به گزارش گروه سایر رسانه های دفاعپرس، برنامه ساعت بیست و چهار و یک دقیقه در قسمت چهارم از فصل هشتم این مجموعه برنامه که در حال مدلسازی و تشکیل پیکره سازمان رفتاری سازمان یافتهی واحد است، در گفتوگو با دکتر علیرضا داودی (کارشناس ارشد رسانه و علوم شناختی) و دکتر معصومه نصیری (کارشناس سواد رسانه) به بررسی رسانه و رفتارسازی شناختی پایه، سازمان رفتاری و رفتارسازی مترقیانه و مدرنگرا پرداخت.
رفتار مترقیانه اساساً در نقطه مقابل رفتارها و ادراک کلاژگونه است
حسین زاده، کارشناس مجری این برنامه عنوان کرد: وقتی از یک رفتار مترقیانه و رفتاری که مدرن شده و یا اصطلاحاً ما از آن رفتار مدرنگرا تعبیر و یاد میکنیم، صحبت میکنیم. عملاً رفتاری هست که یک پایههای شناختی را یا برگرفته از یک پایههای شناختی هست. یعنی یک اصول شناختیای را درون خودش درونی کرده، خودش را نسبت به آن پایهها جامعپذیر کرده است، رفتاری را از خودش شکل میدهد که آن رفتار در نگاه مخاطب، در نگاه اساتید حوزه شناختی به یک رفتار مترقیانه، یک رفتار مدرن از آن ما میتوانیم تعبیر کنیم. نظر شما در این موضوع چیست؟ آیا رفتاری که مدرن میشود لزوماً باید برگرفته از فضای شناختی یا در حقیقت برگرفته از فضای ادراکی خاص باشد؟
در ادامه داودی، کارشناس رسانه یادآور شد: زمانی که صحبت از رفتار مترقیانه میکنیم شاید به لحاظ عموم هر رفتاری که یک جنبه جدید یا یک وجهه جدیدی را هم تولید میکند و یا به آن متوسل میشود در ذهن تداعی میکند. زمانی که سراغ حوزه رفتارسازی میرویم، وقتی میگوییم چگونه رفتارسازی منبعث از ادراک و شناخت نشأت گرفته از گزارهها تبدیل به یک قاعده مترقیانه میشود اصلاً تعبیر تغییر میکند.
ما در حوزه شناختی و رسانه یک قاعده داریم در قالبی که صحبت از مترقیانه میکنیم. من مایلم که عبارت را بدین شکل عنوان کنم. رفتار مترقیانه در حوزه شناختی به میزان تعهد شما به حوزه تمرکز و توجه برمیگردد. یعنی هر چقدر که شما متعهدتر باشید که تمرکزتان را گسترش بدهید و افزایش بدهید قاعدتاً نقطهگذاریهای شما دقیقتر میشود. بنابراین؛ رفتاری که از شما منبعث میشود رفتار دارای چارچوب و خارج شده از یک سری فروبستگیهای گزارهای و انگارهای توأمان با همدیگر است. بنابراین؛ وقتی که صحبت از رسانه میکنیم، رسانه در سه گام قرار میگیرد. گام اول؛ نشاندهنده میزان تعهد صاحبان خودش به تمرکز در حوزه ارتباطات برمیگردد. گام دوم؛ به میزان اهتمام خود رسانه با همه عوامل خود به تلاش برای حرکت دادن جامعه به سمت تعهدشان نسبت به متمرکز شدن روی موضوعات برمیگردد و گام سوم به خود تعریف و زمینهسازی متعهدانه نسبت به حوزه تمرکز برمیگردد.
وقتی مخاطب مراحل تکامل را سپری نمیکند
این کارشناس همچنین تصریح کرد: امروز مخاطب وقتی که وارد حوزه ایسنتاگرام میشود عملاً تمرکز خاصی ندارد. همه نوع پیام و محتوایی را دریافت میکند پس همه نوع رفتاری هم از او سر میزند. برای همین است که رفتار مترقیانه اساساً در نقطه مقابل رفتارها و ادراک کلاژگونه است. زمانی که وارد حوزه رفتار کلاژی میشوید، وقتی که یک صحنه رفتاری کلاژگونه را برای خودتان به عنوان یک اصل قرار میدهید، اولین مسئله تمرکز بر بیتمرکزی است. پس هیچ تعهدی به ایجاد تمرکز یعنی حرکت دادن جامعه از نقطه A به نقطه B ندارید.
ما معتقد هستیم که در حوزه شناختی زمانی که رسانه میخواهد ورود کند، یکی از مهمترین سرفصلهای آن این است: نحوه ارتقای عمودی و افقی همزمان با هم. یعنی همانقدر که دایره اطلاعات مردم افزایش پیدا میکند، قدرت تحلیل منبعث از آن اطلاعات آنها هم باید افزایش پیدا کند؛ بنابراین وقتی که شما بر این گزاره تمرکز میکنید، حالا شروع به یاد دادن میکنید. چطوری یاد میدهید؟ به طور مثال در حوزههای دانشآموزی یا دانشجویی (دانشآموزی کمتر، دانشجویی بیشتر) مفهومی دارید تحت عنوان اینکه آن فرد جهشی خوانده است. مثل اینکه از کلاس سوم به کلاس پنجم ورود میکند. در واقع کلاس چهارم را خوانده است.
یکی از توصیههای خیلی جدیای که به خیلی از دوستان میکنیم، من هیچ وقت یادم نمیرود. ما سال اول دانشگاه بودیم مقطع کارشناسی، ما سیاسی میخواندیم. سیاسی و ارتباطات میخواندیم. ما دانشکدهمان با بچههای حقوق با هم یکی بود. دو تا از دانشجوها آمدند، سن آنها تقریباً حول و حوش ده یازده سال است. هر دوی آنها آمدهاند در مقطع کارشناسی نشستهاند و دارند میخوانند. حالا نام نمیبرم، چون در زمان خودشان افرادی شهیری بودند. گفتند اینها به دلیل هوش خیلی بالایی که دارند جهشی خواندهاند آمدهاند و سر کلاس نشستهاند. یک نکتهای خیلی مهم بود. نکته آن این بود. این بچهها جهشی خوانده بودند، مدرک را جهشی گرفته بودند، پایه را جهشی عبور کرده بودند، اما نتوانسته بودند رفتار را جهشی متناسب کنند با ساختاری که در آن قرار گرفتهاند. یک بچه ده یازده ساله رفتارش متناسب با یک بچه ده ساله است و یک بچه ۱۸ ساله هم متناسب با ۱۸ ساله.
