به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس، سعدالله زارعی استاد علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی و کارشناس مسائل بینالمللی در تحلیلی درباره موضوع بزرگداشت قیام عاشورا و جهت گیری موافقان و مخالفان آن می نویسد:
برگزاری انبوه مراسم عاشورا در جهان، پدیده جدیدی نیست. شاید از عمر آن - به صورت برگزاری با شکوه- دستکم هزار سال میگذرد در همه این دوران هیچ گاه درباره پدیده و عجیب بودن آن تردید نشده است. عاشورا با این وجود همواره معارضانی هم داشته است حکومتهای جبار و جریانات منحرف از اسلام همواره با عناوین مختلف در نقطه مقابل آن قرار داشتهاند. در روزگار ما و بخصوص از زمانی که نقش عاشورا در مقاومت ضد استکباری آن، عینیت گسترده اجتماعی پیدا کرد، دشمنان شناخته شده اسلام به طور گستردهتر به میدان آمدند و تلاش کردند تا آن را خنثی نمایند. سرویسهای اطلاعاتی و جاسوسی غرب به همراه دنبالههای منطقهای آن- به خصوص رژیم سعودی- تلاش کردند تا نشان دهند، عاشورا نه تنها قدرتساز نیست بلکه برای طرفداران آن هزینههای سنگینی به همراه آورده و امنیت آنان را مخدوش میگرداند. البته این تلاشها به گواهی حضور گسترده و مثالزدنی مردم در عاشورای امسال (1435 ق- 1392 ش) نه تنها راه به جایی نبرده بلکه بیش از گذشته مسلمانان را برای حفظ این میراث بزرگ اسلامی به میدان آورده است.
بزرگداشت عاشورا و محرم به هیچ وجه محدود به شیعیان جعفری نیست بلکه علاوه بر طوایف مختلف شیعیان، طوایف مختلف مسلمانان و غیرمسلمانان در گرامیداشت آن بعنوان یک میراث بزرگ معنوی بشر همداستانی دارند. به عنوان مثال در پاکستان، «بریلویها» که 70 درصد جمعیت سنی (یعنی حدود 105 میلیون نفر) را به خود اختصاص دادهاند. در دهه اول محرم و به خصوص شب و روز عاشورا به برپایی مجالس میلیونی باشکوه پرداخته و مقتلخوانی میکنند و برای مصائب اهل بیت(ع) گریه کرده و بر سر و سینه خود میزنند. در شمال آفریقا دست کم 100 میلیون نفر از مالکیها و شافعیها در روز و شب عاشورا برای بزرگداشت امام حسین(ع) مجالس عزا اقامه کرده و با ذکر مناقب و نیز مصائب آن حضرت، ارادت و اعتقاد خود را ابراز مینمایند. کما اینکه صاحبان ادیان و مذاهب در همه کشورهای شبه قاره هند اعم از اینکه هندو باشند یا مسلمان، شیعه باشند یا سنی روز عاشورا را به عزاداری و برپایی مجالس سپری مینمایند و در کل شبه قاره روز عاشورا تعطیل است.
