به گزارش گروه سایر رسانههای دفاعپرس، روز ۲۳ مرداد سالروز جدایی بحرین از ایران است. ۵۲ سال پیش در چنین روزی استان چهاردهم ایران با اشتباهات مکرر و خیانت پهلویها از سرزمین مادری جدا شد.
هرچند اکنون بحرین یک کشور مستقل است و جمهوری اسلامی ایران به عنوان یکی از اعضای سازمان ملل پایبند قواعد و قوانین جهانی است و تمامیت ارضی این کشور را به رسمیت شناخته و داعیهای بر خاک سابق خود ندارد، اما بررسی تاریخی و دلایل این جدایی میتواند چراغ راه آینده ما در حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور باشد.
بحرین از بخشهای مهم سرزمینی ما در جنوب خلیج فارس بود که به دلیل ضعف قاجاریه تحت نفوذ بریتانیایی قرار گرفت. تا سال ۱۳۵۰ که رسماً بحرین از ایران جدا نشده و استقلال نیافته بود و همچنان مورد ادعای تهران بود؛ تا این زمان این کشور مانند قطر و امارات متحده عربی تحت الحمایه بریتانیا بود و مردم آن به دلیل داشتن ریشههای و ارتباط با ایران از سطح سواد و تحصیلات بالایی نسبت به مردم آن زمان امارات و قطر برخوردار بودند.
این کشور مجمع الجزایری در جنوب خلیج فارس است و اکثر جمعیت آن شیعه هستند. این کشور به پایتختی منامه با وسعت ۷۷۸ کیلومتر مربع جمعیتی در حدود ۱.۵ میلیون نفر دارد و با ایران، قطر و عربستان دارای مرزهای دریایی است. در اواخر دهه ۳۰ شمسی سازمان اطلاعات رژیم پهلوی به دنبال برقراری تماس و ارتباط بیشتر میان ایران و بحرین بود و حتی برنامههایی برای حضور و سفر مداوم نیروهای امنیتی در نقش تاجر و فعال اقتصادی به این جزیره داشت تا به تدریج استان چهاردهم ایران عملاً بخش فعالی از کشورمان شود، اما بی توجهی و سهل انگاری شخص اول کشور در آن زمان موجب از دست رفتن فرصتها و جدایی بخشی از خاک کشورمان شد.
انگلیسیها از اواخر دهه ۶۰ میلادی به دنبال خروج از خلیج فارس بودند، اما نگاه آنان جدایی رسمی بحرین از ایران بود. آنان در عوض این امر سه جزیره ایرانی تنب کوچک و بزرگ و ابوموسی را که اتفاقاً آنها هم ایرانی بوده و سالها ضمن اعتراض ایران، به اشغال ناوگان دریایی بریتانیا در آمده بود، را میخواستند به ایران برگردانند. یعنی بخشی از ایران را بگیرند و بخش دیگری را به ما بازگردانند و این مانند کسی بود که پایش را بریده باشند و برای پیوند زدن پای او به بدنش دستش را مطالبه کنند! موضوعی که متأسفانه به دلیل ضعف و ناتوانی پهلوی و به دلیل ترس از هجمههای غربیها در خصوص احتمال بروز جنگ در منطقه، با عقبنشینی آشکار تهران منجر به جدایی بحرین از سرزمین مادری شد. شاه با میانجی گری سازمان ملل و برگزاری شبه رفراندومی فرمایشی استقلال بحرین را پذیرفت و به عنوان اولین کشور به بحرین تبریک گفت.
در آن زمان انگلیسیها با کشیدن یک خط فرضی از تنگه هرمز به اروند رود، هر آنچه در شمال خلیج فارس بود را برای ایران و بخش جنوبی را برای اعراب دانستند. با این ترسیم، بحرین باید از ایران جدا میشد و به تبع آن تمام ذخایر نفت و گاز زیر زمینی میان ایران و بحرین و نیز آبهای فلات قاره ایران تحت تأثیر این عقب نشینی قرار گرفت. قابل توجه است اگر بحرین همچنان بخشی از کشورمان بود دامنه و گستره آبهای فلات قاره ایران به جنوب خلیج فارس میرسید و در زمانهای بحران ایران میتوانست عبور و مرور کشتیهای کشورهای متخاصم مانند آمریکا را به طور قانونی ممنوع اعلام کند. موضوعی که امکان تردد آنها را از نیمه خلیج فارس به سمت کشورهای عراق، کویت و عربستان ممنوع کرده و حاکمیت تاریخی ایران را بر خلیج فارس عملیاتی میکرد. موضوعی که میتوانست منجر به قطع شدن پای بیگانگان از بخشهای مهمی از خلیج فارس شود.