حرکت طولی کرده بودند، ولی حرکت عرضی نکرده بودند، یعنی تمرکزی نداشتند. برای همین این بچهها وقتی میآمدند و سر کلاس مینشستند فکر میکردند اینجا مدرسه است. رفتارهایی را از خودشان بروز میدادند که متناسب با شأنیت و جایگاهی که در آن قرار گرفتهاند، نبود. با توجه به این مثال اگر رسانه در جایگاهی قرار بگیرد که جهشی رشد کرده باشد، اما درکی از مراحل رشد و تکامل نداشته باشد، رسانه به لحاظ شکل ترقی پیدا کرده، اما به لحاظ گزارههای ادراکی برای تعهدش نسبت به تمرکز در جامعه هیچ ترقیای پیدا نمیکند.
ایضاً معادل آن مخاطب. مخاطبی که ویدیو را نتوانسته بوده هضم کند در دامن ماهواره میافتد. هنوز ماهواره را نتوانسته هضم کند در دامن فضای مجازی افتاده است.
رابطه تنگاتنگ رفتار مترقیانه با عمق هیجانات و التهابات در جامعه
داودی در ادامه برنامه یادآور شد: وسط دامن عملیاتهای اجتماعی نشأت گرفته از فضای رسانه. پس موبایلی که دستش گرفته موبایل A میلیون تومان میارزد. محتوایی که در آن میبیند A میلیون مرتبه کرنلی روی آن اتفاق افتاده است، اما مخاطب مراحل تکامل را سپری نکرده است. به همین دلیل اولین اتفاقی که میافتد این است: گزاره مترقیانه یعنی آن تعهد نسبت به تمرکز برای گسترش رفتار متناسب یا واکنش متناسب در جامعه رخ نداده است. برای همین است که از اینجا به بعد وقتی رفتار مترقیانه با این تفسیری که عرض کردیم رخ نمیدهد، التهابها و هیجانات و بههمریختگیها آرام آرام شروع میشود. هر چه این رشد در حوزه آن ترقی که گزارههای اصلی را طی نکرده است افزایش پیدا میکند به همین نسبت عمق هیجانات و التهابات هم افزایش پیدا میکند.
تعهد نسبت به تمرکز جامعه را نظم میرساند
حسینزاده نیز در ادامه عنوان کرد: زمانی که از یک رفتار صحبت میکنیم، عملاً از اتفاقات یا مباحث دارای چارچوب صحبت میکنیم. اگر آن چارجوب وجود نداشته باشد، قطعاً نمیتوانیم اسم رفتار بر آن بگذاریم. شاید بر طبق زبان عامیانه در یک جامعه، در یک فضای اجتماعی، بگوئیم رفتاری از خودش نشان میدهد یا کنشی را بروز میدهد، ولی اگر ما خواسته باشیم با نگاه سازمان رفتاری یا در حقیقت با نگاه رفتارسازی ببینیم که عقبه آن ابزاری به مانند رسانه وجود دارد، یا یک نگاه شناختی و یا یک فهمی وجود دارد که ما را به یک شناخت خاصی رسانده و رفتار ما منبعث از آن شناخت است قطعاً باید آن رفتار یک قواره داشته باشد، یک چارچوب داشته باشد.
داودی در ادامه گفت: تعهد نسبت به تمرکز جامعه را نظم میرساند. جامعهای که متعهد به تمرکز است، آرام آرام وارد نظم میشود. وقتی که وارد نظم شود اولین مسئلهای که رخ میدهد این است. "نظم در گویش و نظم در پذیرش".
این دو، نظم در خوانش را حاصل میکند. یعنی ادراک ناشی از نظم در گویش و نظم در پذیرش، حالا نظم در گویش را حاصل میکند. از اینجا به بعد ما میبینیم که نظم در قرائت و روایت شکل میگیرد، منبع مشخص میشود. به تعبیر خود ما کار دیگر حَوَل نمیشود. اگر خیلی عامیانه بخواهیم عرض کنیم. پس رفتارخوانی و رفتارشناسی و رفتارسازی زمانی حاصل میشود که شما حتماً جامعه به یک چیزی متعهد باشد و گرنه اصلاً مفهوم ترقی از آن متولد نمیشود.
جامعه غرب یک جامعه غیرمترقی است. چرا؟ چون حاکمیت در غرب از تلفیق بین سیاست و رسانه حاصل میشود. در صورتی که این اصلاً با مبانی ما جور در نمیآید. ما وقتی میخواهیم وارد حوزه رفتار مترقیانه شویم، باید دقت داشته باشیم که راجع به یک حدود نسبت به ژنم رفتار و یک صغور نسبت به برونداد آن ژنم صحبت میکنیم. اگر از این خارج شویم عملاً همه چیز به هم میریزد.
امکان دارد یک حوزهای، جامعهای بگویند که رفتار نامتوازن و نامتقارن خودش یک گونهای از تمرکز است. بله، ما اینجا میتوانیم سراغ مصادیق برویم. شهید چمران نمونه بارزی از مدل عمل و اقدام نامتوازن و نامتقارن بود که به آن نامنظم میگفتند، اما خود این یک نظم ادراکیای در آن وجود داشت که نشأت گرفته از یک تمرکز بود. حالا این تمرکز امکان دارد که پشتیبان آن نوعی عرفان خاص باشد به انضمام رفتار میدانی که در جنگ از خودش بروز میداد. پس اگر اینها را کنار همدیگر بگذاریم، میتوانیم به یک فاز جدیدی از حوزه جامعهشناسی برسیم. لزوماً این مفاهیم انتقال فرهنگی و تقارن فرهنگی، که معمولاً در کتب یاد میکنند، دیگر اینجا خیلی اعتباری ندارد. چرا؟ چون فرد یک چارچوب کلیای را میدهد که این عملاً شاید خیلی متناسب با آن مفاهیم بدیعی که ما داریم راجع به حوزه ترقی از آن صحبت میکنیم، نباشد.
