به گزارش خبرنگار دفاعپرس از یاسوج، استان کهگیلویه و بویراحمد از دیرباز مهد دلیران و شهامتپیشگان بوده است، از آن زمان که «آریوبرزن» سردار بزرگ هخامنشی در دل کوههای سربهفککشیده جنوب، راه را بر بیگانگان بست، تا جبهههای هشت سال دفاع مقدس، همه شاهد دلاوریها و شجاعت مردمانی بودهاند که همواره دل در گرو خاک میهن داشتهاند.
تاکنون کتابهای زیادی در ژانر ادبیات پایداری در استان کهگیلویه و بویراحمد به چاپ رسیده است، اما در این میان برخی آثار وجود دارند که بیش از دیگر آثار درخشیدهاند. «این چهل و یک مرد» یکی از کتابهایی است که حرفهای زیادی برای گفتن دارد.
کتاب «این چهل و یک مرد»، در 452 صفحه توسط سرهنگ «علی ثابتی» از فرماندهان دوران دفاع مقدس روایت شده، به قلم «سروش درست» به رشته تحریر درآمده و با حمایت ادارهکل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس کهگیلویه و بویراحمد و توسط انتشارات «آناپنا» به چاپ رسیده است.
دومین کنگره ملی شهدای استان کهگیلویه و بویراحمد، بهانهای شد تا به سراغ سرهنگ «علی ثابتی» از نویسندگان دفاع مقدس و راوی کتاب «این چهل و یک مرد» برویم و با او در خصوص چالشها و مشکلات حوزه ادبیات پایداری به گفتوگو بنشینیم.
دفاعپرس: کمی از خودتان بگویید. در چه سالی به دنیا آمدید و چه زمان تصمیم گرفتید به جبهه بروید؟
علی ثابتی هستم. 9 اردیبهشت 1342 در روستای «برآفتاب دشمنزیاری» به دنیا آمدم. همان اوایل جنگ وقتی امام پیام داد که جنگ بین ایران و عراق، جنگ بین اسلام و کفر است و هر کسی میتواند اسلحه به دست بگیرد، بر او واجب است که به جبهه برود، تصمیم گرفتم من هم به جبهه بروم. آن موقع دانشآموز دوره دبیرستان بودم و در شهر دهدشت درس میخواندم. در سال 1361 وارد سپاه پاسداران شدم و در مجموع، حدود 80 ماه در جبهه حضور داشتم.
دفاعپرس: چه شد که بعد از جنگ احساس کردید باید خاطراتتان را روایت و مکتوب کنید؟
بعد از جنگ به فکر نوشتن کتاب و روایتگری نبودم. در جبهه در رسته فرماندهی کار میکردم و با بسیجیها ارتباط خوبی داشتم و برای یادگاری، برخی حوادث و اسامی همرزمانم را در دفترچههایی یادداشت میکردم. در برههای حتی به خاطر ناراحتیای که از صحبتهای برخی سران کشور داشتم همه نوشتهها را منهدم کردم و تصمیم نداشتم به سراغ نوشتن خاطراتم بروم.
یک بار که برای روایتگری همراه با کاروان راهیان نور دانشجویی به جبهههای جنوب رفته بودم. در حال روایت برخی حوادث و خاطرات جنگ بودم که یک دانشجوی خوشذوق و خوشبیان از اینکه تاکنون خاطراتم را ننوشتهام، انتقاد کرد و گفت: «اگر شما خاطراتتان را ننویسید، دشمنان انقلاب و امام و دشمنان شما مطالبی مینویسند و روایت میکنند که خود شما را زیر سؤال میبرند، طوری که حتی فرزندان و نوادگانتان شما را لعن و نفرین میکنند.» صحبتهای این جوان مرا قانع کرد و از آن روز تصمیم گرفتم خاطراتم را بنویسم.