بالاخره در سال ۱۳۴۸، ۱۹۰ نماینده وابسته به دربار در مجلس شورای ملی وقت با جدایی بحرین از ایران موافقت کردند و حتی هویدا نخست وزیر در سخنی گفت بحرین دختر ایران است و وقت آن رسیده شوهر کند و اگر چنین نشود باید با بیگانگان در منطقه بجنگیم!
درست است بحرین از دوره هخامنشیان جز لاینفکی از ایران بود و در سال ۱۶۰۲ توسط شاه عباس از اشغال پرتغالیها خارج شد، اما چه بخواهیم و چه نخواهیم و چه این حادثه هنوز برایمان تلخ و ناگوار باشد، باید تاکید کنیم که بحرین هم مانند خیلی از مناطق ایران که در دوره قاجار و پهلوی از مام میهن جدا شده است. بحرین مانند دشت ناامید، آرارات و چند بخش دیگر که در زمان پهلوی از ایران جدا شده و به همسایگان ما پیوسته است.
دولت سیزدهم در چارچوب سیاستهای تنش زدایی و همجواری با همسایگان روابط خوبی را با سایر کشورها بخصوص بحرین پایه ریزی کرده است و قطعاً به تمامیت ارضی و مرزهای بین المللی خود و دیگران احترام کامل میگذارد، اما این امر نباید مانع ذکر تاریخ و خیانتهای انجام شده در دوره پهلوی شود. موضوعی که میتواند منجر به انسجام ما برای حفظ ایران امروز شود.
کلاه گشادی که سر پهلوی رفت
یک کارشناس سیاسی جدایی بحرین از ایران را حاصل یک رفراندوم غیرقانونی دانست و آن را کلاهگشادی نامید که سر پهلوی گذاشته شد.
زهیر اصفهانی، کارشناس روابط بین الملل در گفتگو با خبرنگار مهر با اشاره به تاریخچه مالکیت جزایر بحرین گفت: مجمع الجزایر بحرین یکی از مناطقی بود که از گذشتههای دور درگیریهایی بر سر آن وجود داشت و همواره گروههای مختلف سعی در نفوذ و حضور در آن منطقه را داشتند، ولی بر اساس اسناد تاریخی حتی تا قبل از ظهور اسلام در جزیره العرب، بحرین جزئی از خاک سرزمین ایران بوده است.
اصفهانی افزود: اواخر دوره قاجار و با وادادگی حکومت قاجار، دولت عثمانی تا حد زیادی توانست در مسائل این منطقه دخالت کند و پس از جنگ جهانی دوم، با سیاستی که کشور انگلیس مبنی بر تشکیل کشورهای شیخ نشین داشت، مسائل سختی بیشتری در این منطقه پیدا کرد.
این کارشناس سیاسی با اشاره به واکنش رژیم پهلوی نسبت به جدایی بحرین گفت: دولت وقت ایران در آن زمان بحرین را به عنوان استان چهاردهم خود معرفی کرده بود، ولی برخلاف تلاشهایی که در مجامع بین المللی انجام داد نتوانست مانع جدایی این منطقه از ایران شود.
وی رفراندوم جدایی بحرین از ایران را غیر قانونی خواند و آن را اینطور توصیف کرد: اگر به ظاهر به توافقات و قراردادها نگاه کنیم، جدایی بحرین به صورت کاملاً قانونی انجام شده است، ولی در واقع کلاه گشادی بود که با میانداری نماینده ایتالیایی سازمان ملل بر سر ایران رفت و به رفراندومی مربوط میشود که آل خلیفه از برخی قبایل کوچک و به صورت محدود برگزار کرد و توانست ایران را فریب دهد.
اصفهانی ادامه داد: نکته جالب توجه اینجا است که ایران اولین کشوری بود که استقلال بحرین را به رسمیت شناخت و استقلال این کشور را تبریک گفت و جالبتر این است که چند ماه بعد از اعلام استقلال بحرین، کشور انگلیس از بحرین خارج شد که این موضوع نشان دهنده یک معامله سیاسی توسط شاه و دولت انگلیس بود.
حکومت پهلوی به بهانه جلوگیری از جنگ، خاک کشور را تسلیم دشمن کرد
محمد صادق کوشکی در گفتگو با خبرنگار مهر، با اشاره به جدایی بحرین از ایران در زمان رژیم پهلوی، اظهار داشت: سوابق حاکمیتی در بحرین نشان میدهد که بحرین زیر مجموعه حکومتهای موجود در ایران بوده است و آخرین باری که حاکم منصوب از سوی ایران در بحرین حاضر بود در عصر کریم خان زند بوده است.