معصومه نصیری، کارشناس سواد رسانه در ادامه برنامه عنوان کرد: البته یک ترقینماییای در حال شکل گرفتن توسط رسانه است. به نظر میرسد که آن موضوع هفته گذشته ما آن کلیدواژه متعهدانه، سازمان رفتاری و رفتارسازی متعهدانه اینجا میتواند دال مرکزی بحث ما باشد. همه آنچه که اتفاق میافتد در حوزه توجه و تمرکز که دکتر داوودی اشاره کردند، اگر شما قید تعهد را از آن خارج کنید هر موضوع و مفهوم دیگری را میتوانید بر آن بار کنید. ما وقتی داریم از رفتار مترقیانه و مدرن صحبت میکنیم حالا بیشتر بحث ترقی، نگاه رو به جلو همراه با تعهد یا رفتار متعهدانه نسبت به اصول صحیح پیشین خود را باید به آن توجه کنیم.
ما اکنون در فضای رسانهای و نقطهگذاریهایی که صورت میگیرد برای جلب توجه منِ مخاطب توسط رسانه غیرمتعهد، من را مخاطب غیرمتعهدی نسبت به نقاط توجهم میکند به جهت ساخت نقاطی که نقاط تمرکز من است. یعنی تمرکز من را به سمتی میبرد که توجهی را حاصل میکند که آن توجه، توجهی است که در ظاهر نگاه مترقیانه به آن اطلاق میشود، اما اتفاقی که دارد میافتد کاملاً شاید جهت معکوس داشته باشد.
حسینزاده نیز پاسخ داد: زمانی که از جامعه متمرکز صحبت میکنیم همانطور که آقای دکتر داوودی فرمودند، خب بله، جامعه قطعاً جامعه منظمی است. امکان ندارد که جامعهای که متمرکز باشد جامعه منظمی نباشد. یعنی جامعهای که چارچوب دارد، یعنی جامعهای که به یک فهم مناسب رسیده است، جامعهای که درک میکند. قطعاً آن جامعهای که دارد درک میکند، آن جامعهای که نظم دارد، آن جامعهای که تمرکز دارد، آن جامعهای که قالب دارد، قطعاً جامعهای است که افراد آن از یک رفتارهای متعهدانهای برخوردار هستند. امکان ندارد این نباشد.
نصیری با اشاره به اینکه شما یک گزاره را در آن نادیده میگیرید، اظهار کرد: آن هم برساختهای رسانهای است. شما ممکن جامعهای رفتار مترقیانه داشته باشد، جامعه متمرکزی هم باشد، اما چه تمرکزی؟ از چه جنسی؟ آیا آن جنس تمرکزی که ما داریم از آن صحبت میکنیم که خروجی آن در نهایت نقاط توجه ما میشود، آیا آن جنس رفتار، حتی شما رفتار را میفرمایید که ما به چیزی میگوییم که چارچوب داشته باشد. میخواهم بگویم برساخت رسانهای کاری را با شما میکند که شما رفتار دارید، اما رفتار بدون چارچوب دارید؛ بنابراین یک اتفاقی این وسط افتاده است که ما اگر از آن غافل شویم آن نتیجهای که شما در بحث میخواهید را ما نمیگیریم، چون جامعه الآن ممکن است بگوید من متمرکز هستم، اما نقطه تمرکز من نقطهای است که نقطه دقیق اتفاق نیست. جمله معروفی در رسانه داریم میگوییم که در عصر توجه شما تمرکز کن. بعد حالا آنجا توضیح میدهیم که این تمرکزی که من دارم میگویم که میتواند تو را ببرد به سمت آن ترقیای که با دیدگاه درست هست نه ترقیای که به شما منبعث از نگاههای رسانهای منتقل شده است. حالا این چه ویژگیای دارد؟
قطعاً یکی از گزارههای اصلی و جدی رفتارسازی ما رسانه است
حسینزاده اضافه کرد: به نظر من شاید یکی از اهداف ما در این برنامه دقیقاً همین باشد که به مخاطب خود بگوییم که این رفتاری که شما فکر میکنی رفتار است رفتار نیست یا دقیقاً این رسانهای که شما فکر میکنید که میتواند برای شما رفتارسازی کند به این دلایل میتواند نظم ذهنی شما را به هم بریزد. میتواند در حقیقت تمرکز یک جامعه را به هم بزند. آن نکتهای که من میخواستم بگویم این است که قطعاً یکی از گزارههای اصلی رفتارسازی ما رسانه است.
نصیری پاسخ داد: و جدیترین آن هم هست.
رفتار رسانه رفتار بسیار خزنده و زیرسطحیای است
حسینزاده همچنین ادامه داد: اعتقاد من بر این است که تنها ابزار یا تنها گزارهای که میتواند اثر محسوس و در یک برههای یا در یک زمان خاص حتی اثر نامحسوس بر رفتار بگذارد این رسانه است. منتها میخواهم بگویم که این رسانهای که از آن صحبت میکنیم چگونه میتواند این رفتار یا قرائت یا روایت ما را از این رفتار تغییر بدهد؟
نصیری افزود: ما در حوزه رسانه به خصوص در حوزه رفتارسازی با چیزی مواجه هستیم حتی وقتی من روایت او را بپذیرم. رفتار رسانه رفتار بسیار خزنده و زیرسطحیای است. یعنی شما اساساً آن را حس نمیکنی. مخاطبی که ما را میشنود قاعدتاً در ذهن او هست. بسیاری از سبکهای زندگیای که تغییر پیدا میکند در جوامع مختلف مخصوصاً در کشور ما منبعث یا متأثر از همین روش خزنده، تدریجی، همراه با صبوری و در واقع کاملاً نقطهگذاری شده هست؛ بنابراین در ذهن خود باید داشته باشد که ما چیزی به نام بیهدفی در رسانه نداریم. هر آن چیزی که شما در رسانه اعم از همین برنامهای که میشنوی قرار است که به شما کمک کند که گارد بهتری در فضایی که برای تو چیده شده داشته باشی و محتواهایی که در حوزههای مختلف سرگرمی و ... داری دریافت میکنی اصلاً حواست نباشد که در ذات خودش تو را دچار یک غفلت خاصی میکند و شما فکر میکنی که در یک فضای همراه با لذت محتوایی را دریافت میکنی، اما در واقع درحال مهندسی خودش بر حوزههای ذهن، روایت، قرائت، فهم و جهانبینی شماست. بنابراین؛ باید حواسمان باشد که ما از یک نقطه مشخصی که الان مخاطب بخواهد آن را لمس کند به معنای اینکه الآن من فهمیدم چه اتفاقی افتاده است مگر آموزش دیده باشد، مگر نگاه او مبتنی بر یک سری گزارههای درست باشد آن اتفاق میافتد.
