به گزارش دفاعپرس از کرمان، شهید «محمدرضا ابراهيمینژاد جلالآباد» يكم شهريور ۱۳۴۹، در شهرستان رفسنجان به دنيا آمد.
وی تا پايان مقطع راهنمايی درس خواند، بهعنوان بسيجی در جبهه حضور يافت و سرانجام دوازدهم خرداد ۱۳۶۷، در شلمچه، شهيد شد.
در ادامه بخشهایی از وصیتنامه شهید «محمدرضا ابراهيمینژاد جلالآباد» را با هم میخوانیم:
ما از مردن نمیهراسیم
خدایا! میدانی که چه میکشیم، میپنداری که چون شمع ذوب میشوم، ما از مردن نمیهراسیم، اما میترسیم بعد از ما ایمان را سر ببرند و اگر بسوزیم، هم که روشنایی می رود، جای خود را دوباره به شب میسپارد پس چه باید کرد؟ «از یکسو باید بمانیم تا شهید آینده شویم و از دیگر سو باید شهید شویم تا آینده بماند هم باید امروز شهید شویم تا فردا بماند هم بمانیم تا فردا شهید نشود عجب دردی، چه میشد امروز شهید میشدیم و فردا زنده میشدیم تا دوباره شهید بشویم».
راه سعادت بخش حسین (ع) را ادامه دهید
آری همه یاران سوی مرگ رفتند، در حالی که نگران فردا بودند، من با امام خمینی(ره) میثاق بسته ام و به او وفادارم، زیرا که او به اسلام و قرآن وفادار است و اگر چندین بار مرا بکشند و زندهام کنند دست از او نخواهم کشید و راه سعادت بخش حسین (ع) را ادامه دهید و زینبوار زندگی کنید.
سلام به تو ای مادر جان و به تو ای پدر جان از شرمندگی که دارم اشک دارد از چشمانم می ریزد، مادر جان و پدر جان! این صدام، یزید و شمر زمان است که در برابر این ملت مسلمان ۸ سال جنگ کرد، مادر جان شیرت را حلالم کن و خواهش می کنم که برای من گریه نکن، چون اگر گریه کنی زینب (س) از شما ناراحت خواهند شد، درآن عالم هر چند تا آینده بماند. پدر جان از تو خواهشی که دارم این است که به ندای امام خمینی لبیک گویید، مخصوصا چون الان وقت جهاد در راه خداوند متعال است.
به جهاد در راه خدا بپردازید
خواهش میکنم به ندای امام خمینی لبیک بگویید و به جهاد در راه خدا بپردازید واقعاً این را میگویم، اینجا یک جای دیگر جای چون عالم راز و نیاز است. پدر جان به شما تنها نمیگویم، به تمام خویشان میگویم یکبار هم شده بیایند و رنگ جبهه و سختی که بچهها میکشند اینها را بینید، به شما قول میدهم که به واقعیت پی میبردید و باز هم به جبهه میآیید و اگر میبینید کسی جبهه آمد و محصل هم است یکبار میآید و یک ماه بعد دوباره میرود دلیل بر این نمیشودکه نمیخواهد کار کند و یا نمیخواهد تحصیل کنند چون تمام فکرش به جبهه، وجودش به جبهه است، چون این جبهه یک عالم دیگری است و باز هم به جبهه میآید.
خواهرم باید حجابت را رعایت کنید
برادران عزیزم شما باید مثل ابوالفضل باشید، آن ابوالفضلی که آن قدر به امام حسین(ع) اصرار کرد تا امام حسین (ع) گذاشت به میدان نبرد برود و در سن جوانی در دست یزید کافر به شهادت رسید و «تو ای خواهرم باید حجابت را رعایت کنید تا حضرت زینب (س) از شما راضی باشد».
یک حرف را به مادران دارم و تو ای مادر مبادا از رفتن فرزندانتان به جبهه جلوگیری کنید که فردا در محضر خدا نمیتوانید جواب زینب (س) را بدهید، خداوند میفرماید این فرزندان شما نزدتان امانت هستند و اگر روزی هم آنها را از شما گرفتند ناراحت نشوید.
انتهای پیام/