کارشناس مسائل سیاسی در ادامه گفت: از دوران قبل از زندیه در مقاطع فراوانی از تاریخ کشور هر موقع که حاکمان ایران حاکمانی قدرتمند بودند بحرین زیر مجموعه حکومت ایران قرار داشته است و معمولاً حاکمانی که برای مناطق جنوب ایران (مناطق بندری و ساحلی) حکومت میکردند به نوعی حکومت بحرین را هم در اختیار داشتند.
وی افزود: بعد از دوران زندیه با توجه به ضعف حکومت مرکزی در ایران حکومت ضعیف میشود و این مصادف میشود با حضور قدرتمند انگلستان در منطقهی خلیج فارس. در زمان قاجار حاکمان قاجاریه توانایی برای حفظ کشور نداشتند و این موضوع زمینه ساز تحکیم سلطه انگلستان بر بحرین میشود و قبایلی از بیرون را به بحرین دعوت میکند و در آنجا زیر سلطه انگلستان حکومتهای محلی تشکیل میدهند.
کارشناس مسائل سیاسی افزود: از نظر حقوقی بین الملل سوابق حکمرانی در بحرین متعلق به ایران بوده است. طبق قانون زمانی که انگلستان تصمیم به خروج از جزیره گرفت باید این جزیره را به آخرین کشوری که حاکمیت این جزیره را داشته پس بدهد، اما دقیقاً در این زمان حکومت پهلوی حرکتی انجام میدهد که هم بر خلاف قوانین داخلی کشور و هم بر خلاف قوانین بین المللی بوده است.
کوشکی در خصوص خطای بزرگ محمد رضا پهلوی در خصوص بحرین گفت: زمانی که حاکمیت بحرین به طور مسلم متعلق به ایران بود، محمد رضا پهلوی آن را به سازمان ملل انتقال میدهد و این حرکت هم از نظر حقوق بین الملل و هم از نظر قوانین داخلی خطا بود.
وی در ادامه گفت: جالب است که بدانید حکومت پهلوی اول ادعای مالکیت بحرین را داشت و حاکمیت پهلوی دوم هم تا دهه ۴۰ این ادعا را داشت و بعد از سفر به هندوستان ورق برمیگردد و حکومت پهلوی از این ادعا دست میکشد. خطای سوم سازوکاری بود که برای تعیین سرنوشت بحرین تعیین شد که اصلاً سازوکار قانونی نبود چراکه مردم و ساکنان بحرین اصلاً در این انتخابات شرکت نمیکنند و صرفاً یک نظرسنجی از سران برخی از قبایل انجام شد و این سران هم اصلاً ساکنان اصلی بحرین نبودند.
کوشکی در خصوص نقش حکومت پهلوی در جدایی بحرین از ایران گفت: در واقع مقصر اصلی این جدایی حکومت پهلوی است، زیرا از خاک خود دفاع نکرد و به بهانه جلوگیری از جنگ خاک کشور را بخشید. در واقع تمام کشورها دشمن دارند این اصلاً دلیل کافی نیست که، چون من دشمن دارم باید خاکم را تسلیم دشمن کنم.
کارشناس مسائل سیاسی در ادامه گفت: اگر در آن زمان حکومت مقتدری در ایران بود قطعاً یک متر از خاک کشور ما جدا نمیشد. در آن زمان نخست وزیر اعلام کرد که ما نمیخواهیم جنگ شود، ولی نکته در این است که ما ارتش را به وجود میآوریم تا در چنین شرایطی از آن استفاده کنیم. اگر قرار باشد ارتش داشته باشیم و خاک خود را نیز ببخشیم پس ارتش چه کاربردی دارد.
وی خاطرنشان کرد: دلیل اصلی بیشتر جنگها بخاطر خاک کشور خود بوده است برای اینکه از خاک خود دفاع کنند، اما حکومت پهلوی میگفت من بهترین ارتش منطقه را دارم، اما برای اینکه جنگ نشود از خاکم چشم پوشی میکنم.
کوشکی تاکید کرد: بحرین برای ما یک بخش عادی نبود یک منطقه فوق حساس از نظر راهبردی بود و اگر از خاک ما جدا نمیشد ما از نظر راهبردی به ابر قدرت تبدیل میشدیم.
منبع: مهر
انتهای پیام/ ۱۳۴