به گزارش گروه فرهنگ و هنر دفاعپرس، کتاب «پلاکت کو؟»؛ خاطرات شفاهی خانم سیده فاطمه موسوی امدادگر جهادسازندگی و بیمارستان راه آهن اندیمشک در دوران دفاع مقدس به قلم معصومه پاپی و از سوی انتشارات «راه یار» منتشر شد.
اندیمشک، شهر ظرفیتهای مغفولمانده است. این شهر با وجود کوچک بودن، در دهۀ پنجاه، شش سینما داشته و محل تأسیس چندین شرکت خارجی بوده است و اکنون نیز سه سد بزرگ دارد، سد دز، سد کرخه و سد بالارود. اندیمشک، دروازۀ خوزستان است و راهآهن و راه شوسۀ جنوب به شمال از آن میگذرد. اولین شهید را در سال1355 تقدیم انقلاب کرده است و از اولین شهرهای کشور به حساب میآید که مجسمۀ شاه را در آن پایینکشیدند. اندیمشک بعد از پیروزی انقلاب نیز در تشکیل نهادهای انقلابی و مردمی پیشتاز بوده است. این شهر از ابتدای جنگ، در خط مقدم جبهه قرار داشته و کمتر شهری بهاندازۀ آن، هدف توپ و بمب و موشکهای دشمن قرار گرفته است. به همین دلیل از نظر پشتیبانی نیز حرف اول را در کشور میزد و مردمش غذا و نان گرم را در خط مقدم به رزمندهها میرساندند. اندیمشک را باید در روایت مردم کوچه و بازار آن شناخت.
یکی از ظرفیتهای مغفولمانده اندیمشک، جهادسازندگی آن است. در اسفند13۵۷، نیروهای انقلابی، جهادسازندگی اندیمشک را تشکیل میدهند. در مدت کوتاهی، نیروهای زیادی جذب میکنند و با جمعآوری خودروها و وسایل اسقاطی شرکتها و ادارهها و تعمیر آنها، بلافاصله محرومیتزدایی را در روستاهای دور و نزدیک شروع میکنند. جهادسازندگی اندیمشک کاملاً مستقل از شهرهای دیگر بود.
فعالیت جهادگران اندیمشک، از شمال تا روستاهای استان لرستان، از شرق تا روستاهای دورافتاده دزفول و از جنوب تا شوش و نزدیکی اهواز و از غرب تا دشتعباس و روستاهای مرزی خوزستان و ایلام گسترده بوده است. آنها با شروع جنگ، اولین ستاد پشتیبانی مهندسیرزمی کشور را بهصورت خودجوش راهاندازی میکنند و در راهبری مهندسی رزمی چندین عملیات از جمله ثامنالائمه(ع)، فتحالمبین و بیتالمقدس نقش عمدهای داشتند. ابعاد فعالیتهای جهادسازندگی اندیمشک، بهحدی گسترده بوده که میتوان دهها جلد کتاب دربارۀ آن نوشت. در این کتاب، خانم سیدهفاطمه موسوی، امدادگر کمیتۀ پزشکی جهاد، گوشهای از فعالیتهای جهادسازندگی اندیمشک را روایت میکند.
در بخشی از این کتاب میخوانیم: «یکدفعه همهچیزم را از دست دادم؛ هم کارم و هم کسی که دوستش داشتم. من ماندم و یک ساک لباس. بغض توی گلویم را بهسختی قورت دادم. اشکم سرازیر شد. تندتند اشکهایم را پاک کردم که کسی نبیند. یاد حرف علی افتادم. «منتظرتم. یادت نره، منتظرتم.»
کتاب «پلاکت کو؟»؛ خاطرات شفاهی خانم سیده فاطمه موسوی امدادگر جهادسازندگی و بیمارستان راه آهن اندیمشک در جنگ که تحقیق و تدوین آن برعهده معصومه پاپی بوده، در 320صفحه، شمارگان 1000جلد و قیمت 130هزار تومان توسط انتشارات «راه یار» منتشرشده است. علاقهمندان میتوانند این کتاب را علاوه بر کتابفروشیها، از سایت یا صفحات مجازی ناشر به نشانی raheyarpub.ir تهیه کنند.
انتهای پیام/ 121