به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس، شهید «سید مهدی حسینی» سال ۱۳۶۶ به دنیا آمد. وی از زمانی که آماده خدمت سربازی شد، وارد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد و همانجا استخدام و سال ۱۳۸۶ حین انجام مأموریت به شهادت رسید.
«شهناز رشیدایی» مادر شهید «سید مهدی حسینی» در گفتوگو با خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس، اظهار داشت: پسرم در سپاه خدمت میکرد و زمانی هم که این لباس را پوشید، من به او گفتم: این لباس را میپوشی، خیلی سخت است.
گفت: میدانم.
من خیلی برای زمانی که شهید شود و از اینکه اتفاقی برای او بیافتد، ناراحت بودم، اما او گفت که این لباسی که من میپوشم، یعنی شهادت و سال ۱۳۸۶ به شهادت رسید.
مادر شهید در مورد مسئولیت فرزندش در سپاه ادامه داد: پسرم در قسمت مخابرات سپاه فعالیت میکرد. هر جا که میرفتند، وی باید پیش از دیگران میرفت و آنجا را از نظر مخابراتی و فیلمبرداری بازرسی میکرد.
وی در مورد نحوه شهادت فرزندش گفت: پسرم برای مانور و مأموریتی عازم اهواز بود که هواپیمایشان، در فرودگاه تهران سقوط کرد. رهبر معظم انقلاب اسلامی میخواستند محلی را بازدید کنند و پسرم باید زودتر میرفت که آنجا را از نظر حفاظت و مخابراتی بازرسی کند.
رشیدایی ادامه داد: من برعکس هر روز که تلویزیون را روشن میکردم و برنامه «سلام، صبح بخیر» را میدیدم، اما آن روز تلویزیون خبر داد هواپیمایی که از تهران به شیراز میرفته در فرودگاه سقوط کرده است.
مادر شهید حسینی افزود: من فکر میکردم پسرم هنوز نرفته است، اما بعداً زمانی که عکس او را نشانم دادند و به آن نگاه کردم، متوجه شدم که عکس پسر من است. من در خانه بودم که متوجه شهادت او شدم.
وی در مورد ویژگیهای اخلاقی پسرش گفت: سید مهدی بسیار بچه آقا و خوبی بود. خیلی از غیبت بدش میآمد. همیشه گوش به فرمان پدر بود؛ یعنی هر وقت پدرش صدایش میزد: «مهدی!»، وی فوراً بلند میشد. همیشه احترام پدر و مادرش را داشت. بچه خوبی بود.
رشیدایی ادامه داد: پس از آنکه که پسرم به شهادت رسید، مادرم میگفت: «خداوند وی را برای شهادت ساخته بود. ناراحت نباش. زمانی که فرزند تو این لباس را پوشیده است، برای شهادت پوشیده بود.» مادرم همیشه به من میگوید و من هم بعداً این حرف او را درک کردم.
مادر شهید افزود: در اداره به سید مهدی لقب «آچار فرانسه» داده بودند؛ چون همه کاری انجام میداد. هر کاری که میگفتند، انجام میداد. الآن هم یک ساختمان را به نام وی زدهاند و من هر وقت به ادارهاش میروم، خیلی از او تعریف میکنند و هنوز از دل آنها بیرون نرفته است.
مادر شهید حسینی با بیان رؤیایی که از پسرش دیده بود، ادامه داد: من پیش از شهادت سید مهدی، در دماوند او را در خواب دیدم که عکس او در اندازه بزرگ مانند یک پرچم بر فراز کوه دماوند باد میخورد. زمانی که من این خواب را برای پسرم تعریف کردم، گفتم: مهدی جان، من آنجا خواب تو را اینگونه دیدم.
پسرم شروع به خندیدن کرد. گفت: «خیلی خوشحالم که این خواب را دیدی.»
نمیدانم متوجه شد یعنی چه؛ یا خوشش آمده بود که من این خواب را دیدهام، اما فکر کنم فهمیده بود یعنی چه که شش ماه بعد از آن به شهادت رسید.
انتهای پیام/ 118