تلاش رسانه امروز؛ تغییر نقطه تمرکز و توجه مخاطب
اما اینکه چگونه این کار را میکند. ما امروز با دنیای رسانهای مواجه هستیم که همه تلاش او این است که نقطه تمرکز و توجه مخاطب را دستخوش تغییر بکند، چگونه این اتفاق میافتد؟ در همه جوامع معمولاً شما زمانی در حوزه رسانه موفق میشوی که تصویر ذهنیای که در ذهن مخاطب هست را دستخوش تغییر کنی. تا آن تصویر تغییر پیدا نکند یعنی مدیریت تصویر ذهنی من تغییر پیدا نکند، پذیرش روایت، ایجاد قرائت، فهم آنچه که رخ داده و همه اینها اتفاق نمیافتد. یک بخش آن در حوزه کاملاً نرم ماجرا و یک بخش آن در حوزه سخت ماجرا است. یعنی یک اتفاقی را در ذهن من مخاطب در حوزه مدیریت تصویری ذهنی، مدیریت کلمات، فهم من از کلمات و گزارههایی که مطرح میشود ... دستخوش تغییر میکند، اما به شدت فرایندی، خزنده و در واقع کاملاً نقطهگذاری شده است.
حسینزاده نیز یادآور شد: چطور میتوانیم این عبارتها را یا این مفاهیم را به همدیگر بچسبانیم که ذهن مخاطب ما به این مطلب برسد که وقتی ما صحبت از رفتاری میکنیم که مترقی است. بله، رسانهای وجود دارد که میتواند به هم بریزد، میتواند شناخت را دستکاری کند، ولی عملاً نگاه و رفتار ما را در فضای مترقی باید نگه دارد، هدایت کند و راهبری کند؟
نصیری افزود: این ترقیای که شما میگویید گاهاً که تأکید میکنم برساخته رسانه هست، نکتهاش این است که شما را در حال حاضر درجازدنت را تضمین میکند و حتی بازگشت به عقب هم داری، اما تصویری که برای تو ایجاد میکند تصویر حرکت رو به جلو است. مخاطب به عقب برمیگردد. رفتار و مدل کنشگری او و چیزی که در ذهن مخاطب توسط رسانه کاشت میشود بدین معناست که رفتار مترقیای از خودت نشان میدهد، رفتار مدرن و رو به جلو است. فکر میکنم باید الآن تکلیف خود را با این دو تا کلیدواژه وقتی میگوییم مدرن در واقع چه مدرنی؟ مدرن با چه تعریفی؟ ترقی با چه تعریفی؟ چون الآن خیلی از مخاطبها فکر میکنند رفتار آنها کاملاً مبتنی بر ترقی است، مبتنی بر مدرنگرایی است و آن چیزی که رسانه برای آنها میسازد.
داودی نیز پاسخ داد: من تعریفی که عرض کردم به نسبت تعهد نسبت به حوزه توجه و تمرکز، یک ساحت و یک ساید روبهرو هم دارد. ما یک واپسگرایی ادراکی هم داریم. واپسگرایی ادراکی دقیقاً جایی است که حوزه ترقی و حوزه تکامل متوقف میشود. چرا؟ چون اولین اقدام آن این است. ذهن مخاطب را اشباع میکند از این موضوع که دیگران بیش از من میفهمند.
واپسگرایی ادرایی یعنی اینکه ذهن من اشباع شده از اینکه خانم دکتر نصیری و آقای دکتر حسینزاده از من بیشتر میفهمند. حالا وقتی اشباع من از این مسئله صورت گرفت، من سعی میکنم آنچه را که خودم هستم را اولای بر شما دو نفر قلمداد کنم. یک آدم مگر چقدر میتواند بفهمد؟ یک آدم مگر چقدر میتواند مهندسی کند؟ از اینجا به بعد ما یک مفهومی را داریم. آن رفتار مترقی گرایانه دقیقاً این است. میگوید شما تمرکز داشته باش. یک تعهدی به آن تمرکز داشته باش. تمرکز بر چیست؟ حالا تمرکز بر ساحت همه گزارهها است. اولین گزاره در ساحت ادراکی برای ادراک مترقیانه که اتفاقاً در رسانه خودش را متبلور کند و بعد رفتار در جامعه را ایجاد کند، این است که من هم در کنار دیگران میفهمم. سازمان یعنی مجموعه بایستههایی که در کنار هم یک نظم را تشکیل میدهند. اولین خاصیت نظم این است: شما را به جلو حرکت میدهد.
مگر میشود در ماشین دنده یک جور عمل کند، مثلاً کلاج یک جور دیگر. اصلاً نشدنی است. درست است که جنسشان یکی نیست. اما وقتی در راستای هم قرار میگیرند یک سازمان رفتاری را ایجاد میکنند که ما به این سازمان رفتاری حرکت میگوییم. حالا اگر بیاییم به این حرکت کیفیت را اضافه کنیم یعنی بنزین خوب به آن برسانیم، روغن درست برسانیم یا مثلاً یک مقدار دستکاری در یک سری گزارهها بکنیم، میگوید حرکت این ماشین خوب است، شتاب آن خیلی زیاد است. پس شتاب میشود یک بخشی از زیرمجموعه آن حرکت که بخشی از آن نظم حاصل شده از رفتار سازمانی برگرفته از کل اجزاء است.
نصیری با اشاره به اینکه این موضوع را باید در دو ساحت بررسی کنیم، گفت: رفتار مترقیانه یا سازمان رفتاری مترقیانه رسانه به عنوان آن چیزی که خوراک ذهن را ایجاد بکند یا در واقع به آن بحثهای ادراکی میتواند نظم بدهد، نقاط توجه و تمرکز را جلو ببرد و هم مخاطبی که متأثر از آن هست. یعنی ممکن است که رسانه آن تعهد را نداشته باشد منِ مخاطب چگونه رفتار متعهدانه داشته باشد.
