گروه فرهنگ و هنر دفاع پرس: در سال 1382 زمانی که مشغول تحصیل بودم عده ای به آموزشگاه آمدند و به عنوان ایجاد اشتغال از هنرجویان رشته سینما دعوت به کار شد تا با ارائه رزومه به دبی بروند و در برنامه های تولیدی شبکه های فارسی زبان مشغول به کار شوند که توفیقی هم پیدا نکردند. در آن روزها این قضیه پیش آمده را شوخی قلمداد می کردیم ولی این قضیه شکلی جدی به خود گرفت تا جایی پیش رفته که امروز سراغ هنرمندان با تجربه تر در حوزه موسیقی و سینما رفته اند.
آب گل آلود و تور خصمانه دشمن
تبلیغات وسیع این شبکه ها برای جذب جوانان پی جوی شهرت برای بازیگری یکی از قدمهای این رسانه ها برای جذب هنرمندانی است که در داخل کشور مجال حضور نداشته اند. برخورد غیر هنرمندانه و چرخه نامناسب ورود به سیستم سینمای کشور حکایت همان آب گل آلودی است که شبکه های فارسی وان می خواهند از آن ماهی بگیرند. که متاسفانه با تغافل با آن برخورد شده است. ولی در این آواخر این مسئله شکل گستاخانه تری به خود گرفته؛ شبکه های ماهواره ای با سرمایه گذاری های وسیع سعی در جذب نخبه گان عرصه سینما و تئاتر دارند.
امپراطور پیر رسانه و آرزوی تسلط بر ایران
رابرت مرداک سرمایه دار بزرگ آمریکایی ـ استرلیایی که مرامی صهیونیستی دارد تامین سرمایه فارسی وان، جم و بسیاری دیگر از شبکه های تله و زیونی و رادیویی را دارد او همچنین حامی مالی نشریات متعددی است که مردم فارسی زبان ایران و کشورهای همسایه را هدف قرار داده است. وقتی در پس پرده این دعوتها یک صهیونیستی افراطی حضور دارد توضیح دیگری نیازی نیست.
رابرت مرداک در دنیا به "امپراطور رسانهای یهود" اشتهار دارد و حتی در ایالات متحده آمریکا به علت سیطره بی چون و چرایش بر رسانه های گروهی از وی به عنوان "سلطان بی تاج و تخت آمریکا " یاد میشود.مرداک به عنوان یک صهیونیست، کار خود را از یک روزنامه کوچک از استرالیا که از پدرش به ارث برده بود، شروع کرد و رویای بنیان نهادن یک امپراطوری رسانهای در سراسر جهان را پس از طی 5 دهه عینیت بخشید.
وی نیز مانند سایر یهودیان با نفوذ در مراکز قدرت در دنیا، از ابراز هویت یهودی خویش خودداری کرده و حتی پا را از این فراتر گذاشته و با حضور در کلیساها، خود را یک مسیحی ارتدوکس معرفی میکند.مرداک با خریدن روزنامههای ورشکسته و مدیریت آنها توانست پایههای امپراطوری رسانهای خود را در استرالیا بنیانگذاری کند و پس از چند سال آن را به سمت ماورای دریاها یعنی انگلیس و سپس آمریکا بکشاند. او حتی در دهه 1990 میلادی با سفر به ایران درصدد خرید یا ایجاد پایگاهی رسانهای برآمد که با ناکامی روبرو شد.
او در ابتدا کار خود را روی روزنامهها و مجلات متمرکز کرد ولی پس از اینکه به اهمیت و نقش رسانههای دیداری- شنیداری پی برد، بیدرنگ به این حوزه قدم گذاشت و امروزه با دارا بودن بیش از 300 رسانه در سراسر جهان، یک امپراطوری رسانهای را تشکیل داده است.
مرداک از قدرت رسانهای خود برای جهتدهی به سیاستها و تاثیر در افکار عمومی در کشورهای گوناگون استفادههای فراوانی کرده است. او با پرداخت کمکهای نقدی به احزاب مورد نظر، در موفقیت آنان سهم بسزایی داشته اما همیشه منافع اهداف صهیونیستی برای او از همه مهمتر بوده است.
مرداک با بهرهگیری از رسانههای تحت سلطه خود، نقش زیادی در ترغیب و وارد کردن آمریکا به جنگ با عراق داشت و پس از آغاز جنگ نیز به حمایت سرسختانه خود از این مسئله ادامه داد و با ناچیز نشان دادن شمار کشتهشدگان آمریکایی و انتشار تصویری آرام و رویایی از عراق، واقعیتهای این بحران را پنهان میکند.
