خبرگزاری دفاع مقدس: شهر سوسنگرد یکی از شهرهای تابع شهرستان دشت آزادگان است که در اوایل جنگ کنترل آن به دست دشمن بعثی افتاد ولی با توجه به اینکه این شهر برای تصرف شهر اهواز که هدف اساسی عراق در جنگ بود بسیار مهم و حیاتی بود، خارج شدن آن از دست دشمن برای رزمندگان ایرانی بسیار اهمیت داشت و سرانجام از خودگذشتگی آنها با تعداد نیروها و ادوات جنگی بسیار کمتر از دشمن باعث شد این شهر در 26 آبان سال 1359 از دست دشمن خارج و بدین ترتیب رویای تصرف مرکز خوزستان از سوی عراقیها با فداکاری سربازان ایرانی نقش بر آب شود.
بدون شک یکی از رموز موفقیت نیروهای اندک ایرانی در برابر ارتش گسترده عراقی که شامل یک لشکر زرهی با 3 تیپ، یک گردان نیروهای مخصوص، یک گردان پیاده،2 گردان کماندو و یک گردان شناسائی بود، نقش مدبرانه مقام معظم رهبری که در آن زمان نماینده حضرت امام (ره) در شورای عالی دفاع بودند، میباشد.
با توجه به اینکه بنی صدر در آن زمان سمت فرماندهی کل قوا را داشت کارشکنیهای زیادی را درجهت اعزام تیپ سوم لشکر 92 زرهی ارتش به منظور کمک به رزمندگان اندک سپاه، نیروهای ژاندارمری سوسنگرد و گروه جنگهای نامنظم شهید چمران انجام دادند، اما ایستادگی مقام معظم رهبری در برابر این کارشکنی بنیصدر و دستور ایشان مبنی بر اضافه شدن هرچه سریعتر تیپ به رزمندگان که با فرمان تاریخی امام خمینی (ره) که "تا فردا باید سوسنگرد آزاد شود" همراه گردید سبب شد با رشادتها و جانفشانیهای رزمندگان اسلام در 26 آبانماه سوسنگرد آزاد شود.
نوشتار زیر، زندگینامه و وصایای شهدای شهرستانهای ورامین، پیشوا و قرچک در این عملیات غرور آفرین است.
شهید مجتبی بحرائی
او در سال 1340 در خانواده ای مذهبی به دنیا آمد و پس از گذراندن دوران کودکی تحصیلات خود را در مقطع ابتدائی آغاز نمود و پس از سپری نمودن دوران راهنمائی و دبیرستان موفق به اخذ دیپلم گردید. شهید مقید به شرکت در نمازهای جماعت بود. او پیرو امام و بسیار خوش رفتار بود و برای پدر و مادر خود ارزش و احترام خاصی قائل بود. پس از پایان یافتن تحصیل شهید عازم خدمت سربازی شد و بعد از گذشت هفت ماه از خدمت سربازی در تاریخ 15/7/60 در منطقه عملیاتی سوسنگرد به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
شهید پیروز کمالزاده
او در سال 1337 در تهران متولد شدو در سنین جوانی در شهرک کمالشهر کرج (روستای کمال آباد سابق) مشغول درس شد. علاقه فراوانی به انجام کارهای فرهنگی داشت و با جمع آوری کمکهای مردمی و با پول شخصی خود خانوادههای بی بضاعت را به اردوهای زیارتی قم، جمکران و مشهد میفرستاد و یا کتابهای آقای طالقانی را خریداری میکرد و در میان صفحات آن عکسهای امام را که در آن زمان ممنوع بود میگذاشت و به دیگران هدیه میداد. او پس از گذراندن دوران تحصیل به خدمت سربازی رفت. در ابتدا در یک پادگان در ایوانکی مشغول به خدمت شد. کاشانی در این باره میگوید: "ما در سال 1356 در پادگان 30 نفر بودیم اما فقط ما دو نفر نماز میخواندیم و دیگران ما را مسخره میکردند."
شهید پس از مدتی به پاسگاه باغخواص منتقل شد و در همین دوران بود که با خانواده شهید منصور تاجیک آشنا شد و به دامادی این خانواده در آمد. او در زمان سربازی بارها تصمیم به فرار گرفت اما خانواده مانع از این کار شدند. شهید کمالزاده از فدائیان امام بود و همیشه با تمام وجود از امام صحبت میکرد و در مراسم ورود ایشان به کشور فعالیتی گسترده داشت.
