گروه استانهای دفاعپرس ـ «غلامرضا بنیاسدی» پیشکسوت دفاع مقدس؛ زنان را، همسران را، مادران را در حماسه دفاع مقدس، صاحب حقی بزرگ میدانم که ادا نشده است. به جرأت میتوان گفت بخش اعظم این حق هنوز بر ذمه مانده است.
تا جنگ را تمام ساحتی و فراگیر در نظر نگیریم نخواهیم توانست عظمت نقش زنان را ببینیم. کسانی که هرکدام یک جبهه شدند برای پشتیبانی از جبههها. اگر فقط نقش مشوقشان را در نظر بگیریم هزار مشق باید بنویسد تاریخ از روی دست مادران و همسرانی که خود لباس رزم را بر تن فرزند و شویشان کردند.
در این وادی گزارههای خواندنی بسیار است و تجربیات نسل ما نیز بسیارتر. جایی خواندم از زبان رزمندهای که میگفت: خواهرم به من آموخت که چگونه میتوانم به تنهایی یک لشکر باشم. خواهر، زینب شده بود برای برادر و از او میخواست در این کربلا برایش مثل عباس یک لشکر باشد. میخواست برادرش بشود پرچمی که تا تاریخ هست باقی بماند. ما خواهرانی از این دست فراوان داشتیم که دو دست دعایشان پشتوانه اراده برادر بود.
این را هم پیشترها خوانده بودم که یک مادر تهرانی، وقتی تزلزلی در فرزند رزمندهاش میبیند، به فرزندش میگوید: اگر از جبهه برگردی، شیرم را حلالت نمیکنم! بمان و محکم باش و از وطنت دفاع کن. از اینها هم فراوان داشتیم.
من خود شاهد بودم که مادری فرزند شهیدش را به خاک سپرد و در برخاستن، پسر دوم را امر آماده شدن برای اعزام داد. عزیزی هم میگفت، آن روزها تردید داشتم برای رفتن. زن داشتم، بچه داشتم و کلی مکافات. مادر همسرم که حال مرا دید گفت: اگر تو به جبهه بروی، من بچههایت را نگه میدارم و افتخار کن که در این زمان به سربازی میروی. اصلاً آن زمان هرکه به جبهه میرفت همه زنان فامیل خود را مکلف به همراهی با همسر او میدانستند.
دوستی هم نقل میکرد از مادری که دست به قلم شد و برای فرزندش نوشت: پسرم! میدانی چقدر دوستت دارم، اما صلاح میدانم پس از مراسم چهلم برادرت، به جبهه برگردی. جبهه نباید خالی بماند. مادری هم در بدرقه تنها پسرش به جنگ نه تنها خم به ابرو نیاورد که از او هم خواست آخرین دیدارشان را چنان محکم باشد که اگر شهید شد او را در این هیبت و هیئت در خاطر داشته باشد.
باری، زنان نه از جان که از جانان خود میگذشتند تا جهان جلوهای دیگر از عاشورا را ببیند. ام وهب، همسر زهیر، همسر وهب، شاگردان بلافصل بیبی زینب (س) بودند در کربلا اما شاگردان بافاصله بیبی هم در ایران، به ترجمه عاشورا پرداختند در رفتاری که باید کتابها نوشت از آن.
فکر میکنم اگر زنان ما هیچ نقشی نداشته باشند- که هزاران نقش داشتند- جز همین تشویق و تهییج مردان خویش، کافی است تا ایران خویش را وامدار مدامشان بداند. دیگر نقشهای احترام برانگیزشان از تدبیر منزل بعد شوهر، تا پرستاری از مجروحان در زندگی فردی و حرفهای، تا رسالت اجتماعی و.... نیز ارزشافزای حضور زنان ما در جهاد دفاع مقدس است.
کم نیستند بانوانی که زندگیشان میتواند در قامت یک سریال، درسآموز فرزندان امروز و فردا باشد. همسر یک شهید، همسر یک جانباز، مادر یک شهید و... کتاب خدا نوشتهای هستند که باید خواند. خواند و درس گرفت تا همه بدانند، زندگی و آزادی رهین همت بلند زنانی است که ایران تا همیشه به آنان افتخار خواهد کرد. کسانی که کارگردان عزتمندی بودند نه بازیگر طرحهای سیاهی که دیگران مینویسند.....
انتهای پیام/