مرداک با هدف قرار دادن ایران به عنوان کشوری مهم در مناسبات منطقه قصد دارد که با ابزارهای تحت مالکیتش یعنی رسانه های گروهی به اهدافی برسد که هم مسلکانش با ابزار نظامی و تحریم نمی رسند.
به دلیل تاثیری که رسانه ها بر ذهن مخاطب دارد این سیاست خصمانه از نظر او قابل اجرا است. اما هم رابرت مرداک و هم مدیران رسانه های فارسی زبان به این باور رسیده اند که هیچکس جز هنرمندان ایرانی که در نظام اسلامی ایران رشد کرده نمی تواند به آنها کمک کند. مردم ایران به این باور رسیده اند همه کسانی که در شبکه های فارسی زبان مثل شبکه های مختلف جم در حال اجرای برنامه اند چندان قابل اعتماد نیستند.
ولی اگر روزی ببینید که یکی از همین چهره های محبوب سینما و تله وزیون که بارها هنرنماییش را دیده اند، در این شبکه های کذایی به کار ساخت و تولید مشغول شده چه واکنشی خواهد داشت؟ و وقتی این جریان استمرار داشته باشد بیننده دیگر نسبت به این شبکه ها واکنش منفی نخواهد داشت.این نشانه گیری مدیران شبکه های ماهواره ای همان جریان نفوذی است که مقام معظم رهبری خطرش را بارها گوش زد کرده اند.
هنرمندان بی بضاعت و امید واهی قدرتهای فرهنگی
اشاره به دو نمونه از هنرمندانی که یکی صریحا از عناد و دشمنی با نظام حرف می زند و دیگری از همکاری با رسانه هایی مثل جم را گناهی نمی داند. از عواملی است که شبکه جم و دیگر رسانه ها را برای دعوت از هنرمندان ترغیب کرده است ضروری به نظر می رسد.
محمد یعقوبی که با آثار سیاسیاش همچون «زمستان 66» اثری بر علیه دفاع مقدس و «یک دقیقه سکوت» با موضوع قتلهای زنجیرهای و «نوشتن در تاریکی» با موضوع فتنه 88 شناخته میشود. و پیش از این در سال 91 در اعتراض به رویه دولت وقت به کانادا مهاجرت کرده بود، افکار خود در باره مسائلی همچون همجنسگرایی، روزهخواری و بیحجابی در تئاتر را با چند شعار مبتذل سیاسی همراه و در سایت اختصاصیاش منتشر میکند. و نمی تواند بخشی از چرایی اقدام شبکه جم را روشن کند.
«همیشه ناتوانها یا نادانهایی هستند که آدمها را به خودی و غیرخودی تقسیم میکنند، هر کس را که مانند خودشان نیست انکار میکنند. مهم این است که تماشاگران، کسانی که ما برایشان تئاتر کار میکنیم تئاتری را میپسندند که به آنان احترام میگذارد و قصد مرعوب کردنشان را ندارد. به نظرم مهمترین رفتار اقتدارگرایانه این نظام در آغاز حکومت اجبار زنان به حجاب بود. اگر زنهای ما زیر بار این حجاب اجباری نمیرفتند، اگر مردان زنان را در آن زمان حمایت میکردند، بخش عمدهای از این شرایط خفقان و سرکوب اتفاق نمیافتاد. زنان و مردان به این اجبار تن دادند و اجبارهای دیگر یکی بعد از دیگری شروع شد.
همانطور که گفتم کار به جایی کشیده شد که به چهاردیواری آدمها هم حمله کردند. یادم هست زمانی کسی حق نداشت در اتومبیل شخصی خود ترانه گوش بدهد. اتومبیلها را بازرسی میکردند که نوار ترانه پیدا کنند. دوران نفرتانگیزی بود. همانطور که حالا دیگر کاری به نوارهای ترانه داشبورد اتومبیل شما ندارند، حتی به رنگ لباستان چندان کاری ندارند به نظرم زمانی خواهد رسید که در همین نظام البته اگر برقرار بماند زنها موفق میشوند که حجاب اجباری را کنار بگذارند.