رسانه باید بر ساخت رفتار مخاطب تعهد داشته باشد
داودی یادآور شد: میتوانیم بگوییم فرهنگ رسانهای که مترقیانه میخواهد رفتار کند چه باید باشد، فرهنگ جامعهای که میخواهد مترقیانه حرکت کند چه باید باشد اولین نقطه تعریفمان این است: رسانه ما یک تعهدی داشته باشد به تمرکز. تمرکز بر چه چیزی؟ تمرکز بر ارتقای طولی و عرضی جامعه.
حسینزاده پاسخ داد: عملاً برساخت رفتار تعهد داشته باشد، رفتاری که بتواند سازمان را شکل بدهد.
داودی اضافه کرد: دقیقاً. مخاطب چه تعهدی باید داشته باشد. اینکه هر رفتاری را بروز داد به اسم رفتار صحیح قلمداد نکند. یعنی خودش به قدرت ممیزی برای رفتار صحیح از ناصحیح برسد. هر دوی اینها یعنی چه؟ یعنی تمرکز بر یک نقطه که این نقطه به ما این را میگوید: ما در کنار هم این تکامل و این ترقی را میتوانیم تجربه کنیم. به صورت واحد شدنی نیست. هر چقدر هم که این قصه قوی باشد.
ضعف رسانههای جمعی و اصلی کشور در پاسخ به نیاز مخاطب
پس اگر اولین مدلول این موضوع یا متغیر متصل به این موضوع را ما بیاوریم راجع به آن صحبت کنیم میگوییم نوع نگاه رسانه به چگونگی متمرکز کردن جامعه میتواند اولین سایز نگاه مترقیانه یا رفتار مترقیانه یا ادراک مترقیانه را ایجاد کند. جامعه دارد یک چیزی را فریاد میزند، رسانه دارد به یک سمت دیگری حرکت میکند. امکان دارد جامعه دارد اشتباه فریاد میزند. خب رسانه دارد یک طرف دیگر میرود اشتباه اندر اشتباه. پس هر دو حالت میرسد به توافق بر سر اشتباه حرکت کردن؛ بنابراین اینجا زاویه ادراک و نظم از بین میرود و بین این دو یعنی جامعه و رسانه بقدری فاصله میافتد که دیگر حرف همدیگر را نمیفهمند. مثل اتفاقی که الآن در جامعه ما افتاده است. رسانههای جمعی و اصلی در کشور هستند عملاً نمیتوانند پاسخ ترمیمی با تعمیمی یا تکمیلی به نیاز مخاطب در دانستههایش را بدهند.
برای همین به سمت دیگری حرکت میکند. بنابراین؛ اگر به این ساحت، آن دو ساحتی که شما گفتید تقسیمبندی شود، روی ساحت رسانه برویم بر روی آن بحث تعهدی که به تمرکز بر روی دادهها برای رساندن جامعه به یک ادراک صحیح دارد، در بحث جامعه یا مخاطب یا شهروند یا یوزر با هر عبارتی به کار ببریم بحث تعهد مخاطب به پذیرش آن گزاره صحیح برای آن حوزه ادراکی را دارد. خیلی وقتها رسانه اشتباه میکند یا خیلی وقتها هم جامعه اشتباه میکند. این را باید برسانیم به این نقطه. هر دو از یک چیز فاصله بگیرند. از نقطه اشباع دیگری بیش از من نمیفهمد. اگر از این فاصله بگیرند، قاعدتاً برگرداندن به آن نقطه ترمیمی در حوزه شناختی قاعدتاً بهتر میشود.
نصیری نیز عنوان کرد: البته نقش تعصبات هم اینجا خیلی مهم است. ممکن است که مخاطب حتی نگاه غیرمتعهدانه رسانه نسبت به اینکه دارد او را در نقطه غلطی متمرکز میکند را درک هم میکند، اما تعصبات او فرق نمیکند. چه این رسانه داخلی باشد و چه خارجی، سبب میشود که آن بینظمی اتفاق بیفتد یعنی اساساً شاید یک گامی عقبتر از آن بحث اشباع باشد. حالا ما به آن میگوییم که آن نگاه یا دانش مصنوعیای که او فکر میکند یا درک مصنوعی که به آن فکر میکند از موضوعات دارد اولویت پیدا میکند. یک قدم عقبتر آن این است که او اساساً نگاهش به تعهد رسانه نیست، نگاهش به ضریبی است که آن رسانه به تعصب این فرد دارد، میدهد.
رسانه مسلط شود، مخاطب از دست میرود
داودی در پاسخ اظهار کرد: اگر درک من مخاطب از شمای رسانه درک سلطهای باشد، من با یک حوزه ادراکی با شما مواجه میشوم، اگر درک من از شما درک هژمونی کالی باشد من جور دیگری رفتار میکنم. اینجا به ظرافتی که رسانه باید در آن تعهدش به آن تمرکز داشته باشد، برمیگردد. دغدغه من الآن شمال است، رسانه دارد جنوب را برجسته میکند. مدام هم اصرار دارد که من در مورد جنوب فکر کنم. درحالیکه این اصلاً دغدغه من نیست؛ بنابراین این حس، حس قرائی و حس استنتاجی است. به من میگوید که ظاهراً رسانه میخواهد بر من مسلط شود و یک طرفه بگوید فقط همین را بپذیر.
کی گفته باید اینطوری باشد؟ از نقطهای که من حاضر نیستم دیگر در خط ادراکی رسانه حرکت کنم، رسانه از آنجا به بعد با درک غلط از کل شرایط حرکت میکند. در مقابل آن گاهی میبینیم که رسانه با درک درست رابطه هژمونیکال به مخاطب میدهد و مخاطب احساس میکند که پس رسانه تلاش میکند رفتار من را ترمیم کند.
حسینزاده نیز پاسخ داد: اینجا یک نکته است. ما عملاً رسانه را به عنوان در حقیقت پایه آن قوه شناختی پذیرفتهایم. اگر ما رسانه را به عنوان آن پایه، به عنوان آن ریشه، آن بیس شناختی بدانیم، دیگر برخی از این فرمایشاتی که هم شما داشتید و هم خانم دکتر داشت یک مقداری فهم آن ثقیل میشود. ما رسانه را پذیرفتهایم به عنوان اینکه این رسانه میتواند قوه شناختی ما را دستکاری کند، به ما یک شناختی بدهد که خروجی این شناخت یک رفتار بشود. پس ما عملاً وقتی صحبت از رسانهای میکنیم که شناخت را به ما میدهد، رسانهای که در مسیر ترقی به ما کمک میکند قطعاً آن رسانه عوامفریب و رسانهای که به دنبال ایجاد عدم فهم به مخاطب و دستکاری کردن نادرست فهم مخاطب نیست. قطعاً رسانهای است که در آن چارچوبی که ما عرض کردیم تمرکز میکند. رسانهای است که دقیقاً در مسیر حرکت ما متمرکز میشود، در مسیر حرکت ما توجه میکند.
