به گزارش خبرنگار ساجد دفاعپرس، اسناد بهجای مانده از شهدای دوران هشت سال دفاع مقدس بیانگر سبکزندگی، تفکرات و انگیزه آنها برای فدا کردن جانشان در راه خداست؛ گاهی اوقات که به وصیتنامهها، دستنوشتهها و دفترچه خاطرات شهدا مراجعه میکنیم، بهعلت اینکه خداوند متعال به آنها توفیق داد تا به مقام والای «شهادت» دست پیدا کنند، پی خواهیم برد.
شهید «محمدرضا هادیان دولتآبادی» نیز همانند دیگر شهدا، از خصوصیات خاصی برخوردار بود که خداوند او را خرید و در بهشت خود جاودانه کرد. این شهید والامقام در دفترچهای که با هدف ثبت خاطرات، مناجاتنامه، وصیتنامه، مشخصات رزمی و حالات روحی و معنوی رزمندگان در جبههها، در اختیار آنها قرار میگرفته، مطالب ارزشمندی از جمله انگیزه حضورش در جبهه، احساس خود درباره امام امت، دل بریدن از خانواده و دنیا و... را ثبت کرده که حکایت از روحیه معنوی و انقلابی او دارد.
• آیا نمازها را اول وقت و حتیالامکان به جماعت میخوانم؟
حتیالامکان تمامی نمازها را اول وقت خواندهام و تعدادی از نمازهایم را حتیالامکان به جماعت خواندهام.
* هفتهای چند شب نماز شب میخوانم؟
...
* دعای کمیل در جمع ما چگونه اجرا میشود؟
بهصورت دستهجمعی و خیلی بااحساس و شور و حال؛ بهطوریکه تمامی دل شکسته و چشمها میگرید.
* به چه دعاهایی بیشتر علاقه داشته و تداوم در خوادن آنها دارم؟
اول، دعای توسل؛ چراکه برای یک بنده گنهکار، توسل به ائمه برای بخشیدن گناهانشان از سوی خداوند خیلی مهم است.
دوم، زیارت عاشورا؛ چراکه عده زیادی و شاید تمامی رزمندگان به آرزوی زیارت کربلای حسینی آمدهاند.
سوم، دعای کمیل؛ چراکه روح معنوی و بااحسان آن، انسان را به انقلاب درونی وا میدارد.
چهارم، دعاهای ایام هفته.
* آیا تاکنون مکاشفاتی با ائمه معصومین (ع) داشتهاید؟ کیفیت آن چگونه بوده است؟
خیر.
* راجع به امام امت چه احساسی دارم؟
آنکس که روح را دوباره بر بدن دمید و به ما زندگی محدد در دوران حیات بخشید، خمینی بود.
و آنکس مرا از منجلابهای کثیف به گلستان دین هدایت کرد، خمینی بود.
و در یک جمله، آنکه من هرچه در راه خدا کردم مدیون هدایت او هستم.
او – ولی امرم، روحم، حسمم، قلبم، عشقم، رهبرم، امامم، امیدم، پدرم، معلمم و عزیز من است.
* در جبهه به چه حقایقی پی بردم که مرا در شناخت عمیقتر اسلام یاری مینماید؟
اول اینکه فقط در جبهه است که انسان با سختی میتواند خویشتن را بسازد و روح خود را درمان کند.
دوم اینکه در جبهه است که انسان از دنیا بریدهتر و بهسوی خدا مجذوبتر میگردد.
سوم اینکه جبهه یک دانشگاه الهیات است.
و آخر اینکه جبهه کارخانه آدمسازی است.
* در چه تاریخ و چه ساعتی در جبه از کلیه گناهانم توبه کردم و چه عهدهایی با خدای خود بستم؟
...
* اصولاً برنامههای نوحه و روضهخوانی تا چه اندازه در شما جهت بیشتر آماده شدن برای روبهرو شدن با دشمنان اسلام مؤثر بوده است و کلاً نقش آنها در جنگ و پیروزی تا چه اندازه مؤثر است؟
از آنجا که بر ما مسلم شده که دعاست که 100 درصد پیروزی را میآورد؛ لذا توسل بر اهلبیت (ع) و ائمه و ذکر مصیبت آنها و گرییدن، ما را به خدا بسیار نزدیکتر میکند و نوحهخوانیها و سینهزنیهاست که ما را نیرو میبخشد و باعث برتری ما از دشمن بشود و الاّ اگر ما هم مثل دشمنانمان متکی به اسلحه و بدون هدف و کور بجنگیم، هیچ فرقی با او نمیکنیم؛ لذا نقش این برنامهها در جبهه بسیار بسیار مؤثر بوده، آنطور که اگر این برنامهها نباشد، معلوم نیست ما به کجا خواهیم رفت و عاقبتمان چه خواهد شد. باید بدانیم که ما هرچه داریم از این روضهخوانیها داریم.