من کسانی را که درجشنواره شرکت کردهاند سرزنش نمیکنم؛ اما من در آن شرایط کار درستی نمیدیدم که شرکت کنم. نمیخواستم درجشنوارهای که به مناسبت پیروزی این انقلاب است شرکت کنم. چه جشنی؟ برای کدام انقلاب؟ ما دیدیم در خیابان با مردم چهگونه برخورد کردند. به نظر من کمترین واکنش به این همه بدرفتاری و خشونت با مردم این بود که هیچ کس در جشن این انقلاب شرکت نکند. انقلابی که به مهمترین آرمانش یعنی آزادی وفادار نباشد جشن گرفتن ندارد.»
وقتی هنرمند کم بضاعتی مثل یعقوبی چنین حرفهایی می زند و تا کمی بعد از آن کار روی صحنه می برد مشخص است که رویکرد قدرتهای فرهنگی غرب چه واکنش نشان می دهند. و چه برنامه های بلند مدت و کوتاه مدتی رقم می زنند تا امور فرهنگی کشور را به دست بگیرند.
البته نیازی به اثبات ندارد که رفتن یکی دو هنرمند دسته چندمی که کار شاخصی در کارنامه ندارند خللی در نظامی که مبتنی بر آموزه های اسلام است وارد نمی کند و هنرمندان بسیاری هستند که با همه تاثیر غیر قابل انکارشان بر هنر و مردم و همه انتقاداتی که به دولت دارند فریب این دام را نمی خورند. اما نباید با تساهل از کنار این قضیه عبور کرد که بی توجهی به این اقدامات، دشمن را برای اقدامات بعدیش جسورتر خواهد کرد.
اخیرا فیلمی با عنوان «منو تنها نذار» به کارگردانی مهدی مظلومی ساخته شده و قرار است که شبکه «جم» آن را نمایش دهد شایعه همکاری مظلومی با این شبکه شنیده شده بود که او این ادعا را رد کرده اما به طور صریح درباره فیلمسازی در خارج از ایران میگوید: این فیلم قرار است در شبکههای مختلف ماهوارهای نمایش داده شود که یکی از این شبکهها «جم» خواهد بود. او و در آخرین گفت و گویش با هفت صبح درباره آنونس منتشر شده در این خصوص میگوید:
«اولا این آنونس سریال نیست و فیلم است. دوم اینکه بنده چند ماه پیش این فیلم را برای یک تهیهکننده بین المللی به نام آقای زاراوان که یکی از دفاترش در دوبی است ساختم و قرار است در 14 شبکه عربی، هندی، ایرانی و اروپایی پخش شود. شبکه جم هم یکی از خریداران فیلم است که مسئولیتش با من نیست و به خواست من از شب دوم اسمم از تیزر حذف شد. البته من تا انتهای 2016 تعهد ساخت 6 فیلم دیگه را هم دارم. کار خارج از کشور مثل ایران انحصاری و محدود به شبکه خاصی نیست. یک تجارت است که متاسفانه یا خوشبختانه خیلی ها بلدند از آن پول دربیاورند.»
من پیشنهاداتی از شبکه جم داشته ام اما هنوز آن را نپذیرفته ام. اما خارج از ایران هم فیلم هایی می سازم و خواهم ساخت که از نظر محتوا در داخل کشور قابل دفاع باشند اتفاقا خوشحال میشوم شبکههایی مثل جم پخش کنند. چون به نظرم خیلی بهتر از سریالهای کم محتوایی است که در حال حاضر پخش می کنند.
سریال من یک کار کاملا اخلاقی است که مطمئنم تاثیر خوبی هم روی مخاطبان خواهد داشت. خبر دارم در همان شبکه جم بیش از 4 کارگردان نامدار مشغول کارند و 3 نفر دیگر در راهند. اما اجازه بدهید اسمی نبرم. چون قطعا فعلا دوست ندارند اسم شان برده شود. اما این ماجرا جدی است و این محدود به کارگردانان هم نیست. تلویزیون و سینما به طور جدی در ایران در خطرند. سال دیگر همین موقع بهتر حرفهای من را درک خواهید کرد ولی آن روز خیلی دیر شده.»
او که فیلم سینمایی تازهاش «سه بیگانه در سرزمین ناشناخته»، در آستانه اکران قرار دارد، به وجود آمدن مشکل برای اکران این فیلم به خاطر فعالیتهای بینالمللیاش را نوعی خامی مسئولان تعبیر میکند. چون هیچ قانونی وجود ندارد که یک فیلمساز به عنوان کارگردان موظف و محدود به کار در ایران باشد. البته او به اوضاع اکران و فیلمسازی در ایران انتقادهایی نیز وارد میکند و پیشبینی میکند با گسترش رسانههای جهانی که اهداف اقتصادی را دنبال میکنند روند خروج سینماگران از ایران ادامه یابد.