رسانه تمرکز مخاطب را نمیخواهد، اما به دنبال توجه اوست
نصیری پاسخ داد: البته این را هم باید در نظر داشته باشیم. امروز این تعریفی که آقای دکتر از رسانه مطرح میکنند یا نگاهی که مطرح میکنند مرتبت با یک فضایی است که ما رسانه را متعهد و چارچوبمند در اختیار حداقلش بحث بهداشت روانی مخاطب بدانیم. در پله اول آن رسانه اصلاً اتفاقاً میخواهد تو متمرکز نباشی. تو در واقع در بارش نقاط توجه فراوانی که برای تو ایجاد میکند اصلاً امکان تمرکز تو را از تو میگیرد. یعنی میگوید که تو اصلاً متمرکز نشو. چون اگر تو متمرکز شوی ممکن است رسانه x و y را اساساً دیگر نگاه نکنی، چون میرسی به لایه فکر کردن، به لایه تجزیه تحلیل کردن، به لایه اینکه به هر حال او دارد چگونه فرایند مهندسی من را جلو میبرد.
این یک اتفاق است که او اساساً نمیگذارد یعنی متعهد است به اینکه تو متمرکز نباشی و تو متوجه باشی. یعنی نقاط توجهی را برای تو که هی توجه تو از یک نقطهای روی یک نقطه دیگر شیفت میشود و این تعدد اتفاق نمیگذارد.
ظاهر قضیه این است که من میخواهم تو متمرکز شوی اتفاقاً و میخواهم که تو به سمت ترقی حرکت کنی و من رسانه پاکی هستم. ما، چون در تعریف آن میگوییم این رسانه پاک چه ویژگیهایی دارد یا رسانهای که جامعه را به سمت تعالی میبرد چه ویژگیای دارد. حالا با تعریفهایی که آقای دکتر در فصلهای گذشته کردند.
اما نکتهام این است که او اساساً نمیخواهد تو تمرکز کنی. رسانه میخواهد تو فقط نقاط توجهیای که او به تو نشان میدهد را از این توجه به توجه بعدی، به نقطه بعدی و این باعث میشود که شما در یک فضایی قرار بگیری که اگر تمرکز کنی دیگر این توجه را نداری. آن تمرکز را نمیخواهد که تو داشته باشی، چون میخواهد بتواند که با تو بازی کند، روی نقاطی که برای تو طراحی میکند تو را راه ببرد و شما به سمت آن چیزی که در نهایت هدف رسانه هست حرکت کنی. من فکر میکنم باید به این هم توجه کنیم، چون مخاطب متمرکز مخاطبی است که هر چیزی را یعنی قوه شناختش به راحتی در فضای رسانه قرار نمیگیرد.
داودی نیز ادامه داد: نکتهای وجود دارد و آن هم این است که ما زمانی که میرویم سراغ سازمانیافتگی رفتار یا ادراک، رسانه تا یک جایی میتواند این عدم تمرکز را یا تمرکز موازی را یا تمرکز جعلی را برای مخاطب ایجاد کند. از یک جایی رسانه، چون خودش دارای آن نظم نیست یا به تعبیری نمیتواند باشد، این مخاطب است که تعیین میکند توی رسانه چقدر خطا کنی. این در حوزه شناختی لبه رابطه بین جامعه و رسانه قرار میگیرد. اینکه مخاطب از جایی به بعد میزان ضرایب اشتباهات رسانه را شروع به کنترل کردن و در اختیار گرفتن و مهندسی کردن میکند. از اینجا به بعد مسئله به شدت پیچیده میشود. چرا؟ چون رسانه خودش که، حالا فرقی نمیکند چه رسانه مهاجم باشد و چه رسانه بومی باشد، تا یک جایی میآید و این انضباط را دستکاری میکند.
مخاطب امروز با رسانه وزنکشی میکند
اما از یک جایی به بعد، چون رسانه در خوشبینانهترین حالت تابع است. بالاخره تابع یک جامعه باید باشد. همینطوری هم هر کاری را که نمیتواند برای خودش صورت بدهد. از یک جایی به بعد این مخاطب است که بر اساس نوع سازمان رفتاریای که ایجاد میکند، ادراک رسانه را تغییر میدهد. آن حالتی که ما به آن تکبر رسانهای میگوییم کی اتفاق میافتد؟ آن زمانی است که مخاطب میتواند رسانه را گول بزند. گذشت آن زمانی که یک رسانه میگفت من میتوانم همه کاری را انجام بدهم. الآن مخاطب میگوید تو چه کاری را بلد هستی انجام بدهی؟ بیا با هم وزنکشی کنیم. زمانی مخاطب با رسانه وزنکشی نمیکرد. این رسانه بود که آن مدیریت تصویر جامعه را ایجاد میکرد. اما اکنون مخاطب ویترین رسانه شده است و مخاطب هر طور که مایل است، این را میچیند.
کجا خطای ادراکی پیش میآید و آن رفتار مترقیانه کلاً از دور خارج میشود؟ آنجایی است که مخاطب دارد یک سمت حرکت میکند، اما رسانه را وادار کرده که به سمت دیگر حرکت کنی. این اوج ناهوشمندی و غیر هوشمندانه رفتار کردن یک رسانه است، چون دیگر از اینجا به بعد خود رسانه تمرکزی ندارد. کافی است که مخاطب بداند که رسانه تمرکزی ندارد، در این صورت مخاطب نسبت به آن رسانه هیچ تعهدی در پذیرش نخواهد داشت.
دوره من میگویم و تو گوش بده به سرآمده است
حسینزاده یادآور شد: اثر کدام یک بیشتر است؟ رفتار میتواند رسانه را مدیریت کند یا رسانه میتواند رفتارسازی کند؟ اثر کدام یک بیشتر است.