* در جبهه چه احساسی نسبت به خانواده و فرزندان و مایملک خود دارم؟
من هیچگاه مهر خداوند را فراموش نمیکنم. در هرجا که باشد ولی مهر خدا را که قابل وصف نیست چه کنم؟ مگر میشود که انسان نقد را به نسیه بفروشد.
من وقتی به جبهه آمدن از تمام مایملک خود و خانوادهام در راه خدا صرف نظر کردهام لذا آنها را به خدا سپردهام و خودم را در اختیارش قرار دادهام.
اِنَّ اللّهَ عَلی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ
من وقتی از منزل برای جبهه بیرون آمدم، حتی پشتم را هم نگاه نکردم و یکراست بهطرف جبهه آمدم و انشاءالله که مورد رضای خدا قرار گیرد.
* از دیدن کمکهای بیدریغ امت اسلامی چه احساسی پیدا میکنم؟
اینکه آیا من در مقابل این همه فداکاریهای مردم چه کردهام و در روز آخرت چه جوابی بدهم. آنگاه است که بر خود میلرزم و از خدا میخواهم که مرا توان دهد تا در راه خدمت به این مردم خداپرست کوشا باشم.
من وقتی میشنوم که پیرزنی از جیره شکر خود، نیمی را بر میدارد و برای درست کردن مربا برای جبهه هدیه میکند، با خود فکر میکنم و این نتیجه را میگیرم که باید سپاسگزاری خود را از این مردم با اهداء جان بکنم و آن گاه است که نیرو گرفته و با قوت هرچه تمامتر علیه دشمنان اسلام میجنگم.
* چند تن از همراهان اعزامیم به شهادت رسیدهاند و نسبت به آن ها چه احساسی دارم؟
...
* چه خصوصیات (اعتقادی – اخلاقی...) در شما بوده است که به افتخار شرکت در جنگ علیه کفر صدامی نائل شدهاید؟
اول اینکه من حاضر نبودم در مقابل مظلومیت اسلام ساکت بمانم و سر بهزیر افکنم و در روز محشر خجل باشم. من وقتی فهمیدم که اسلام عزیز چقدر مظلوم بوده، آنگاه به اهمیت شرکت در جبهه پی بردم و بدینجا آمدم.
من نمیدانم که چقدر از اعمالم را خدا پسندیده؛ ولی میدانم که خیلی گنهکارم و حال که فرصتی دست داده تا توبه کرده و خداوند از گناهانم بگذرد، چه جایی بهتر از این معبد عابدان یعنی جبهه جنگ.
در آخر باید بگویم که من هیچگاه نمی توانم در مقابل شهیدان جوابی داشته باشم، مگر اینکه خود نیز خون خود را هدیه کنم.
* انگیزه شما از آمدن به جبهههای نبرد حق علیه باطل چه بوده است؟
* شخصیتهای مورد علاقه خود را به ترتیب علاقه ذکر کنید و علت این دوستی و محبت و ولایت را با ذکر دلیل مختصراً بنویسید.
* انشاءالله پس از پیروزی در جنگ، مهمترین اصلاحات و اقدامات لازم در کشور اسلامی خودتان چه چیزهایی میدانید؟ لطفاً بهطور مشروح بیان نمایید.
خاطرنشان میشود؛ شهید «محمدرضا هادیان دولتآبادی» سال ١٣۴۴ در تهران دیده به جهان گشود. وی با شروع جنگ تحمیلی به جبهههای نبرد حق علیه باطل شتافت. او مدتی نیز همراه با دیگر رزمندگان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در سوریه و لبنان دوشادوش دیگر مبارزین با رژیم صهیونیستی به مبارزه پرداخت. او سرانجام در ۲۴ خرداد سال ۱۳۶۵ در «فاو» به شهادت رسید.
انتهای پیام/ 113