مدیران صدا و سیما و تیر پنهان شبکه جم
شبکه جم با عمل گستاخانه تری به دعوت کارگردانان و بازیگران اکتفا نکرده بلکه نوک پیکان به ظاهر دوستانه اش را به سمت مدیران صدا و سیما هم گرفته است. بر این اساس گردانندگان شبکه جم اخیراً در پی آن برآمدهاند تا با تعدادی از مدیران ارشد صدا و سیما وارد مذاکره شوند تا شاید باب تعامل را باز کنند. در این میان درخواستهایی نیز از سوی مدیران شبکهجممطرح شده و گویا لحن به کار رفته در پیامهای ارسالی نیز کاملاً مثبت و دوستانه بوده تا شاید راه برای همکاری باز شود.
گردانندگان جم در تماسهای خود با مسئولان رسانه ملی گفتهاند قصد دارند تولیداتی با تکیه بر فرهنگ ایران و باز نمایی جذابیتهای توریستی و همسو با سیاستهای جمهوری اسلامی تولید کنند. در این پیامهای ارسالی، بیشتر درخواست شده یک بده بستان هنری و مالی میان شبکه جم و صدا و سیمای کشورمان شکل گیرد تا هر یک از طرفین، از منافع دیگری حمایت کنند.
قطعا جم آمده که به حریم هنرمندان و سینما، تلویزیون و تئاتر کشور تجاوز کند. و طبیعی هم هست که بیشتر منافع خود را مد نظر داشته باشد. مدیرانجمپس از آنکه نتوانستهاند نیت خود را عملی کنند، در تهدیدی مضحک این احتمال آینده نگرانه را قوت بخشیدهاند که بزودی با ساخت آثاری پر بیننده، محدود مخاطبان باقیمانده تلویزیون را نیز از آن خود خواهند کرد. ضمن اینکه متذکر شدهاند از رهگذر دستیابی به این هدف، طولی نخواهد کشید که صاحبان کالا و سرمایه نیز آگهیهای بازرگانی خود را بیش از صدا و سیما در اختیار آنان قرار دهند و طی چند سال آینده، سهم شبکههای تله وزیونی داخلی از این تبلیغات سودآور کمتر و کمتر خواهد شد!
حسین نوش آبادی سخنگوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، در واکنش به اتفاقات اخیر، از جمله پخش تیزر فیلم های سینمایی در شبکه های ماهواره ای و همکاری کارگردانان و بازیگران با این شبکه ها، آن ها را یکی از ابزار های رخنه فرهنگی در داخل کشور دانست و گفت: «بر اساس قوانین وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، هرگونه همکاری با این شبکه ها تخلف محسوب و برابر مقررات با متخلفان برخورد خواهد شد.
براساس این قوانین، هرگونه همکاری یا مشارکت در تولید برنامه تخلف محسوب می شود. قوانین، طبق ماده ١٠ ممنوعیت تجهیزات ماهواره ای به صراحت دستگاه ها را مکلف کرده تا با افرادی که با شبکه های ماهواره ای همکاری دارند، برخورد شود و در ماده ١٣ قوانین اجرایی ممنوعیت ماهواره نیز هر گونه ارسال آگهی ممنوع و بر اساس دستور العمل دولت و مصوبه شورای عالی قوانین برای هر یک، مجازات هایی منظور شده است.» نوش آبای همچنین، ارسال آگهی به شبکه های ماهواره ای از جمله کالاهای مصرفی، بهداشتی یا آگهی برای نمایش فیلم را هم جزو تخلفات دانست و ادامه داد: «در صورت شناسایی این اقدام، عواملی که مبادرت به ارسال آگهی می کنند، پیگیری می شوند.»
پاتک رسانه ملی در مقابل تک رسانه های جهان چیست؟
نکته دیگر اینکه وقتی تله وزیون با برنامه های خنثی به خاطر ترس از چالشی شدن و ممیزی های ریز و درشت چیزی برای فرستادن روی آنتن ندارد مخاطبی که سالها به این رسانه عادت کرده است چگونه می تواند خود را اقناع کند در حالی که شبکه های جم و دیگر شبکه های مشابه ویترین کارهای تولیدیش را چنان ساخته که مخاطب نمی تواند مقاومت نکند.
