به گزارش گروه سایر رسانههای دفاعپرس، پژوهشکده تاریخ معاصر نوشت: بقیع تنها یک گورستان نیست، بلکه گنجینه تاریخ اسلام است. مزار چهار امام معصوم شیعیان و نیز همسران، دختران، و برخی فرزندان، اصحاب، تابعین و بستگان پیامبر خدا و نزدیک به چند هزار نفر از شخصیتهای نامدار جهان اسلام، در آنجا واقع است.
اما در گذرگاه تاریخ و تحولات سیاسی منطقه وضع بهگونهای دیگر رقم خورد. پس از روی کار آمدن آل سعود و نفوذ «وهابیت» در اندیشه و عمل، روند تخریب مقابر و ازجمله قبرستان بقیع شروع شد که با اعتراض و مخالفت مسلمانان و ازجمله مراجع تقلید و علمای اعلام ایران مواجه گردید. این جستار بر آن است که مواضع علما، حوزه علمیه و دولت ایران را در مقابل تخریب دوم بقیع بررسی و پس از شرح مسئله، نتایج این مواضع را بر اساس اسناد باقی مانده از دولتین ایران و عربستان، بیان کند.
حماقتی از فرقه وهابیت که در تاریخ ثبت شد
پس از چندین سال و با ضعیف شدن دولت عثمانی، عبدالعزیز بن عبدالرحمن، معروف به ابن سعود، با همکاری دولت انگلستان، برای بار دیگر آل سعود را قدرتمند ساخت و به بازپس گیری حجاز و نجد اقدام کرد. ابن سعود پس از تصرف جده، بهسوی مدینه حرکت کرد و در ۱۹ جمادی الاولی سال ۱۳۴۴ ق، بار دیگر این شهر را به تصرف درآورد.
پس از تصرف مجدد مکه و مدینه، در ماه مبارک رمضان همان سال، شیخ عبدالله بن بُلَیهِد، قاضیالقضات وهابی ها، از مکه به مدینه آمد و نظر اهل مدینه را درباره تخریب قبه ها، بارگاهها و زیارتگاهها جویا شد. مردم از ترس پاسخی ندادند و برخی تخریب آن را لازم دانستند و اینگونه شد که در ۸ شوال سال ۱۳۴۴ ق، با تخریب این قبور متبرکه، حماقتی دیگر از این فرقه در تاریخ ثبت شد. [۱]وهابیان پس از تخریب بقاع متبرکه اشیای نفیس و باارزش آن قبور مطهر را به یغما بردند و قبر حضرت حمزه و شهدای اُحد را با خاک یکسان، و گنبد و مرقد حضرت عبدالله (ع) و آمنه (ع)، پدر و مادر پیامبر (ع)، و دیگر قبور را هم تخریب کردند. [۲]
انتشار خبر تخریب ابنیه بقیع در ایران
با انتشار خبر تخریب ابنیه بقیع، افکار ایران بهشدت تحت تأثیر قرار گرفت؛ بهگونهای که رئیس الوزرای وقت با موافقت علما، روز ۱۶ صفر را عزای عمومی اعلام کرد. [۳]به دنبال این بخشنامه از طرف دستجات مختلف تهران، مراسم سوگواری و عزاداری برگزار شد و طبق دعوتی که به عمل آمده بود، در همان روز، علما در «مسجد سلطانی» گرد آمدند و دستجات عزادار، با حال سوگواری، از کلیه نقاط تهران بهطرف مسجد سلطانی حرکت کردند و تأسف و تأثر خود را از این اقدام نشان دادند. [۴]عصر همان روز نیز یک اجتماع چندین دههزارنفری در خارج «دروازه دولت» تشکیل شد و در آنجا خطبا و ناطقان، با نطقهای کوبنده خود از تخریب بقیع اظهار انزجار و تنفر کردند. [۵]در همان روز نیز، مرحوم آیتالله سیدحسن مدرس در مجلس شورای ملی درباره قوم و قومیت و جایگاه کشور اسلامی ایران سخنانی بیان کرد و خواستار واکنش مناسب، هم از طرف جامعه اسلامی و هم دولت، نسبت به این اقدام شد. ایشان اظشهار کردند: «شرافت به چیست؟ به حفظ جامع آن قوم است.
