم در چشم با شیطان بزرگ روبهرو شوند.
گردان اصفهانیها در بندرعباس
براتی میگوید: از سال ۶۶ که بحث حضور آمریکا در خلیج فارس پیش آمد. یک گردان از لشکر ۱۴ امام حسین (ع) مامور شد تا به بندرعباس برود. کادر این گردان را خودم انتخاب کردم. از بچههای عموما پاسدار و باتجربه بودند. باقی نیز از بسیجیهای اعزام مجددی، یعنی جبهه دیده و با تجربه بودند. عموم رزمندگان گردان ما در خیبر، بدر، والفجر ۸ و کربلاهای ۴ و ۵ سابقه نبرد روی آب را داشته و از همین رو برای ماموریت خلیج فارس انتخاب شده بودیم.
کشته شدن ۴۱ سرباز آمریکایی
سال ۱۳۶۷ سالی سرنوشت ساز در تاریخ دفاع مقدس است. چه در جبهههای جنگ زمینی با دشمن و چه در آبهای نیلگون خلیج فارس، در این سال شرایط سختی برای کشورمان ایجاد شده بود. ۲۵ فروردین سال ۱۳۶۷، آمریکاییها سختترین ضربه شصت خود را از نیروهای ایرانی دریافت کرده و زخمی عمیق برداشتند؛ ۴۱ نفر از خدمه ناو «ساموئل بی. رابرتز» ایالات متحده در برخورد با یک مین، کشته شدند و این ماجرا باعث شد تا یانکیها در پی انتقام برآیند.
ناو «ساموئل بی. رابرتز» ایالات متحده
نادعلی براتی میگوید: همه میدانستیم که عن قریب با آمریکاییها درگیر میشویم و بسیجیهای گردان بسیار شوق داشتند تا با شیطان بزرگ روبهرو شوند. شب قبل از عملیات دریایی، وقتی به سنگرهای درون جزیره ابوموسی سر میزدیم، بچهها از من که مسئول گردانشان بودم درخواست میکردند حتماً آنها را هم به عملیات ببریم، خیلیهایشان داوطلب شده بودند.
دخالت آمریکایها در سقوط فاو
روز ۲۸ فروردین ۱۳۶۷ عراق تک سنگین خود به فاو را شروع میکند و با حدود ۹ لشکر به مدافعان ایرانی که سرجمع تعدادشان نهایتا به یک لشکر میرسید، یورش بردند. آن طور که جانباز نادعلی براتی میگوید در همان روز ۲۸ فروردین ماه تعدادی از بالگردهای نیروی دریایی آمریکا به سمت فاو در حرکت بودند! او میگوید: بعدها مشخص شد که همزمان با عملیات بعثیها برای بازپسگیری فاو، بالگردهای آمریکایی که ما در خلیج فارس رصدشان کردیم، برای کمک به آنها در حرکت بودند. بنابراین احتمال حضور مستقیم بالگردهای آمریکایی در سقوط فاو نیز میرفت.
نبرد نابرابر سبلان و سهند
۳۶ ساعت پس از تک بزرگ بعثیها، فاو سقوط میکند اما در حالی که هنوز درگیریها در فاو فروکش نکرده بود، آمریکاییها روز ۲۹ فروردین به سکوهای نفتی سلمان، نصر و رشادت حمله کردند. سپس ناوهای سبلان و سهند و ناوچه جوشن برای دفاع از این سکوها با ناوگان پنجم آمریکا که حدود ۱۰ شناور اعم از ناو هواپیمابر، ناوشکن، ناوچه موشکانداز و... بودند رویارو میشوند و سهند و جوشن غرق شده و سبلان نیز به سختی آسیب میبیند.
ناوچه سبلان
در بررسی عملیات آمریکاییها علیه منافع و نیروهای ایران در خلیج فارس، میبینیم که نیروی دریایی کلاسیک ارتش جمهوری اسلامی ایران با نیرویی حداقل چند برابر بزرگتر و قویتر از خود یک نبردی نابرابر انجام میدهند اما ورود قایقهای تندروی سپاه که تخصصشان در نبردهای غیرمتعارف بود، معادله را برهم میزند. قایقهای تندرو کابوس یانکیها در خلیج فارس بودند.
