به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس، فیلمهای شهادتش که منتشر شد همه ذهنها به یک سو رفت «شهادت اباعبدالله» هرچند که لا یوم یومک یا اباعبدالله و هیچ شهادتش همچون شهادت اباعبدالله نبوده و نیست اما شاید آرمان علی وردی و شهادت جانسوز و غریبانهاش گوشه کوچکی از مصیبت وارده بر ولی خدا را مجسم کرد.
چندی پیش به مناسبت عاشورای حسینی روایتی از یکی از دوستان شهید آرمان علیوردی از نحوه شهادت این شهید پس از گذشت ماهها از شهادتش منتشر شد.
آرمان را دو مرتبه و دو گروه مختلف زدند. اولین گروهی که آرمان را گیر آوردن تا سرحد مرگ با هرچه که دستشان آمد به آرمان حمله کردند. همان فیلمهایی که از شهادت آرمان منتشر شد یک بخش زیادی مربوط میشود به گروه اول. اما آخرش یک دختر که او هم داشت آرمان را میزد رو به جمعیت میگوید که بس است دیگر کشتینش! بسشه...آنها هم آرمان را رها میکنند.
آرمان از جایش بلند میشود و خونین سمت خیابون اصلی میرود. صدای بسیجیها را میشنود که داشتند حیدر حیدر میگفتند. میرود سمت صدا، اما وقتی میپیچد داخل کوچه میبیند که سر کوچه یک گروهی دختر و پسر ایستادند و دارند شعار مینویسند. آنها تا وضعیت آرمان را میبینند میفهمند بسیجی بوده و کتکش زدند. میروند سمت آرمان. آرمان که دیگر رمقی برایش نمانده خیلی راحت میافتد دست این جماعت. شروع میکنند به قصد کشت آرمان را زدن. گویا چند نفری حالت عادی هم نداشتند و مواد مصرف کرده بودند.
یک دختر بینشان که اسپری دستش بوده با همان میکوبد به صورت آرمان. یکیشان یک میلگرد داشته که نوکش را تیز کرده بوده و به عنوان سلاح از آن استفاده میکرده. با همان میلگرد میکوبد روی جمجمه سر آرمان. وقتی آرمان را رساندند بیمارستان جمجمهاش شکسته بود. اما یکی دیگهشان که واقعاً امیدوارم چهرهاش را یک روز ببینم مینشیند جلوی آرمان و به بقیه میگوید دست نگهدارید. رو به آرمان میکند و همزمان که فیلم میگرفت به آرمان میگوید به امام اولت فحش بده ببينم سریع...به علی فحش بده...به حسین فحش بده، به رهبر فحش بده اما آرمان چیزی نمیگوید.
با ناخونگیر پوست بدنش را آرام آرام میکند و از او میخواهد فحشهایش را تکرار کند، اما آرمان چیزی نمیگوید. انقدر آرمان را میزنند تا بیهوش میشود. وقتی آرمان بیهوش میشود شروع میکنند به رقصیدن و لگد زدن به بدن شهید و از اینکارشان فیلم هم میگیرند.
وقتی میروند یک کارگر افغانستانی که گویا نگهبان یکی از ساختمانهای اطراف بوده میآید و زیر سر آرمان بالش میگذارد و روی بدنش پتو میاندازد اما به آمبولانس زنگ نمیزند. البته اگر زنگ هم میزد فرقی نمیکرد در آن شلوغی آمبولانس به آرمان نمیرسید.
وقتی آرمان را به بیمارستان رساندند هوشیاریاش سه بود. یکی از رفقا میگفت وقتی رسیدم بیمارستان دستانش را به تخت بسته بودند، شاید برای اینکه اگر به هوش آمد تشنج نکند و همه صورتش ورم کرده بود. نصف روز توی حالت کما میماند و آخر به شهادت میرسد.
تمام این وقایع توسط خود قاتلها فیلمبرداری شده ولی وقتی از بازپرس پرونده پرسیدیم چرا این فیلمها را قطره چکانی منتشر کردید و فیلمهای اصلی را منتشر نمیکنید گفت که من در عمر کاری خود همچین جنایتی در ایران ندیده بودم. برای مراعات حال خانواده و شایدم متشنج نشدن بيشتر فضا فیلمهای اصلی هنوز هم منتشر نشده. البته شاید بعد دادگاه آرمان منتشر بشوند.
انتهای پیام/ 141