در سطح جهان اسلام علاوه بر رژیمهای وابسته، یک جریان کم جمعیت و حقیر تکفیری وجود دارد که بزرگداشت عاشورا را حرام دانسته و خون عزاداران را مباح میشمرد. این جریان از نظر عدد بسیار کوچک است و در نقطه مقابل افکار بقیه مسلمانان قرار دارد اما با این وجود دست به یک سلسله اقدامات جنایتکارانه میزند و از آنجا که تحت حمایت آشکار صهیونیستها و سعودیها قرار دارند و از سوی قدرتهای غربی پشتیبانی میشوند، معمولاً به مجازات هم نمیرسند! به عنوان مثال در پاکستان تکفیریها در میان شیعیان و بریلویها یعنی حدود 76 درصد جمعیت منفورند و در میان 24 درصد بقیه پاکستانیها که اکثر آنان را «دیوبندیها» تشکیل میدهند هم جایگاهی ندارند و برآوردهای مطرح در کشور پاکستان بیانگر آن است که میزان نفوذ تکفیریها در جامعه پاکستان، حداکثر به یک درصد از جمعیت پاکستان میرسد اما با این وجود میبینیم که حدود 40 سال است که این فرقه جنایتکار به فعالیت خود ادامه میدهند و هر ساله تعداد زیادی از مردم را به شهادت میرسانند و در این میان هدف قرار دادن صفوف شیعیان در روزهای عاشورا و غدیر از برجستهترین فعالیتهای آنان به حساب میآید اما با این وجود گویا هیچ مانعی بر سر راه فعالیت آنان وجود ندارد این در حالی است که پاکستان هم از یک ارتش قوی برخوردار است هم، سازمان اطلاعاتی قوی- از جمله i.s.i- دارد. همین موضوع به تنهایی ماهیت وابسته آنان به مراکز اطلاعاتی و جاسوسی را برملا میکند و از این رو میتوان گفت آنچه گروهکهای شبه نظامی نظیر لشکر جهنگوی و سپاه صحابه و سپاه طیبه در پاکستان انجام میدهند، اجرای نسخهای اطلاعاتی است که دشمنان شناخته شده اسلام به آنها دیکته کردهاند. عین همین مسئله را در عراق هم میبینیم در حالی که تکفیریها به طور قطع در میان حدود 83 درصد (شیعه و کرد) هیچ جایگاهی ندارند و از سوی حدود 17 درصد سنی عراقی هم حمایت نمیشوند اما از یک سو اقدامات خونبار آنان در عراق و نیز ادعاهای بسیار بزرگ آنان را شاهد هستیم. آنچه تکفیریهای عراق ذیل اوامر ظاهری «ابوبکر البغدادی» انجام میدهند نیز اجرای همان نسخه سرویسهای اطلاعاتی ضد اسلامی است چرا که در عراق تقریبا همه جریانات و شخصیتهای شناخته شده اهل سنت از اقدامات این جریان ابراز برائت کردهاند. البغدادی از سال 2007 زمان آغاز زمزمه خروج نظامیان آمریکایی از عراق مطرح شده و همزمان با بحران سوریه به شدت فعالتر شدهاند. آنان بدون شک یک جریان با جمعیت کمتر از 000/30 نفر هستند اما چرا با این وجود و با اینکه ظاهرا غربیها با آنان موافق نیستند به حیات و جنایات خود ادامه میدهند؟ آیا اگر دستهای اطلاعاتی در پشت سر آنان وجود نداشت این گروه کم در برابر توان بالای ارتش و دستگاه امنیتی عراق امکان ادامه حیات پیدا میکرد؟
جریان تکفیری در نقطه مقابل جریان عاشوراست. جریان عاشورا بر مبنای نفی زور و گسترش معروف و نهی از منکر بنا شد و امام حسین(ع) و اصحاب گرانقدرش خود را فدای این راه کردند و دقیقا به همین دلیل است که سنیها هم خود را شریک راه امام حسین(ع) به حساب میآورند در حالی که تکفیر بر مبنای تخریب جامعه اسلامی و رو در رو قرار دادن اجزای آن بنا گردیده است.
از این روست که هیچ قدرت زورگویی نیست که به عاشورا به مثابه ابزاری برای حفظ قدرت خویش نگاه کند کما اینکه بنی عباس هم اگرچه شعار «رضا من آل محمد(ص)» سر داده و خود را وارثان حقیقی پیامبر و اسلام میخواندند ولی همه آنها در مقابل طرح عاشورا میایستادند و بارها به حرم امام حسین(ع) در کربلا حمله کردند و درصدد بودند تا حتی قبری برای امام در این سرزمین نباشد. اما آل سعود، آمریکا و صهیونیستها، جریان تکفیری را بخشی از قدرت و برنامه خود میدانند و با گستردن چتر حمایتی اطلاعاتی و مالی درصدد برآمدهاند تا از طریق آنان بر سرزمینهای اسلامی سیطره پیدا کنند.