دفاعپرس: ایده کتاب «این چهل و یک مرد» چگونه به ذهنتان خطور کرد؟
در نظر داشتم خاطرات 100 نفر از شهدا را که از همرزمانم بودند روایت و مکتوب کنیم. ادارهکل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس استان با معرفی یک نویسنده، کار تدوین و چاپ کتاب را به سرانجام رساند. با توجه به اینکه حجم کتاب خیلی زیاد میشد، خاطرات برجستهای از چهل شهید را جدا کرده و به عنوان کتاب «این چهل و یک مرد» به چاپ رساندند. اگر عمری باقی بود، خاطرات 60 شهید دیگر را نیز در کتاب دیگری به چاپ میرسانیم.
دفاعپرس: وجه تمایز کتاب «این چهل و یک مرد» با دیگر آثار حوزه دفاع مقدس در چیست؟ واکنش مخاطبان نسبت به این کتاب چگونه بوده است؟
یک کتاب از چهل شهید است و در آن خاطرات ناب و خلاصهای از حضور هر شهید و نحوه شهادتش در جبهه آورده شده است. واکنش مخاطبان بسیار خوب بود و انتظار میرود ادارهکل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس استان، این کتاب را در سطح گستردهتری توزیع و منتشر کند.
لازم است کتاب وارد کتابخانهها و یادمانهای دفاع مقدس شود و در دسترس نسل جدید قرار گیرد. تبلیغات هم خیلی مهم است، کافی است کسی کتاب را بخواند و به دیگر مخاطبان معرفی کند.
دفاعپرس: در روایت خاطرات دفاع مقدس، آیا رویدادهایی بود که آنها را به خوبی به خاطر نیاورید؟
وقتی کتاب چاپ شد و آن را خواندم، مطالب بسیاری برایم یادآوری شد، مطالبی که هنگام روایت خاطرات به علت مرور زمان فراموش کرده بودم و بعد با خودم گفتم ای کاش این مطالب را به هم کتاب اضافه کرده بودم؛ انشاءالله در چاپهای آینده این کار را انجام میدهم.
دفاعپرس: آیا جایی از خاطراتتان بود که بنا به مصلحت سانسور شود؟
بله، خیلی از مطالب و اتفاقات بود که به خاطر برخی مسائل فرهنگی و بافت قبیلهای و عشیرهای استانمان، از نوشتن آنها صرفنظر کردیم، مطالبی که شاید اگر در استان دیگری بودیم، نوشتنشان مشکلی ایجاد نمیکرد.
دفاعپرس: تاکنون چه کتابهای دیگری با روایتگری شما به چاپ رسیده است؟
«تشنگان قلههای برفگیر» و «شوخطبعیهای جنگ» کتابهای دیگری است که تاکنون به چاپ رسیده و یک کتاب دیگر که هنوز برای انتخاب عنوانش تصمیم نهایی را نگرفتهام و احتمالاً نام آن را «احلی من العسل» یا «گروهان ویژه قاسم بن الحسن» بگذارم نیز آماده چاپ است.
در واقع، تصمیم گرفتهام در مورد هر عملیاتی که در آن حضور داشتم، یک کتاب بنویسم و اگر نویسندهای پیدا شود که در این زمینه همکاری کند، این کتابها را تدوین و چاپ میکنیم.
دفاعپرس: به عقیده خودتان کدام کتابتان با ذائقه مخاطب امروز سازگارتر است؟
کتاب جدیدی که آماده چاپ شده است، یعنی «گروهان ویژه قاسم بن الحسن» یا «احلی من العسل»، به نظرم بهتر میتواند به مذاق مخاطب امروز بنشیند.
دفاعپرس: آیا هنوز هم حقایق ناگفتهای از جنگ وجود دارد؟
حقایق ناگفته زیاد است. همانطور که قبلاً هم گفتم، تصمیم دارم در مورد هر عملیات یک کتاب بنویسم. البته برخی عملیاتها مثل خیبر و بیتالمقدس که در اواخر آنها حضور داشتم، به خاطر سنی کمم، نتوانستم آنطور که باید، حوادث را درک کنم. دلم میخواهد آن جایی که خودم حضور داشتم و رویدادهایی را که به چشم مشاهده کردم مکتوب کنم.
