به گزارش گروه سایر رسانههای دفاعپرس، دوم آوریل ۲۰۱۵ میلادی آمریکا به همراه پنج کشور روسیه، چین، فرانسه، انگلیس و آلمان توافقنامهای در زمینه برنامه هستهای ایران به نام «برنامه جامع اقدام مشترک» (برجام) امضا کردند و متعهد شدند تحریمهای اعمال شده علیه ایران را در ازای تعهد این کشور به تجاوز نکردن از حد ۳.۶۷ درصد غنیسازی اورانیوم لغو کنند.
پس از حدود سه سال از آن توافق و به طور مشخص در هشتم می ۲۰۱۸ میلادی دونالد ترامپ، رئیس جمهور سابق آمریکا تصمیم به خروج از توافق گرفت که موجی از انتقادات را به راه انداخت و دبیرکل سازمان ملل متحد در آن زمان نیز از تصمیم واشنگتن انتقاد کرد. سپس جو بایدن در جریان رقابتهای انتخاباتی وعده داد، اگر در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در سال ۲۰۲۰ پیروز شود، این کشور دوباره به توافق هستهای متعهد خواهد شد.
امروز نزدیک به سه سال از ورود جو به کاخ سفید میگذرد و در حال آماده شدن برای آغاز کارزار انتخاباتی جدید است و آرزو دارد برای دومین دوره پیروز انتخابات ریاست جمهوری شود، بدون آنکه توانسته باشد آنچه را که درباره توافق هستهای و رابطه با ایران وعده داده بود، محقق کند.
درست است بایدن وارد مذاکرات غیرمستقیم با ایران شد که فراز و نشیبهای زیادی را گذرانده است؛ گاهی به حدی رسید که شائبه بنبست مذاکرات وجود داشت و گاهی گویی در آستانه توافق جدید و قریب الوقوع (در دسترس) قرار داشتند، اما گرد و خاک غوغاهایی که ماهها ادامه داشت، خوابید و تلاشهای دولت بایدن تاکنون نتیجه ملموسی نداشته است.
از آنجایی که هیچ ناظری نمیتواند واقعیت دقیق آنچه را که در پشت پرده میگذرد مشخص کند، پیش بینی سرنوشت رایزنیهای هستهای ایران و آمریکا دشوار است، به ویژه اینکه هیچ یک از طرفها تاکنون از این توافق خارج نشده اند و شکست قطعی مذاکرات وین را اعلام نکرده اند.
با توجه به این روند، به احتمال زیاد با یکی از سه احتمال زیر مواجهیم:
نخست، اینکه بایدن به محال بودن بازگشت آمریکا به پایبندی به توافق هستهای آن هم با شروط ایران راضی شده، سپس تصمیم گرفته است یک بار برای همیشه مسیر وین را کنار بگذارد و به همان مسیری که ترامپ در پیش گرفته بود، بازگردد.
دوم، اینکه مذاکرات غیرمستقیم میان دو طرف آمریکایی و ایرانی وارد مرحله حساسی شده که محرمانه بودن، شرط اصلی آن است؛ به این معنی که همچنان احتمال اعلام توافق میان دو طرف قبل از آغاز رقابتهای انتخابات ریاست جمهوری آمریکا وجود دارد و ممکن است کاملاً منتفی نشده باشد.
سوم، اینکه مذاکرات قبلی به نقطه تعیین کنندهای رسیده که مستلزم گذراندن دوره انتظار تا بعد از انتخابات ریاست جمهوری آمریکاست تا در این صورت برنامه هستهای ایران به کارتی برای چانه زنی در کمپین انتخاباتی آمریکا که پیش بینی نتیجه آن دشوار است، تبدیل نشود.
به هر حال، هر ناظری که گزارشهای رسانهای را که بهویژه پس از اعلام خروج آمریکا از توافق هستهای و متعاقب آن، اعمال فشار و تحریمهای حداکثری علیه ایران به دقت بررسی کند، میتواند متوجه شود تاکنون سیاستهای ایران برتری داشته و دنبال شده است.