نصیری نیز گفت: فکر کنم خیلی دو سویه است و به هیچ عنوان مطلق نیست. جنس اتفاقات در حوزه رسانه یا فرایندی که جنس جدید رسانهها در حال ایجاد کردن هستند، مانند گذشته نیست. دیگر دوره اینکه من میگویم و تو گوش بده و من کاشت را در ذهن تو انجام میدهم به صورت یکطرفه به سر آمده است، چون ما یک ارتباطات دایرهای داریم. تعاملی رسانه. من میتوانم برای تو خط فکری تعیین کنم. حالا آقای دکتر یک لایه جدیتر که من یک کاری میکنم تو یک سمتی بروی من یک سمت دیگر بروم و این جاماندگی در واقع فهم رسانه را نسبت به گزارههایی که در جامعه ایجاد میشود را رقم میزند. اساساً نمیشود که قدرت یعنی وزنکشی که میخواهیم بکنیم بسته به گزاره، بسته به بازه خطایی، آن خطاهایی که در حین این فرایند از هر طرفی چه مهاجم، چه رسانهای که ما اینجا داریم توسط خود مخاطب و غیره، اینها تعیینکننده آن وزنی است که رسانه یا مخاطب یا جریانهای اجتماعی در یک ماجرایی میتوانند پیدا کنند.
حسینزاده اظهار کرد: این فرمایش شما درست است. اعتقاد من بر این است که یک جاده دو طرفه است یعنی ما نمیتوانیم بگوییم اثر رسانه بر رفتار بیشتر است یا اثر رفتارها بر رسانه بیشتر است و وادار میکند رسانه بتواند در حقیقت از ظرفیتهای خودش متفاوت استفاده کند. منتها نکتهای که وجود دارد، آن هم این است که ما وقتی به جامعه نگاه میکنیم و خاص بحث روز ما است، نگاه به رفتارهای تولید شده در جامعه میکنیم، عملاً نقش رسانه را لاجرم پررنگتر میبینیم. چرا؟ چون میگوییم این اتفاقی که در جامعه میافتد، رفتاری که شکل گرفته است، سازمان رفتاری این افراد، سازمان رفتاری شکل گرفته در ذهن این افراد - چه انتزاعی باشد و چه عینی باشد، فرقی نمیکند- برگرفته از یک گزارههایی است که آن گزارهها توسط یک ابزاری به ذهن مخاطب منتقل شده است. خود فرد یاد نکرده است، چون خود فرد نمیتواند یک سازمان رفتاری برای خودش شکل بدهد.
چون میتواند یک سازمان رفتاری شکل بدهد؟ زمانی که گزاره مختلفی در ذهن او شکل میگیرد، هر مقدار اثر آن گزاره بر ذهن فرد بیشتر باشد رفتاری از فرد شکل میگیرد که متناسبتر با آن گزارهای هست که تأثیرگذاری بیشتر بر ذهن داشته است که ما اینجا میگوییم رسانه است. یعنی ما اینجا داریم چکار میکنیم؟ و پایه را رسانه قرار میدهیم. یعنی اثر سازمان رفتاری را، رفتاری ایجاد شده توسط خود فرد را کم میبینیم. این درست است؟
داودی با اشاره به اینکه ما یک مفهوم مترقی داریم و یک مفهوم مدرن داریم، عنوان کرد: شما یک خانهای که کاملاً مدرن ساخته شده و هوشمند است، از دم در که وارد میشوی همه چیز تو الکترونیکی است تا همه اتفاقاتی که میافتد مدرن طراحی شده، آیا این میتواند یک جامعه را به سمت ادراک متقرقیانه ببرد؟ میتواند صاحبخانهاش را یا آن صاحب خودش را به سمت رفتار مترقیانه ببرد؟
نصیری گفت: نه. لزوماً خیلی مواقع هست فرد رفتارش کاملاً معکوس آن امکاناتی است که در اختیارش هست.
وقتی مخاطب مهندسی رسانه را مهندسی میکند
داودی پاسخ داد: اگر رسانهای بخواهد یا فکر کند که میخواهد همه گزارههای ادراکی مخاطبی خودش را مهندسی کند، مخاطب از یک جایی به بعد آن مهندسی را مهندسی میکند. اگر یک نفر وارد خانه شود همه چیز او الکترونیکی باشد، اولین اتفاقی که برای او میافتد بعد از یک مدت حوصله او سر میرود. چرا؟ شاید اوایل آن قشنگ باشد، اوایل آن جذاب باشد، ولی چون بعد مکانیکی رفتار را حذف میکند و جامعه به این بعد مکانیکی نیاز دارد. چرا؟ چون حس غیر خمودگی یا حس خروج از رکود به او دست میدهد، از اینجا به بعد آن مهندسیای را که شما ایجاد کردی برای اینکه اینها را ببری در حالت رخوت یا حذف بعد مکانیکی، شروع میکند به مدیریت آن. به طور مثال در شبکه اجتماعی یک چیزی را تولید میکند، رسانه را وادار میکند نسبت به آن تولید واکنش نشان بدهد و بعد خود مخاطب تکذیبیه آن واکنش را شروع به ارائه کردن میکند.
حسینزاده گفت: میشود گفت برخی از افرادی که وارد فضای رسانهای میشوند، در گام اول رسانه را فهم نکردند و وارد شدند. یعنی ما نباید انتظار داشته باشیم که فرد رفتاری متعهدانه انجام دهد و یا به دنبال رفتارسازی متعهدانه باشد و یا اینکه به دنبال رفتارسازی مترقیانه یا مدرن باشد. رسانه ما چطور میتواند آن چارچوب رفتاریای که منبعث از قوه شناخت هست را ایجاد کند؟
نصیری یادآور شد: در اواخر دهه ۷۰ و دهه ۸۰ بحثی بین رسانهایها بود به جهت اینکه خیلی علاقمند شده بود مخاطب بلافاصله تا روزنامه خواندن آن موقع خیلی باب بود و مثل امروز نبود که شبکههای اجتماعی غلبه باشند. به محض اینکه روزنامه را میگرفت یا رسانه مکتوب را میگرفت میرفت صفحه حوادث و در واقع میل شدید او به خواندن خبرهای حوادث این گزاره را برای پژوهشگران حوزه رسانه مطرح کرد که آیا محتوای حادثهای و در واقع مواردی از ا ین جنس که جنس تضاد و درگیری در خودش دارد توسط رسانه وقتی ارائه میشود سلیقه مخاطب را میسازد و او را مصرفکننده این فضا میکند یا نه، جنس علاقه مخاطب باعث میشود که من ضریب بیشتری به صفحات حوادث خودم بدهم، خبرنگارهای کارکشتهتری را آنجا بگذارم.
