به گزارش گروه سایر رسانههای دفاعپرس، بسیاری رزمندگان دفاع مقدس در جبهههای جنگ از هر فرصتی برای بهتر کردن حال همدیگر استفاده میکردند.
روایتی که میخوانید خاطرهای از امیدعلی ساسان است که در کتاب «خاکریز و خاطره» آمده:
«یک روز حاج آقا باقری به بچهها گفت: «چند نفر کشاورز میخواهم.»
من و بعضی از بچهها که از همه جا بیخبر بودیم، دستمان را بالا بردیم و خودمان را کشاورزهای کارکشتهای معرفی کردیم. به فرمانده گفتیم: «هر گیاهی که بخواهید برایتان میکاریم، خیالتان راحت.»
وقتی مسئولیتمان را شنیدیم، کلی خندیدیم و شروع کردیم سربهسر هم گذاشتن. از آن روز ما شدیم مسئول کاشت مین! هر روز مقدار زیادی مین در مناطق میکاشتیم و اندکی بعد ثمرشان را میدیدیم.»
منبع: فارس
انتهای پیام/ ۱۳۴