هر قومی که جامع خودش را از دست داد، حیثیتش تنزل کرد و جامع خودش را از دست داده است. ما خیلی جامع خود را از دست داده ایم. برادرانی داریم که دول اسلامی آن طوری که باید و شاید با آنها رفتار نکرده اند». [۶]او در ادامه میگوید: «ایران بهعنوان یک دولت اسلامی این جامعه را حفظ کند. دولت راجع به این هتک حرمت تقاضای کمیسیون کرده است و باید قدمهایی که مقتضای حفظ دیانت و حفظ قومیت است، برداریم». [۷]
حسین پیرنیا، آیتالله سیدحسن مدرس و چند تن از نمایندگان دوره چهارم مجلس شورای ملی
این پیشنهاد مورد اجماع اکثریت نمایندگان قرار گرفت و قرار بر تشکیل کمیسیونی با حضور امام جمعه تهران، میرسیدمحمد بهبهانی، آیت الله زاده خراسانی، حاج میرزا محمدرضا کرمانی، آیت الله سیدحسن مدرس، امام جمعه خوئی، مستوفی الممالک، وثوق الدوله، محتشم السلطنه، مشیرالدوله، و احتشام السلطنه در مجلس شورای ملی وقت شد. [۸]همچنین، سندی با عنوان «به اهالی مملکت و عموم مسلمین»، در تاریخ ۱ اسفندماه ۱۳۰۵ مشاهده میشود که رئیس الوزرا این هتک حرمت را تقبیح و اضافه میکند که «حرمین شریفین به تمام عالم اسلام متعلق است و از تمام ملل اسلام تقاضا میکند که در یک مجمع عمومی ملل اسلامی مقدران حرمین را حل و تسویه نمایند تا تمام مسلمین بر طبق عقاید مختصه خود بتوانند آزادانه از برکات آن متمتع شوند». [۹]
تأخیر عمدی در اعلان خبر تخریب بقیع
گذشته از واکنش دولت، علمای اعلام نجف و مراجع تقلید داخل ایران نیز نسبت به این بی حرمتی، واکنش شدید نشان دادند و خواستار حل مسئله و جبران این عمل شنیع شدند. به علاوه، دولت ایران با موافقت علما برای بررسی صحتوسقم این مطلب، نمایندگانی رسمی به ریاست غفارخان جلال السلطنه، وزیرمختار ایران در مصر، و حبیب الله خان هویدا، جنرال کنسول ایران در شام، به عربستان فرستاد. [۱۰]، اما آنچه مهم است، عملکرد دولت در سانسور خبر تخریب بقیع و همزمانی آن با تاج گذاری رضاشاه است؛ چرا که بنا بود چهار روز پس از تخریب بقیع، یعنی در ۴ اردیبهشت ۱۳۰۵، شاه تاج گذاری کند و رضاشاه برای آنکه بتواند به اهداف خود برسد و مزاحمی برای کار خود نداشته باشد بههیچعنوان اجازه نداد موضوع تخریب، رسانهای شود.
این سانسور به حدی است که پس از ۳۵ روز تأخیر، از شهر نجف عراق، آیت الله سیدابوالحسن اصفهانی و آیت الله محمدحسین غروی نائینی تلگرافی به علمای ایران ازجمله امامجمعه خوئی و سیدمحمد بهبهانی ارسال کردند با این مضمون که چرا نشستهاید؟ بقیع تخریب شده است. متن تلگراف بدین شرح است: «قاضی وهابی به هدم قبه و ضرایح مقدسه ائمه حکم داده، ۸ شوال مشغول تخریب، من بعد معلوم نیست چه شده، با حکومت مطلقه چنین زنادقه وحشی به حرمین، اگر از دولت علیه و حکومت اسلامیه علاج عاجل نشود، علی الاسلام اسلام». [۱۱]با آگاهی از این موضوع، روز پنجشنبه ۵ خرداد ۱۳۰۵، برابر با ۱۵ ذی القعده ۱۳۴۴ ق، حاج امامجمعه خوئی مدیران جراید مرکز را به منزل خود دعوت کرد و متن تلگراف را که متضمن خبر فاجعه مدینه منوره است، برای آنان قرائت نمود و توجه عامه مسلمین را به اهمیت این قضیه و بروز احساسات اسلامی و تنفرات ملی از این پیشامد متذکر شد؛ همچنین اعلام نمود حضرات علمای اعلام دعوت شده اند دراینباره جلساتی تشکیل داده و مشغول اقداماتی گردیده اند. [۱۲]در تعقیب این موضوع، در روز چهارشنبه، ۱۱ خرداد ۱۳۰۵، امامجمعه خوئی خطابهای برای وجوه علما، پیش نمازها و جمعی از وجوه کسبه بازار و تجار و اصناف اجتماعی بیان میکند و میگوید: «درصورتیکه حقیقت داشته باشد، امری است بزرگ که از واقعهای که در سنه ۶۱ هجری واقع شده الی زماننا هذا هیچ وقعه مثل این واقعه در اسلام واقع نگردیده است. این قضیه علاوه بر هتک شعائر اسلام، موجب انهدام اسلام و زوال اسلام خواهد بود». [۱۳]تلگرافهایی نیز از نجف و کاظمین مخابره شد که حاکی از تعطیلی درس و بحث و آمادگی جهت صیانت از شعائر مکرمه اسلام بوده است. [۱۴]سرانجام حادثه بقیع، عربستان را رویاروی جهان اسلام قرار داد و با فشار جهانی، از ادامه کار منصرف شد.
نتیجه گیری
تخریب بقاع متبرکه به تاریخ ۸ شوال ۱۳۴۴ ق در سرزمینهای تحت حاکمیت آل سعود با تکیه بر فتوای قاضی القضات وهابیون واکنشهایی را از سوی دولت و علمای ایران و نجف برانگیخت. این واکنشها را به سه دسته میشود تقسیم کرد: الف) نخست واکنش علمای اعلام و مراجع عظام در حوزههای نجف اشرف و کاظمین است که با ارسال تلگراف به آیات عظام در ایران آنچه بر بقیع آمده است اطلاع میدهند؛ ب) فشار حداکثری امامان جمعه، وکلای مجلس، بهویژه آیتالله مدرس و بهبهانی باعث شد کمیسیونی نسبت به اتفاق تشکیل شود؛ ج) بیانیه دولت مستوفی الممالک نسبت به محکومیت هتک حرمت شعائر اسلام و اینکه حرمین شریفین به تمام عالم اسلام تعلق دارد.
این واکنشها تخریب بقیع را به یک مسئله بین المللی تبدیل کرد. نکته دیگر این است که تأخیر در اعلان خبر تخریب و سانسور آن به دستور رضاشاه به خاطر همزمانی آن با مراسم تاج گذاری نشان دهنده بی علاقگی او به اسلام، شعائر دینی و حرمت بقیع است.
منبع: پژوهشکده تاریخ معاصر
انتهای پیام/ ۱۳۴