میخواهم بگویم این نکته، نکتهای است که از دهههای پیش همواره به آن توجه شده که شما اگر چه عنصری را به محتوا اضافه کنید چه خروجیای را میگیرید و آیا تویی که داری به مخاطب این فضا را میدهی یا نه، مخاطب و سلیقهاش هست که دارد به تو تحمیل میکند که این جنس محتوا را تولید کن. این هنوز هم همان قصه مرغ و تخممرغ در فضای رسانه است، اما ما به هر حال طبق نکتهای که شما گفتید دال مرکزی را بر این میگیریم که رسانه است که این فرایند را به صورت مشخص مدیریت میکند که در بخشهایی اینگونه هست.
ذائقهسازی میکند، سلیقه تو را درست میکند یعنی شما امروز که ما داریم با هم صحبت میکنیم این خبر مترقی، خبر در واقع دارای مؤلفههای درست هم دیگر برای مخاطب حتی خبر جذاب محسوب نمیشود. شما به محض اینکه برخی عناصر بر روی خبر بار میشود در کنار یک سایتی را دارید میخوانید یا در شبکههای اجتماعی، آن چیزی که کلیک را به همراه دارد برای رسانه دارای اعتبار و ارجحیت است برای اینکه برای شما تولید محتوا بکند. برای توی مخاطبی که در معرض آن قرار گرفتی هم به هر حال کلیکت را، لایکت را، توجهت را و آن اتفاقی که تو رقم زدی هم دارد به او این پاس را میدهد پس تو به این بیشتر توجه میکنی در آن فضا میبرد. ما در طول برنامه اشاره کردیم یک فاکتور مشخص و دقیق که بخواهیم بگوییم که این نقطه اگر بر حوزه رسانه بار شود حوزه شناخت. چون حوزه شناختی حوزه پیچیدهای است.
حوزه رسانه با خلق معانی، همانطور که باز تأکید میکنم با مدیریت تصویر ذهن مخاطب، با جابهجایی انگارههایی که در فهم مخاطب، در ذهن او و در دستکاری اینها و ایجاد انحراف و به حرکت درآوردن گسلهایی که ما در لایههای ذهنیمان درایم که ممکن است از پیش بوده باشد، اما امروز او با همین خلق معانیای که در روایتها هست و آن روایتی است که قرائت ایجاد میکند، همه اینها میتواند حوزه شناخت من مخاطب را به طور جد تحت تأثیر خودش قرار بدهد و آن را پایدار بکند یا در واقع حرکت ژلهای به آن بدهد و من را به هر سمتی که میخواهد ببرد. قاعدتاً تک عاملی نیست و یک مجموعهای اتفاقات هست که حوزه شناخت را تحت تأثیر قرار میدهد.
رسانهای سفیه نمیتواند تعهد و تمرکز ایجاد کند
حسینزاده پاسخ داد: اعتماد مردم و مخاطبین آرام آرام به رسانهها در تمامی کشورهای جهان بدبین شده است. چگونه میتوانیم انتظار داشته باشیم که رفتار مترقی از دل این نگاهها ایجاد شود؟
داودی یادآور شد: دو پاسخ خیلی صریح دارد. پاسخ اول: هیچوقت یک رسانهای سفیه نمیتواند تعهد و تمرکز ایجاد کند. اصلاً سفاهت نقطه مقابل تعهد برای متمرکز شدن روی دالهای مختلف است؛ بنابراین مخاطب زمانی شروع به حرکت معکوس کردن میکند که به این جمعبندی برسد که این رسانهای که در مقابل خودش قرار گرفته یا افرادی که در این رسانه هستند بر مدار سفاهت دال و مدلولها را میچینند.
نکته دوم حوزه شناختی در نزد مخاطب به نحوی عمل میکند که مخاطب دو امکان را داشته باشد. یک، بتواند ادراک خودش را مسری کند، دوم بتواند تمام ادراکات پس از سرایت خود را به اشتراک بگذارد. مسری کردن با به اشتراک گذاشتن متفاوت است. در مسری بودن یک حالت سلطهای وجود دارد، اما در اشتراک گذاشتن یک حالت رضایت و تعامل دو طرفه و انتخاب گری وجود دارد. اگر مخاطب بخواهد حذف رسانه سفیه و فرمت حذف رسانه سفیه را یا رسانهایهای سفیه را به اشتراک بگذارد. این اشتراک مکانیکی نیست.
اولین قاعده این است: تغییر بروز رفتار در مواجهه با رسانه
یک مفهوم اینجا داریم که دوستان رسانهای خیلی راجع به آن کار میکنند تحت عنوان ریزش مخاطب. اینجا معنا پیدا میکند. ریزش مخاطب وقتی اتفاق میافتد که در حوزه اجتماعی خیلی از فاکتورها تغییر کرده است که دیگر از الآن به بعد میشود اصلاً یک جور دیگری به مسئله نگاه کرد. پس بنابراین آن سؤالی که شما فرمودید به دو قاعده برمیگردد. قاعده اول میزان رضایت مخاطب از بازیگری و بازیسازیای که در فضای رسانه دارد انجام میدهد و نکته دوم قدرت رسانه در بروز انعطاف نسبت به شرایط جدیدی که مخاطب راجع به آن صحبت میکند.
یادآور میشود، برنامه «ساعت بیست و چهار و یک دقیقه» با بررسی تاریخچه علومشناختی و کاربردهای آن در حوزههای مختلف و شباهت و تفاوتهایی که با حوزههای علوم روانی دارند، به بررسی شناسهها، شاخصها، تاکتیکها و تکنیکهای علومشناختی در حوزه سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و رسانه در فضای جنگ ترکیبی میپردازد. این برنامه دوشنبهها و چهارشنبهها ساعت ۱۶ به مدت ۶۰ دقیقه روی موج افام ردیف ۱۰۳،۵ مگاهرتز تقدیم مخاطبان فرهیخته رادیو گفتوگو میشود.
منبع: رادیو گفتوگو
انتهای پیام/ ۱۳۴