در رسته فرماندهی کار میکردم و ارتباطم با نیروهای زیرمجموعه طوری بود که قبل، حین و بعد از عملیات و حتی در بین خانوادههای شهدا حضور مییافتیم که همه این خاطرات را در کتاب گروهان ویژه آوردهام و اگر عمری باشد به زودی این کتاب را هم به چاپ میرسانم.
دفاعپرس: آیا خاطراتی بود که روایت آنها برایتان به لحاظ روحی و روانی سخت باشد؟
همه فرماندهان مخصوصاً گردانهای خطشکن یا بچههای تخریب و نیروهای شناسایی که با دشمن درگیر بودند، خاطرات تلخ زیادی دارند. من هنوز هم خاطرات بسیار وحشتناک و تلخ و ناگواری را از آن دوران در خواب میبینم و با یادآوری آنها، بغض گلویم را میگیرد. برخی اتفاقات ناگوار را تا زنده هستیم، نمیتوانیم فراموش کنیم و در هر شرایطی این خاطرات تلخ را با خود به همراه داریم.
دفاعپرس: به نظر شما به عنوان یک راوی، نویسنده و پیشکسوت دفاع مقدس، چرا باید خاطرات جنگ نوشته شود؟
هر چه جلوتر میرویم حساسیت کار را بیشتر درک میکنیم، مخصوصاً امسال در راهیان نور دانشجویی مطالبی را شنیدیم که احساس کردیم ما دیر کار کردیم، کم کار کردیم و عقب هستیم. امروز به جایی رسیدهایم که برخی، حتی امام و رشادتهای شهدا را هم زیر سؤال میبرند.
اگر ما واقعیتهای جنگ را نگوییم و ننویسیم، خدا میداند بعد از ما چطور آنها را روایت کنند؛ بنابراین لازم است ما که خودمان در جبهه حضور داشتیم و شاهد آن همه رشادت و ایثار و ازخودگذشگی بودیم این خاطرات را روایت و مکتوب کنیم.
دفاعپرس: به نظر شما، نقش استان کهگیلویه و بویراحمد در دفاع مقدس به خوبی در سطح کشور برجسته شده است؟
ما در دوران دفاع مقدس به لحاظ مستندسازی بسیار ضعیف بودیم و فقر فرهنگی در استان ما زیاد بود. ما از داشتن یک دوربین عکاسی پیشپا افتاده هم محروم بودیم. دوربین فیلمبرداری به سختی پیدا میشد و نتوانستیم بسیاری از واقعیتها را مستندسازی کنیم.
همیشه میگویم ای کاش قبل از عملیات «کربلای 4» یکی بود که از آن صحنهها فیلم میگرفت. ای کاش آن زمانی که ما در نهر اروند در قایق نشستیم و این رودخانه و آسمان از گلوله قرمز شده بود و همه میدانستند ممکن است حتی یک نفر هم برنگردد اما رفتند، دوربینی بود و این صحنهها را ثبت میکرد. کاش روزی که در جزایر «قطعه» و «سهیل» درگیر بودیم و دشمن را تا عمق خاکریز بردیم، دوربینی بود و این رشادتها را ثبت میکرد. در این عملیات، چون بقیه یگانها موفق نشده بودند، به ما دستور عقبنشینی دادند. کسی که در جنگ نبوده، نمیتواند درک کند عقبنشینی یعنی چه؛ آن هم عقبنشینی که باید به لب ساحل بیایی و قایق نباشد و دشمن هم حمله کند. زبان از بیان برخی مطالب قاصر است و ای کاش آن زمان کسی بود که این رویدادها را فیلمبرداری و مستندسازی میکرد.
