به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس، محرم حضرت ابا عبدالله (علیهالسلام) آغاز شده است. قیام حضرت ابا عبدالله (ع) را از هر جهت نگاه کنیم، درسی است که همه باید از آن پند و عبرت بگیرند.
این قیام را از چند بُعد باید نگریست. نه آنکه تنها خود قیام ایشان را مورد توجه قرار دهیم؛ بلکه تبیینهای حضرت زینب (س) و امام سجاد (ع) بهمنظور روشنگری در مورد قیام امام حسین (ع) و فساد دستگاه اموی را نیز باید بررسی کنیم.
عوامل قیام اباعبدالله (ع)
در مورد خود قیام، شنیدهایم که بنا به دعوت کوفیان، امام حسین (ع) همراه با خانواده خود بهسمت کوفه حرکت میکنند، اما سربازان ابن زیاد به دستور یزید، راه را بر ایشان میبندند و از ایشان برای یزید بیعت میخواهند، اما ایشان نمیپذیرند، جنگ روز دهم محرم آغاز میشود و عصر آن روز تمام مردان بهجز امام سجاد (ع) به شهادت میرسند؛ البته امام حسین (ع) هدف از قیام را زنده کردن «امر به معروف و نهی از منکر» ذکر کردهاند.
شهید مطهری در کتاب حماسه حسینی جلد ۱ در مورد عامل «امر به معروف و نهی از منکر» برای قیام خود آورده است: «.. عامل سوم، عامل «امر به معروف و نهی از منکر» است. این عامل را خود امام مکرر و با صراحت کامل و بدون آنکه ذکری از مسئله بیعت و دعوت اهل کوفه به میان آورد، بهعنوان یک اصل مستقل و یک عامل اساسی ذکر کرده و به این مسئله استناد کردهاند...
اباعبدالله (ع) در این زمینه به احادیث پیغمبر (ص) و هدف خود استناد میکنند. به موجب همین عامل است که این نهضت شایستگی پیدا کرده است که برای همیشه زنده بماند، برای همیشه یادآوری شود و آموزنده باشد.
البته همه عوامل -قیام امام حسین (ع) - آموزنده هستند، ولی این عامل آموزندگی بیشتری دارد؛ زیرا نه متکی به دعوت (مردم کوفه) است و نه متکی به تقاضای بیعت؛ یعنی اگر دعوتی هم از امام نمیشد، ایشان بهموجب قانون امر به معروف و نهی از منکر، نهضت میکردند. اگر تقاضای بیعت هم از ایشان نمیکردند، باز ساکت نمینشستند...»
دشمنان دین اسلام، اباعبدالله (ع) و ۷۲ تَن از یاران ایشان را در روز عاشورای سال ۶۱ هجری به شهادت رساندند و خانوادههایشان را به اسارت گرفتند تا مثلاً بهزعم خودشان اهل بیت پیامبر خدا (علیهم آلاف التحیة و الثناء) را از چشم مردم بیاندازند، اما خطبههای غرّاء حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) و روشنگریهای امام سجاد (علیهالسلام) در شام و کاخ یزید، مانع این کار شد و ورق را برگرداند.
دو چهره حادثه کربلا
شهید مطهری در جلد اول کتاب حماسه حسینی در مورد قیام عاشورا گفته است: «قیام امام حسین (ع) دارای دو صفحه سیاه و سفید است، اما نباید آنگونه باشد که تنها به صفحه سیاه این قیام بنگریم.
صفحه سیاه آن است که کربلا یک جنایت و تراژدی، مصیبت و رثا است. زمانی که یک حادثه را از نظر جنایی بنگریم، کسی که میخورَد، قهرمان نیست و به ظاهر قهرمان این داستان، یزیدیان هستند؛ لذا زمانی که صفحه سیاه این تاریخ را مینگریم، تنها جنایت و رثای بشریت را میبینیم، اما آیا تاریخچه عاشورا فقط همین یک صفحه است؟ فقط مصیبت است و چیز دیگری نیست؟
این تاریخچه یک صفحه دیگر هم دارد که قهرمان آن، دیگر یزید و دار و دستهاش نیستند؛ بلکه در آنجا قهرمان، امام حسین (ع) است. در آن صفحه دیگر جنایت و تراژدی نیست؛ بلکه حماسه و افتخار و نورانیت و تجلی حقیقت و انسانیت و حقپرستی است. آن صفحه را که نگاه کنیم، میگوییم بشریت حق دارد به خودش ببالد، اما وقتی صفحه سیاهش را مطالعه میکنیم، میبینیم که بشریت سرافکنده است...»
