گروه سایر رسانههای دفاعپرس - محسن مهدیان؛ یکم. خبر شکست یزدانی مقابل تیلور را تبدیل کردند به پروژه تحقیر مردم ایران. چرا؟ چون جامعه ایرانی فارغ از برد و باخت احساس قدرت و غرور داشت. طبیعی هم بود. یک سو حریم ورزشکاران ایرانی برای پرچم ملی بود و یک سو تقدس و تبرک و توسل شان به ائمه اطهار. یک سوی دیگر رجزهای شنیدنی برای باز کردن چشم و گوش خناسان بود و سوی دیگر نمایش پی در پی اخلاق و جوانمردی در میدان رقابت.
همه اینها باعث میشد مردم فراتر از برد و باخت، حس غرور و سرور داشته باشند. خوشی و شعف ناشی از ارج نهادن به یک هویت عمیق ایرانی - اسلامی. ضدانقلاب هم حق داشت عصبانی باشد.
دوم. هواداری طبیعی و استقبال از رونالدو نیز ضدانقلاب را عصبانی کرد. کسانی که تا دیروز میدان داران اصلی فرهنگ شهرت و سلبریتی سازی بودند امروز هواداری را بهانه تحقیر ملی کردند. هواداری جزء لاینفک دنیای جدید رسانه است. به بازیکن و بازیگر هم خلاصه نمیشود. تا شهرت هست، هواداری هم هست و چه بسا اصل و اساس آن در فرهنگ غیرایرانی و سبک زندگی غربی است. قابل نقد است، اما هرچه هست در تاروپود زندگی امروز بشر است. برای امروز و دیروز هم نیست. برای ایرانی و غیرایرانی هم نیست. اما سوال این است که چه اتفاقی افتاده که ضدانقلاب برخلاف ذاتش، این واکنش طبیعی در استقبال از یک ستاره فوتبال را بهانه تحقیر ملی ساخته است؟
آیا جریانی که از شکست هیمنه ایران خوشحال میشود، ممکن است دلسوز هویت ایرانی باشد؟ او عصبانی است، از شادی مردم، روح و روانش به هم میریزد. خاصه وقتی این شادی مردمی همراه با بی اعتنایی و تحقیر ضدانقلاب در فراخوان ۲۵ شهریور باشد. برای او فرقی نمیکند این شادی از آزادشدن پولهای بلوکه شده باشد یا اخلاق و جوانمردی و ملی گرایی تیم کشتی یا استقبال از یک ستاره فوتبال. پروژه تحقیر ملی او برای هر سطحی از جامعه ایران برنامه دارد. از نخبه تا توده، باید حس خودتحقیری پیدا کند. خط همین است و در نهایت اینکه مراقبت کنیم این خط را کامل نکنیم؛ به هر بهانه ولو نقد اجتماعی.
منبع: فارس
انتهای پیام/ ۱۳۴