خلاصه اینکه ما رزمندگان استان کهگیلویه و بویراحمد در دوران دفاع مقدس از لحاظ امکانات صوتی و تصویری، در وضعیت خوبی نبودیم اما از نظر روحیه جنگی و شهادتطلبی حرفهای زیادی برای گفتن داشتیم.
دفاعپرس: چه انتظاراتی از متولیان ادبیات پایداری و کسانی در این حوزه فعالیت میکنند، دارید؟
هر جا که میروم مرا به عنوان یک منتقد میشناسند. امسال دانشجویان را که به مناطق عملیاتی جنوب بردیم، دیدیم کسی دارد از اروند روایتگری میکند که خودش آنجا حضور نداشته است. کتاب «کربلای 4» را هم که میخوانیم، اسمی از استان ما نیست. به جز غواصها که جای خودشان را دارند، در بین 40 یگان عملکننده، که به دل اروند زدند تنها یگانی که موفق شد از اروند عبور کند و خودش را به خاک عراق برساند، یگان استان ما بود. نیروهای ما در جزیره قطعه عراق اسیر و شهید شدند. گردان ما عملیاتی و خطشکن بود، از تمام معبرهای دشمن گذشتیم، حدود 300 نفر در این یگان بودیم که همه مجروح شدیم و حدود 20 نفر از یگان ما شهید شد، اما اسمی از استان ما در کتاب عملیات کربلای 4 نیست.
ما در عملیات «والفجر 8»، 11 گردان بودیم که به خط زدیم. کتاب «والفجر 8» را که میخوانیم، یک سطر هم در مورد نقش استان ما نوشته نشده است. در «کربلای 5» استان ما شهدا و جانبازان زیادی تقدیم کرد اما در کتاب مربوط به این عملیات هم فقط یک سطر در مورد استان ما نوشتهاند و آن هم اینکه تیپ 48 فتح هم حضور داشتند.
دفاعپرس: به نظر شما چرا نقش استان کهگیلویه و بویراحمد و حماسههای رزمندگان این استان در کتابهای ملی کمتر دیده شده است؟
چون برخی دستگاههای فرهنگی ما بسیار ضعیف هستند و این هنر را ندارند که نقش استان در دفاع مقدس را در کشور برجسته کنند. چندین سال است مطالبی را نوشتهام، اما چاپ نمیشود و کسی از متولیان پیگیر نیست. همیشه به دانشجویان هم میگویم «ما آدمهای بی سوادی بودیم پدران شما اکثراً کارگر و کشاورز بودند ولی کارشان را به نحو احسن انجام دادند حالا شما که تحصیلکرده و باسواد هستید چرا وارد نمیشوید؟ باید آن خاطرات و رشادتها را بگویید و بنویسید. شهدا و رزمندگان ما کارشان را به درستی انجام دادند و حالا نوبت شماست که دَینتان را ادا کنید.»
مگر باید انتظار داشته باشیم استانهای فارس، مازندران، اصفهان و دیگر استانها برای ما بنویسند. نسل امروز و دستگاههای فرهنگی و متولیان باید نقش استان را بنویسند. البته زحماتی هم کشیده میشود اما آنطور که شایسته است، حمایت صورت نمیگیرد.
دفاعپرس: اگر حرف ناگفتهای دارید، بفرمایید؟
امیدواریم شجاعت و رشادتهای شهدا و رزمندگان ما در دوران دفاع مقدس به نحو احسن گفته شود تا تاریخ دفاع مقدس تحریف نشود. اگر کمکاری شود این خطر وجود دارد که روزی همهچیز را برعکس جلوه دهند و رزمندگان و شهدای ما را که جانانه از خاک میهن دفاع کردند به عنوان قاتل معرفی کنند. امیدواریم نسل امروز و دستگاه های فرهنگی کاری کنند که واقعیتها گفته شود تا آیندگان بدانند و بفهمند که در جایی مانند اروند و در عملیاتی مانند «کربلای 4» ما رفتیم که دیگر برنگردیم.
گفتوگو از مرضیه جوشن
انتهای پیام/