صفحه سفید این قیام، پیروزی حق بر باطل است و اینکه حضرت زینب (س) و امام سجاد (ع) با روشنگریهای خود باعث رسوایی یزیدیان و امویان شدند و پیام قیام امام حسین (ع) را به شامیان رساندند.
نقش حضرت زینب (س) و امام سجاد (ع) در ماندگاری قیام حضرت ابا عبدالله (ع)
مطلب سومی که در این مورد باید از آن صحبت شود، روشنگریها و تبیینهای حضرت زینب (س) و امام سجاد (ع) است که باعث رسوایی یزید و یزیدیان و امویان شد و شامیان متوجه آن شدند که دستگاه یزید دروغگو است.
شهید مطهری در جلد اول کتاب حماسه حسینی (ع) در مورد اینکه چرا ابا عبدالله (ع) اهل بیتشان (ع) را هم با خودشان همراه کردهاند، آورده است: «اباعبدالله (ع) زن و بچهاش را هم برد؛ نه به اعتبار اینکه خودم میروم؛ پس زن و بچهام را هم ببرم (خانه و زندگی و همه چیز امام حسین (ع) هم در مدینه بود)؛ بلکه آنها را به این جهت برد که رسالتی در این سفر انجام بدهند...»
در کتاب «انسان ۲۵۰ ساله» که بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در باره زندگی سیاسی_مبارزاتی ائمه (ع) است، در مورد خطبه حضرت زینب (س) در بازار کوفه آمده است: «آنچه از بیانات زینب کبری (س) باقی مانده و امروز در دسترس ما است، عظمت حرکت زینب کبری (س) را نشان میدهد.
خطبه فراموش نشدنی حضرت زینب (س) در بازار کوفه، یک حرف زدن معمولی نیست؛ اظهار نظر معمولی یک شخصیت بزرگ نیست؛ یک تحلیل عظیم از وضع جامعه اسلامی در آن دوره است که با زیباترین کلمات و با عمیقترین و غنیترین مفاهیم در آن شرایط بیان شده است... در چنین شرایط بحرانی، ناگهان این خورشید عظمت طلوع میکند؛ همان لحنی را بهکار میبرد که پدرش امیرالمؤمنین (ع) بر روی منبر خلافت در مقابل امت خود به کار میبردند.» (۱۳۸۹/۰۲/۰۱)
شهید مطهری در این کتاب در مورد سخنان حضرت زینب (س) در مجلس ابن زیاد آورده است: «زینب (س) چه گفت؟... گفت: آن کسی که در جبهه نظامی شکست میخورد، رسوا نشده است. معیار رسوایی، چیز دیگری است. معیار رسوایی، حقیقتجویی و حقیقتطلبی است.
آن که در راه خدا شهید میشود، رسوا نشده است. «رسوا» آن کسی است که از حق منحرف میشود. ملاک رسوایی و غیررسوایی این است. اینطور نیست که اگر کسی کشته شد، پس حرفش دروغ بوده است. معیار دروغ و راست بودن، خود انسان است.»
حرکت امام سجاد (ع) در دوران اسارت
در کتاب «انسان ۲۵۰ ساله» در مورد حرکت امام سجاد (ع) در دوران اسارت ایشان در شام آمده است: «در ماجرای شام، بعد از آنکه روزهای متوالی امام سجاد (ع) را با همه اسیران در وضع ناهنجار و نابسامانی نگه داشتند، یک وضع کاملاً اسارتبار، (یزید) به نظرش رسید که امام سجاد (ع) را با خود به مسجد ببرد و در مقابل مردم از لحاظ روحی هم امام را تضعیف کند و کاری کند که نبادا تبلیغات مخالفان او و طرفداران امام (ع) که همه جا بودند، تأثیری در وضع حکومت او بگذارد.
امام سجاد (ع) در آن مجلس رو به یزید کردند و فرمودند: اگر بگذاری، من هم روی این چوبها بروم و با مردم حرف بزنم.
یزید فکر نمیکرد که فرزند پیغمبر (ص)، یک جوانی که اسیر و بیمار است و قاعدتاً در این مدت به قدر کافی از لحاظ روحی تضعیف شده، بتواند خطری برای او محسوب بشود؛ لذا اجازه داد.