قایقهای تندروی عاشورا و کوثر
جانباز براتی میگوید: ما کلاً هفت تا هشت قایق عاشورا، کوثر و ... بودیم. بیشتر بچهها از منطقه یکم دریایی بندرعباس بودند. رزمندگان و پاسداران این منطقه، چون بومی بوده و از قبل در خلیج فارس حضور داشتند، تجربه زیادی در جنگهای دریایی داشتند و عملکرد خوبی هم در عملیات دریایی نشان میدادند. ما میرفتیم تا به تلافی درگیری ناوهای آمریکایی با ناوچههای سبلان و سهند به دشمن ضربه بزنیم. به این منظور باید بیش از ۲۰ کیلومتر از ابوموسی فاصله میگرفتیم و به منطقه آبهای بینالمللی میرفتیم که کشتیرو بودند.
وی ادامه میدهد: هدف اولیه ما زدن یک نفتکش غولپیکر انگلیسی بود که پرچم آمریکا رویش نصب شده بود. یادم است این نفتکش تازه از اسکله فاصله گرفته بود. هنوز کارکنانش در حال جابهجایی قایقهای نجات و سایر اقلام روی عرشه بودند که به طرفهالعینی بچهها آن را منهدم کردند.
انهدام بالگرد آمریکاییها
با از بین رفتن نفتکشهای دشمن، نیروهای نظامی آمریکایی از راه میرسند. در اینجا ناقوس مرگ برای سربازان مسلح دشمن نیز به صدا درمیآید. براتی میگوید: ساعت حدود ۱۰ و نیم صبح بود. دیدیم چند بالگرد آمریکایی از راه رسیدند. پشت بندشان دو، سه ناوچه آمریکایی پیدایشان شد. درگیری اوج گرفت و پدافند هوایی یکی از قایقهای ما، یکی از بالگردها را زد. همان بالا منفجر شد و دو خدمهاش به درک واصل شدند. چون دریا مواج بود، ناوچهها کاری از دستشان برنمیآمد و قایقهای کوچک ما در میان امواج گم میشد، همین طور درگیری ادامه داشت تا اینکه آمریکاییها فرار کردند.
ما حتی با قایقهایمان تا مسافتی آنها را تعقیب کردیم. آنها عرصه را برای ما خالی کردند تا به عنوان هدف بعدی به سوی یک کشتی ترابری که مسلح هم بود و تعدادی تفنگدار آمریکایی روی عرشهاش بودند برویم، این کشتی هم به سرعت منهدم شد. احتمالاً، چون مواد منفجره درون کشتی بود، طور خاصی منفجر شد و برخی از تفنگداران درون آن کشته شدند.
شهادت دارا و رئیسی
نکته جالب در خصوص رویارویی قایقهای کوچک، اما تندروی ایرانی با نیروی دریایی بسیار مجهز آمریکا این است که علی رغم نابودی یک بالگرد دشمن، هیچ کدام از رزمندگان آسیب نمیبینند اما بعد از بازگشت نیروهای ایرانی به پایگاههایشان، «نادعلی براتی» و «اسدالله رئیسی» و «اسحاق دارا» تصمیم میگیرند دوباره به روی آب برگردند و ضربه دیگری به دشمن وارد کنند. در اینجا بود که رئیسی و دارا به شهادت میرسند.