این آثار بر خلاف ظاهر خوش آب و رنگشان باطنی به شدت مسموم دارند که در وهله اول به چشم نمی آیند. در مقابل این تک رسانه ای چه باید کرد از یک طرف سازمان صدا و سیما با مشکل بودجه روبه روست از طرف دیگر هنرمندان برای ارتزاق نمی توانند دست به کاری بزنند که آینده روشن مالی ندارد و از طرف دیگر مخاطب هم خواهان مطالبات فرهنگی اش از سازمان صدا و سیما است.
وقتی این مسائل را کنار هم می گذاریم باید اهم و مهم کنیم و سهم ویژه ای به صدا و سیما به عنوان شاخص ترین رسانه بین المللی در جهت تولید برنامه های سالم تخصیص دهیم که هم مخاطبان حفظ شوند و هم هنرمندان در فضای آرام و بی دغدغه ای به تولید اثر دست بزنند. باید دانست شبکه های جم که به تحریک و البته حمایت قدرتهای مالی دنیا که ریشه ای صهیونیستی دارند به چه امیدی اقدام به سرمایه گذاری روی هنرمندان ایرانی کرده اند. این ضعف ما نیست که دشمن را به خود امید وار کرده ایم؟
دست اندازهای مسیر هنر برای هنرمند
مافیای اکران، شرایط سخت تولید فیلم که از نوشتن فیلمنامه تا تدوین نهایی تهیه کننده را درگیر می کند، عدم ثبات در نظام سینمایی، نبود بیمه آثار هنری، ضعف مدیریتی، موازی کاریها، تداخل در تصمیم گیری ها و در آخر نبود قانون محکم کپی رایت از عواملی است که هنرمند را در وضعیتی قرار می دهد تا مجبور شود یکی از سه راه را انتخاب کند. یا با این شرایط فرساینده کارش را ادامه بدهد؛ یا به سراغ کار غیر مرتبط با حرفه اش انتخاب کند؛ یا به خواست شبکه های این چنینی تن بدهد.
به موارد بالا باید یک مورد مهم دیگر را اشاره کرد در شرایطی که در تحریم های همه جانبه به سر می بریم حضورهای بین المللی فیلمها که مکرر اتفاق می افتد؛ و دادن نشان های مهم هنری که به هنرمندان سینما هم محدود نمی شود چه معنایی دارد؟ این مور راه نفوذ فرهنگی غرب را باز می کند. و باید پرسید چرا غرب و در راس آن دولت آمریکا کشور ایران را در این خصوص تحریم نکرده و مانع مبادلات فرهنگی ایران و غرب نمی شود؟
رخنه در فرهنگ به مثابه رخنه در همه کشور
اگر بشود در فرهنگ یک کشور رخنه کرد کار براری نفوذ در ارکان دیگر آسانتر خواهد بود. انقلاب اسلامی ما یک انقلاب فرهنگی دینی بود و اگر این انقلاب از جانب فرهنگ دچار تزلزل شود دیگر نیازی به حمله نظامی و تحریم های سختگیرانه نیست بحث دعوت از هنرمندان و مدیران صدا و سیما برای کار و تعامل را اگر ساده بگیریم اولین قدم را به سوی آنان برداشته ایم.
در ایران هنرمندان صاحب نظر کم نیستند که انقلاب و جنگ تحمیلی را با همه وجود درک کرده اند و بر ذهن و اندیشه مردم تاثیر گذارند و به هیچ قیمتی میدان را خالی نمی کنند؛ در واقع هنرمندان متعهد مدافعان فرهنگ اسلامی ایرانی بوده و کوشش قطبهای فرهنگی غرب برای نفوذ در اندیشه ریشه دار مردم ایران تلاش مذبوحانه و سعی بی ثمر است. این هنرمندان گرچه گاهی انتقادت تندی به مدیران فرهنگی کشور می گیرند. اما شالوده و شاکله نظام مشکلی ندارند و همسو و همجهت با آرامانهای شهدا حرکت می کنند.
در این میان مسئولیت عواقب اقدامات شبکه های جم نه به عهده هنرمندان که به عهده مدیران است. آنها باید با تسهیل در روند تولید آثار هنری بخصوص سینما هنرمندان را به ادامه راه دلگرم کنند. و مطمئن باشند هنرمندان متعهد ما هم صاحب اندیشه اند هم تکنیک؛ آنچه که هنرمندان به آن نیاز دارند علاوه بر حمایت مالی حمایت معنوی است تا آثارشان به بهترین شکل ممکن و کمترین آسیب حفظ و دیده شود.