شهید پس از دوران خدمت در کارخانه آجر ثبات قرچک به عنوان مسئول قسمت برق به طور موقت مشغول به فعالیت شد. در همین دوران بود که که مقام معظم رهبری که در آن زمان رئیس شورای عالی دفاع بودند، به علت کمبود نیرو در جبهه، سربازهای مقتضی سال 56 را فراخواندند و پیروز که تازه سه ماه از ازدواجش گذشته بود جز اولین نفراتی بود که خود را معرفی کرد. این در حالی بود که تازه سه ماه از ازدواجش گذشته بود و پس از 6 ماه در تپه های الله اکبر در منطقه گرم خوزستان بر اثر اصابت ترکش خمپاره به قلب ایشان در را ه بیمارستان به شهادت رسیدند و در قطعه 24 بهشت زهرا (س) در کنار قبر سردار شهید مصطفی چمران به خاک سپرده شد. چهل روز پس از شهادت پیروز کمالزاده فرزندش به دنیا آمد و اسم او را هم نام پدرش نهادند.
سید مصطفی محمودی
طلبه شهید سید مصطفی محمودی در سال 1336 در یک خانواده روحانی چشم به جهان گشود. او پس از پایان تحصیلات دبیرستان و اخذ دیپلم ریاضی به خدمت سربازی رفت و به پیروی از فرمان امام امت مبنی برفرار از خدمت سربازی، جز اولین گروه هائی بود که از سربازخانهها فرار کردند.
قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، شهید محمودی در فعالیتهای گوناگون مانند پخش اعلامیهها و نوارهای امام خمینی (ره) و شرکت فعالانه در دایرکردن نمایشگاه کتاب و تهیه و تمرین مواد منفجره (مانند بمبهای دستی) مشارکت داشت.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، شهید محمودی متجاوز از یکسال در نهادهای انتظامی به طور داوطلب و تمام وقت کار میکرد و همزمان به فعالیتهای فرهنگی مانند پخش کتاب در روستاها و همچنین آموزش نظامی میپرداخت. او سپس عازم حوزه علمیه قم شد و با شور و عشق خاصی به فراگیری علوم دینی پرداخت و تحصیل خود را تا قبل از اعزام به جبهه جنگ تحمیلی بعث عراق علیه ایران ادامه داد. با شروع جنگ تحمیلی، شهید محمودی با کوشش و تلاش بسیار، موفق به اعزام به جبهه شد و حدود 3 ماه در جبهه سوسنگرد مبارزه کرد و درتاریخ 19/12/59 با برخورد گلوله توپ به محل استقرارشان به همراه چند تن دیگر از همرزمانش به در جه رفیع شهادت نائل گردید.
این شهید بزرگوار در وصیتنامهاش آورده است:
پس از کوشش فراوانی که برای رفتن به جبهه داشتم، و به هردری میزدم آن در بسته شده بود، بالاخره دری از درهای رحمت الهی گشوده شد و این بنده روسیاه و گناهکار به آن در روی آورد و موفق شدم در کنار دیگر برادران با ایمان و مومن به امام و انقلاب جائی برای خودم باز کنم. این اسلامی که امامی چون حسین عزیزدارد و جان برکفانی چون عباس دلاور و علی اکبر دارد.دلسوختگانی و درددارانی چون خمینی بزرگ دارد ومن هم سهمی داشته باشم. وبرشماست ای ملت رزمنده که پیام آور خون شهیدان باشید. شهیدانی که از بهترین افراد و مومن ترین کسانی بودند که به این انقلاب عشق میورزیدند که پر و بالشان در کنار معشوق سوخت و خونشان برزمین ریخت و تمام نشستگان تاریخ را به قیام خواند. وچنین نقش بست بر زمین که ای دریای بیکران انسانها بپاخیزید و بایک دست قرآن و با دست دیگر سلاح برگیرید و از حق و رسالت انسانی و شرف خود دفاع کنید و حق خود را از ابرقدرتها بستانید. واما شما ای مسئولین مملکتی، شمائیکه این پست و مقام را شهیدان به شما دادند و پشت میزی نشستهاید که با خون شهدا و از جان گذشتگی آنها به شما رسیده است، بدانید و آگاه باشید که باید از این خون خوب پاسداری کنید.
دیگر شهدای جنوب شرق استان تهران در منطقه سوسنگرد عبارتند از:
حسین کریم زادگان، یدالله سیلسپور، ناصر مهرعلیان، علی شصتی، محسن پازوکی، جواد پازوکی