زمانی که مشخص شد کشورهای اروپایی از ترس تحریمهای آمریکا نمیتوانند شرکتها و بانکهای خود را ملزم به همکاری با ایران کنند، رئیس جمهور سابق ایران اعلام کرد، کشورش دیگر خود را موظف به اجرای تعهدات در زمینه توافق هستهای نمیداند و سپس تصمیم گرفت فوری روند فروش اورانیوم مازاد غنی شده و آب سنگین را متوقف کند. همچنین در همان زمان اعلام شد غنی سازی اورانیوم ایران از درصد توافق شده ۳.۶۷ درصد فراتر رفته است و مجموع این موارد به ابزار فشار فوق العادهای علیه همه طرفهای غربی تبدیل شد.
در سطحی دیگر، ایران هرگز برای دستیابی به توافق با دولت بایدن عجله نداشت، بهویژه پس از اینکه واشنگتن تلاش کرد دامنه مذاکرات را به برنامه موشکی و سیاستهای منطقهای ایران گسترش دهد که تهران آن را قاطعانه رد کرد. از آنجایی که ایران توانسته بود برای مدت طولانی با تحریمهای آمریکا علیه خود خو بگیرد، توانست اثرات منفی تحریمها را خنثی کند که این موضوع باعث شد در جایگاه کشوری با قدرت برابر با طرف غربی وارد مذاکرات جدید هستهای شود.
منافع ایران مشخص است، زیرا اگر توافق هستهای به طور خودکار اجرا شود، به لغو تحریمها منجر میشود و ایران میتواند به طور کامل به داراییهای بلوکه شده خود که برخی تخمین میزنند نزدیک به ۱۰۰ میلیارد دلار است، دست یابد. در طرف مقابل، آمریکا به دنبال جلوگیری از تحقق «ایران هسته ای» است؛ بهویژه اینکه آژانس بینالمللی انرژی اتمی در یکی از گزارشهای خود تأکید کرد، ذخایر اورانیوم غنیشده ایران به ۲۳ برابر حد مجاز در توافقنامه هستهای ۲۰۱۵ رسیده و میزان انباشت آن به طور پیوسته در حال افزایش است. این روند نه تنها موجب نگرانی آمریکا بلکه موجب هراس رزیم صهیونیستی و برخی کشورهای عربی حوزه خلیج فارس شده است.
شاید یادآوری این واقعیت مهم خالی از لطف نباشد که بیشتر بحرانهای منطقه غرب آسیا در هم تنیده شده هستند و ایران در حال ایفای نقش مؤثرتر در آنها به ویژه در بحرانهای شدید مناطقی همچون فلسطین اشغالی، سوریه، لبنان، یمن و عراق است.
درست است آمریکا در حال حاضر به دنبال کاهش تنش در منطقه است تا بتواند خود را برای مقابله با بزرگترین چالش داخلی خود ناشی از جنگ در اوکراین رها کند، اما به نظر نمیآید برای پرداختن به ریشههای این درگیری ها، به ویژه درگیریهای منطقهای آماده باشد.
از آنجایی که پیش بینی میشود تا آغاز کارزار انتخابات ریاست جمهوری بعدی آمریکا در پایان سال ۲۰۲۴ میلادی وضع به همین منوال ادامه یابد، میتوان گفت دستیابی به توافق میان ایران و آمریکا بر سر برنامه هستهای ایران تنها جایگزینی است که میتواند مانع از احتمال وقوع تنشهای بزرگ در منطقه باشد.
این احتمال نباید به طور مطلق منتفی درنظر گرفته شود، به ویژه اینکه ایران و آمریکا به تازگی توانستند به توافقی دست یابند که اجازه تبادل زندانیان میان دو کشور را در ازای آزادی بخشی از داراییهای بلوکه شده ایران در کره جنوبی میداد. همچنین چندی پیش گزارش شد، ایران میزان غنیسازی اورانیوم را کاهش داده و به حدود ۶۰ درصد رسانده است؛ هرچند این خبر از سوی منابع خبری مستقل تأیید نشد.
فکر میکنم منطقه تا قبل از پایان زمستان آینده شاهد تحولات اساسی است، به ویژه از آنجا که جنگ در اوکراین نمیتواند برای همیشه با سرعت فعلی ادامه یابد.
منبع: راهبرد معاصر
انتهای پیام/ ۱۳۴