جانباز براتی در این خصوص بیان میدارد: در حالی که یک موشکانداز آرپیجی و دو سه موشک بیشتر در اختیار نداشتیم سه نفری راهی شدیم. وقتی به هدف رسیدیم، من آر.پی.جی برداشتم و خواستم هدف را بزنم، صدای عجیبی از بالای سرمان آمد. انگار جنگندهای بود که روی سرمان ویراژ میداد. سه هواپیمای جنگنده آمریکایی بودند. باید سریع به جزیره ابوموسی برمیگشتیم اما جگندهها تعقیبمان کردند و من دیدم که چطور یکی از آنها بمبی را روی ما انداخت. این بمب آمد و چند متر آن طرفتر افتاد و منفجر شد. بعد یکی دیگر از جنگندههای دشمن شیرجه زد و بمبهای لیزری خوشهای روی سرمان ریخت. انفجار شد و بعد دیگر چیزی متوجه نشدم.
وی ادامه میدهد: چند دقیقه بعد به هوش آمدم. قایق ما داشت همین طور دور خودش میچرخید. خبری از دارا و رئیسی نبود. گیج و منگ بودم. شنیدم که صدایی مثل نفس کشیدن سنگین یا خرخر گلو میآید. دارا بود که کف قایق افتاده بود. خوب که نگاه کردم دیدم رئیسی که سکاندار بود، بدنش از کمر به پایین قطع شده و به شهادت رسیده است. پیکر هر دوی این عزیزان سوراخ سوراخ شده بود. دارا هنوز زنده بود و من را صدا زد. تا خواستم از جا بلند شوم و کمکش کنم تازه متوجه شدم مچ پایم تا حد قطع شدن آسیب دیده و محکم روی قایق افتادم. در همین حین آب وارد قایق شد و رفته رفته زیر آب رفتیم. دارا هم به شهادت رسید. من که از گوشه بیرون مانده قایق خودم را نگه داشته بودم، منتظر ماندم و مدتی بعد یک قایق خودی آمد و نجاتم داد.
جانباز براتی در پایان میگوید: آن روز گوشمالی بزرگی به آمریکاییها دادیم و بدون دادن یک تلفات، یک بالگردشان را منهدم کردیم و دو کشتی نفتکش و باری با پرچم آمریکا را غرق کردیم و ناوچههایشان را فراری دادیم. شهیدان دارا و رئیسی بعد از پایان عملیات ما و وقتی که خواستیم یک هدف دیگر را بزنیم به شهادت رسیدند.
پینوشت:
شهید اسدالله رئیسی متولد ۱۳۲۴ در روستای آقاسین از توابع سیاهو بندرعباس بود. او شاغل در اداره بنادر و کشتیرانی هرمزگان بود، اما پس از پیروزی انقلاب اسلامی به صف صیانت از انقلاب اسلامی پیوست و در ماههای بعد از انقلاب نیز به سنگر مبارزه با توطئههای منافقین پیوست و سپس به در صف سبزپوشان سپاه قرار گرفت.
وی در عملیاتهای متعددی در انجام اقدام مقابله به مثل بر علیه ناوگان نفتکش وابسته به دشمنان حضور و مشارکت داشت تا این که در ۲۹ فروردین ۱۳۶۷ سردار آسمانها شد.
شهید اسحاق دارا نیز متولد ۱۳۴۶ در روستای گیشان شرقی از توابع بندرعباس بود. او به همراه گنجعلی (برادرش) بارها در جبهههای حق علیه باطل در جمعی لشکر ۴۱ ثارالله (ع) و در واحد تخریب در جبههها حضور یافت تا این که در عملیات والفجر ۳ جانباز شد و بیش از ۱۵ ماه در بیمارستان بستری بود. در ادامه او به خاطر علاقه شدید به حضور در خط اول نبرد، علیرغم این که در مخابرات به کار گمارده شده بود، به تیم شناسایی عملیات سپاه در آبهای خلیج فارس و در منطقه بوموسی پیوست و مسوولیت این تیم را به عهده گرفت.
شهید دارا شخصا در طرحریزی عملیاتهای مقابله به مثل سپاه در آبهای خلیج فارس مشارکت میکرد تا این که خدای متعال او را در ۲۹ فروردین ۱۳۶۷ لایق آسمانها کرد و در جوار عرش برین خویش جا داد.
گزارش از علیرضا جعفری
انتهای پیام/ 112