گسترده شدن مجالس و مراسم بزرگداشت عاشورای امام حسین(ع) به طور قطع بیانکننده احساس نیاز بیشتر به امام حسین(ع) است. بشر در این زمان بیش از همیشه احساس میکند که برای شکستن حصارهای سخت مستکبرین به یک الگوی بزرگ و موفق احتیاج دارد و از این رو به طور گسترده به سوی واقعه عاشورا و میراث اهل بیت پیامبر(ع) در کربلا گرایش پیدا کرده است. اما الگوی امام حسین(ع) و عاشورا چیست؟
واقعیت این است که اگر امام حسین(ع) و یارانش در روز عاشورای سال 61 هجری قمری بر یزید غلبه میکردند و در کوفه و بصره و... حکومت عدل اسلامی برپا میکردند و از این مناطق بقیه مناطق اسلامی را از زیر بیرق بنیامیه خارج میکردند و برای صدها سال حکومت میکردند، این مقدار از تاثیر برای زمانه ما نداشتند. امروز وقتی از امام حسین(ع) و عاشورا سخن به میان میآید، احساسات و عواطف میلیونها نفر به جوش میآید و جمعیتها به راه میافتند و خود را در برابر یک حقیقت تخلفناپذیر، خاضع میدانند. این تنها عاشوراست که خون انسانها را در این حد به جوش میآورد و آثار آن پس از صدها سال نه تنها زائل نمیشود بلکه دائما بر جوشش آن اضافه میگردد. آنچه امام حسین(ع) در جریان سفر- از مدینه به مکه و از مکه تا کربلا و به خصوص آنچه امام حسین(ع) در نیمروز عاشورا -ارائه کرد همه آن کاری بود که پیش از این پیامبر بزرگوار اسلام در طول 23 سال و علیمرتضی(ع) در طول 53 سال و سایر ائمه معصومین(ع) در طول 250سال و همه پیامبران بزرگ الهی در طول هزاران سال حیات بشر انجام داده بودند. در واقع در عاشورا میتوان همه این مواریث بزرگ را مشاهده کرد. میراث آدم ابوالبشر و فرزندان خلف او تا میراث نوح نبی تا میراث ابراهیم خلیل و بالاخره میراث پیامبر خاتم (صلواتاللهعلیهم اجمعین) را مشاهده کرد و از این رو عاشورا هم قصه گذشتگان بود و هم حکایت آیندگان و هیچ بنیبشری نیست که عاشورا را از آن خود نداند مگر آنکه به دلایل خاص خود را در نقطه مقابل آن یافته باشد.
یک قطره از خون شهدای عاشورا برای تضمین حیات هر ملت کفایت میکند و از این رو هیچ کس تردیدی ندارد که انقلاب اسلامی ایران که 1337 سال قمری پس از واقعه عاشورا به وجود آمد تاثیر یک قطره خون کربلا بود کما اینکه یک قطره از همین خون، حزبالله لبنان را پدید آورده و قطراتی دیگر در یمن و... چکیده و ملتها را عاشورایی کرده است.
عاشورا در طول تاریخ 15 قرن اخیر منشأ تحولات بزرگ بوده و از این رو تردیدی نیست که در طول قرون آینده هم مهمترین دغدغه بشر باقی خواهد ماند.
دشمنی که امروزه با عاشورا و نگهبانان آن به اسم مبارزه با بدعت صورت میگیرد از همین جا نشأت میگیرد. چرا در سوریه به حرم حضرت زینب (سلامالله علیها) به عنوان بزرگ میراثدار کربلا حمله میشود؟ چرا در این کشور به قبر جناب حجربن عدی که اگر در محرم 61 زنده بود یکی از شهدای حتمی کربلا بود، حمله میشود؟ چرا در اردن به قبر حضرت جعفر طیار حمله میشود که اگر زنده مانده بود یکی از سرداران شهید کربلا بود؟ اینها همه برای این است که هر کدام از این بقاع به یاد میآورند که خط اصیل اسلام در طول تاریخ وجود داشته و هماکنون هم وجود دارد. هر یک از این بقاع انسانها را به عاشورا پیوند میزنند و هر عاشورایی انسان را به امام حسین(ع) گره میزند.