به گزارش گروه سایر رسانههای دفاعپرس، سرلشکر رعدمجید حمدانی، فرمانده اسبق سپاه گارد ریاست جمهوری عراق در کتاب «چشم انداز نظامی جنگ ایران و عراق» اشارهای به اجرای عملیات والفجر ۸ (فاو) دارد. او در مصاحبه با دو پژوهشگر آمریکایی اظهار داشت: ایرانیها در سال ۱۹۸۶ (بهمن ١٣٦٤) حملهای را در جنوب شرقی بصره برای تصرف شبه جزیره «فاو» انجام دادند. آنها در عملیات آبخاکی مشترکی با استفاده از پشتیبانی توپخانه توانستند فاو را تصرف کنند.
عراقیها که از بغداد هماهنگ میشدند در انتظار حمله ایران از شمال شرق بصره بودند و به همین دلیل اصلاً آمادگی این حمله را نداشتند و نتوانستند با سرعت واکنش نشان دهند. همین امر موفقیت ایران را دو چندان کرد. تانکهای عراقی در باتلاقها و کانالهای این شبه جزیره به دلیل نداشتن قابلیت مانور آسیبپذیری زیادی داشتند؛ بنابراین پاتکهای آنها با شکست کامل مواجه شد. برای نخستین بار در طول جنگ، ایرانیها در این عملیات مهارت نظامی فوقالعادهای از خود نشان دادند. آنها هر کاری که بلد بودند انجام دادند تا توان خود را افزایش دهند و در عین حال از توان رزم عراق بکاهند.
نیروی عظیمی به مردابهای فاو که بیشتر سطح منطقه را فرا گرفته بود، گسیل شدند. ایران برای این حمله آموزشهای آبخاکی زیادی برای نیروی پیاده ارائه داد و تعداد زیادی قایق کوچک و هاورکرافت تهیه کرد. تاکتیکهای رخنهای که نیروهای ایرانی در مناطق مرکزی مورد استفاده قرار میدادند در این عملیات به کار گرفته شد که سهم بسزایی در موفقیت این حمله داشت. ایران پشتیبانی و مشاورههای پیچیده مهندسی از کره شمالی دریافت کرده بود. مهمترین موفقیت آنها ایجاد هماهنگی کامل میان باقی ماندههای ارتش و نیروهای انبوه شبه نظامی بود. این امر به آنها امکان داد این عملیات را در زمستان ١٩٨٥ (١٣٦٣) با دقت فراوان طرح ریزی کنند.
غرور بیش از حد عراقیها و عدم تمایل بغدادنشینان به شناخت آنچه در حال جریان بود باعث شد موفقیت ایران دوچندان شود. فرماندهان حاضر منطقه شجاعت زیادی از خود نشان دادند و حتی میتوانستند جلو عملیات ایرانیها را بگیرند؛ ولی فرماندهان ارشد که در بصره مستقر بودند نتوانستند مسئله را تجزیه و تحلیل کنند و بفهمند ایران در حال انجام چه کاری است. پارازیت و فریب مخابراتی ایران نقش مهمی در تقویت اقدامهایشان داشت. وقتی ژنرالهای ارشد عراقی حاضر در منطقه بالاخره متوجه شدند چه عملیات عظیمی در جریان است، به فرماندهان بالاتر و رهبران سیاسی خبر دادند و تازه تأخیرهای آنها در اعزام نیروی کمکی شروع شد؛ زیرا آنها محاسبه کرده بودند که ایرانیها در حال انجام عملیات فریب برای حمله به بصره هستند.
فرماندهان حاضر در بصره هنگامی از عمق خطر آگاه شدند که دیگر خیلی دیر شده بود؛ نیروهای عراقی نابود شده بودند و بیشتر قسمتهای فاو به تصرف ایرانیها درآمده بود. تردید در تقویت یگانهای مدافع فاو به ویژه «لشکر ۲۶» که تحت فشار شدیدی بود و در آستانه سقوط کامل قرار داشت ناشی از این ترس بود که ایرانیها میخواهند به بصره حمله کنند. سقوط بصره به معنای پایان عمر حکومت صدام بود. نیروهای کمکی عراقی با عجله به مواضع بینظم و آشفته منطقه رسیدند و با واحدهای زرهی سنگین اقدام به پاتک کردند. این رویکرد ضعیف و ناهماهنگ برای استفاده از نیروهای سنگین در مردابها و باتلاقهای فاو موثر نبود و فقط صحنه و میدان دلخواه رقیب بود که به تلفات بیشتر نیروها و انهدام تجهیزات انجامید.
این تجربه برای تمام کسانی که درگیر آن بودند بسیار سنگین بود. در این زمان مشخص شد که حمله ایران به فاو سرآغازی برای تصرف بصره و متلاشی کردن حزب بعث با ضربات نظامی و سیاسی است. حمله اول به بصره ناکام ماند. فرماندهان سپاههای سوم و هفتم که از دوستان صدام بودند، فرماندهانی سیاسی محسوب میشدند که مدام از تلفات سنگینی صحبت میکردند که به نیروهای ایرانی وارد آورده بودند؛ بنابراین وقتی موج دوم و بزرگتر حملههای ایران به مواضع عراقیها آغاز شد، عراق در معرض از دست دادن بصره و میدانهای نفتی شرق این شهر قرار گرفت. البته این حملهها به دلیل اشتباه ایرانیها و عدم توانایی آنها در بهربرداری از موقعیت و مواضع عراق ادامه نیافت.
منبع: ایسنا
انتهای پیام/ ۱۳۴