امام سجاد (ع) بالای منبر رفتند و فلسفه امامت، ماجرای شهادت و جریان طاغوتی حکومت اموی را در مرکز این حکومت برملا کرد. کاری کرد که مردم شام شوریدند. یعنی امام سجاد (ع) این شخصیت عظیمی است که مقابل عبیدالله بن زیاد در مقابل انبوه جمعیت فریبخورده شام در دستگاه اموی و در مقابل مأمورین یزید نمیترسد، حرف حق را میزند و روشنگری میکند... (۱۳۵۹/۰۹/۱۴)
امام سجاد در حال اسارت و بیماری، همانند قهرمانی بزرگ با گفتار و رفتارش، در این فصل حماسه میآفریند... در کوفه مقابل عبیدالله بن زیاد، آن وحشی خونخواری که از شمشیرش خون میریزد و سرمست از باده غرور کشتن فرزند پیامبر (ص) و سرمست از پیروزی است، آنچنان سخن میگویند که ابن زیاد دستور میدهد که او را بکشید و اگر کارِ بهجای حضرت زینب (س) نبود که خودش را انداخت و گفت: من نمیگذارم او را بکشید و اینها دیدند بایستی یک زن را بکشند و از طرفی بایستی اینها را بهعنوان اسیر به شام ببرند، به احتمال زیاد مرتکب قتل امام سجاد (ع) نیز میشد.
در بازار کوفه همصدا و همزمان با عمهاش، زینب (س) و با خواهرش، سکینه سخنرانی میکند، مردم را تحریک میکند و حقایق را افشا میکند.
در شام، چه در مجلس یزید و چه در مسجد در برابر انبوه جمعیت، حقایق را با روشنترین بیان برملا میکنند و این گفتارها و خطبهها، متضمّن حقانیت اهل بیت (ع) برای خلافت و افشای جنایتهای دستگاه حاکم موجود و هشدار تلخ و زننده به آن مردم غافل و ناآگاه است.
اینجا امام سجاد (ع) جز آنکه امام هستند و باید زمینه کار آینده را برای حکومت الهی و اسلامی فراهم کنند، زبان گویایی برای خونهای ریخته شده عاشورا هستند.
امام سجاد (ع) در اینجا، در حقیقت خودش نیست؛ بلکه زبان خاموش امام حسین (ع) باید در سیمای این جوان انقلابی در شام و کوفه تجلی کند؛ اگر آنجا امام سجاد (ع) اینچنین تند، برّنده، تیز و صریح مسائل را بیان نکند، در حقیقت زمینهای برای کار آینده او باقی نمیماند؛ چون زمینه کار آینده او، خون جوشان حسین بن علی (علیهمالسلام) است.
ایشان نخست باید به مردم هشدار بدهد؛ سپس در پرتو این هشدار بتواند مخالفتهای اصولی، عمیق، متین و درازمدت خود را آغاز کند و این هشدار، جز با این زبان تند و تیز امکانپذیر نیست.
نقش امام سجاد (ع) در این سفر، نقش حضرت زینب (س) بود؛ یعنی پیامآور انقلاب حسین بن علی (علیهمالسلام). اگر مردم بدانند که حسین (ع) کشته شد و چرا کشته شد و چگونه کشته شد، آینده اسلام و آینده دعوت اهل بیت (ع) بهنوعی خواهد بود و اگر ندانند، نوع دیگری.
بنابراین؛ برای آگاهی و گسترش این شناخت در سطح جامعه، باید همه سرمایهها را به کار انداخت و تا هر جا ممکن است، این کار را انجام داد؛ لذا امام سجاد (ع) مانند سکینه، مانند فاطمه صغری، مانند خود حضرت زینب (س) و مانند تکتک اسیران (هر کسی به قدر توان خویش) یک پیامآور است.
همه این نیروها باید گردهم آیند تا بتوانند خون جوشان به غربت ریخته شده امام حسین (ع) را به تمام مناطق بزرگ اسلامی ببرند؛ یعنی از کربلا شروع کرده و به مدینه برسانند.
هنگامی که امام سجاد (ع) وارد مدینه شدند، در برابر زبان، چشم و چهره جستوجوگر و پرسنده مردم، باید حقایق را بیان کنند و این اولین اقدام است. (پاسدار اسلام، ش ۶)»
منابع
مطهری، مرتضی، حماسه حسینی ۱، تهران، صدرا
انسان ۲۵۰ ساله (بیانات مقام معظم رهبری درباره زندگی سیاسی-مبارزاتی ائمه معصومین (علیهمالسلام))، تهران، مؤسسه جهادی مرکز صهبا
انتهای پیام/ 118