به گزارش گروه سایر رسانههای دفاعپرس، شبکه «الجزیره» در گزارشی تصویری، به واکاوی ابعاد مختلف تشکیل موجودیتی جعلی به نام رژیم اسرائیل در منطقه غرب آسیا و در سرزمین فلسطین پرداخته است. پدیدهای که در طی بیش از هفت دهه از تشکیل خود، جنایات گستردهای را علیه ملت فلسطین و حتی ملتهای منطقه مرتکب شده است.
شبکه الجزیره در گزارش خود میگوید: «در دوم نوامبر سال ۱۹۱۷، وزیر خارجه وقت انگلستان، آرتور بالفور نامه و بیانیهای را نوشت که موجب وقوع فاجعهای شد که هنوز هم پس از گذشته چندین دهه ادامه دارد و به یک بحران بزرگ تبدیل شده است. بر اساس آنچه بالفور نوشت، تمایل دولت انگلیس به ایجاد یک سرزمین برای یهودیان در فلسطین مورد اشاره قرار میگرفت. بالفور تاکید کرد که دولت انگلیس تمام تلاش خود را خواهد کرد تا این ایده عملیاتی شود.
در زمانی که بالفور موضع گیری مذکور را مطرح کرد، بیش از ۹۰ درصد از مردمی که در فلسطین زندگی میکردند، یهودی نبودند. این در حالی است که حدودا ۳۱ سال بعد (زمان تشکیل رژیم اسرائیل) بسیاری از این مردم آواره شدند. در این راستا، سربازان و شبه نظامیان وابسته به صهیونیست ها، هزاران فلسطینی را قتل و عام کرده و در اراضی فلسطینی ایجاد وحشت کردند. در این چهارچوب، ابراز تمایل دولت انگلیس به تشکیل یک دولت و سرزمین برای یهودیان، چیزی جز آوارگی و خسارت برای ملت فلسطین به بار نیاورده است. آنها جهت پیشبرد دستورکار خود، وعدههای زیادی را به ملت فلسطین دادند.
البته که انگلیسیها سابقهای طولانی در دادن وعدههای توخالی به ملتهای جهان دارند. مثلا در بحبوحه جنگ جهانی اول آنها از اعراب خواستند تا علیه امپراطوری عثمانی به پا خیزند و برخی دستاوردهای قالب توجه را در ادامه راه کسب کنند. اعراب چنین کردند با این حال انگلیس به هیچکدام از وعدههای خود به آنها عمل نکرد و در مورد قضیه تشکیل یک دولت یهودی در سرزمین فلسطینیها نیز انگلیسیها علی رغم وعدههای زیبا و به ظاهر صلح جویانهای که دادند، یک فاجعه برگ را برای مردم فلسطین رقم زدند.
پس از صدور بیانیه بالفور، انگلیسیها پس از جنگ جهانی دوم قیومیت سرزمین فلسطین را به دست گرفتند. این سرزمین عمدتا از اعراب مسلمان تشکیل میشد و اقلیتهای یهودی هم در آن زندگی میکردند. در این چهارچوب، در دوره زمانی که یهودیان احساس میکردند با جنبشهای یهودی ستیز در اروپا مواجه هستند، سرزمین فلسطین را به مثابه یک راه فرار برای خود ارزیابی میکردند. حضور آنها در سرزمین فلسطین با یک ایدئولوژی سیاسی که همان صهیونیسم باشد و مبدع و ترویج دهنده آن هم "تئودور هرتزل" استرالیایی بود، همراه شد. فردی که نقشی عمده و محوری در تشکیل رژیم اسرائیل دارد.
وی در سال ۱۸۹۶ کتابی با عنوان "دولت یهود" نوشت و تاکید کرد که یهودیان برای اینکه از یهودی ستیزی در اروپا در امان باشند، بایستی یک کشور برای خود داشته باشند. سال بعد، وی کنفرانسی را در بازل سوئیس سازماندهی کرد که نخستین کنفرانس صهیونیسم در طول تاریخ به حساب میآید. یکی از نکاتی که در این کنفرانس مورد اشاره قرار گرفت، تشکیل یک دولت یهودی در اراضی فلسطینی بود و درست پس از این کنفرانس شاهد فعال شدن هستههای صهیونیست در راستای تحقق هدف مذکور در قالبهای اقتصادی نظیر تامین مالی و یا آماده سازی یهودیان اروپایی جهت مهاجرت به سرزمین فلسطین بودیم.
تئودور هرتزل در کتاب خاطرات خود مینویسد که در جریان کنفرانس بازل، وی دولتی یهودی را تاسیس کرد. ایدهای که در ۵ یا ۱۵ سال به راحتی قابل تصور و بحث کردن است. توجه داشته باشیم که سمپاتی و نزدیکشدنِ بسیاری از مقامهای ارشد دولتی در انگلیس به جنبش صهیونیسم، خود نقشی مهم در فراهم کردن زیرساختهای لازم جهت عملیاتی شدنِ ایده تشکیل یک دولت صهیونیست بازی کرد. جالب است که مثلا لوید جورج نخست وزیر سابق انگلیس معتقد بود که تجمع یهودیان در سرزمین فلسطین موجب خواهد شد تا عیسی مسیح بار دیگر به زمین بازگردد. ایدهای که البته مورد حمایت آرتور بالفور وزیر خارجه وقت انگلیس نیز بود.
بر اساس آنچه تاکنون گفته شد میتوان گفت که تلاقیِ یهودیستیزی در اروپا، امپریالیسم انگلستان، و اوج گیری جنبش صهیونیسم، همه و همه منجر به صدور اعلامیه بالفور و وعده انگلیس مبنی بر تشکیل یک دولت یهودی در سرزمینهای فلسطینی شده است. با این حال شاید جالب باشد که زمینههای عملیاتی تشکیل رژیم اسرائیل در سرزمینهای فلسطینی را نیز بررسی کنیم.
جنگ جهانی اول، جنگی میان قدرتهای رقیب جهان بود. پس از جنگ، قدرتهای فاتح اقدام به تشکیل یک سازمان فراگیر بین المللی با نام جامعه ملل کردند.
سازمانی که تا حد زیادی سرزمینهای ملل شکست خورده را به نفع برندگان جنگ تقسیم بندی میکرد. در این زمان، قیومیت سرزمین فلسطین به دست انگلستان افتاد. در این زمینه بر اساس آنچه که خودِ بالفور هم میگوید، انگلیس کوچکترین مشورتی با مردم این سرزمین مبنی بر اینکه قرار است بر سرِ سرزمینی آنها چه بیاید انجام نداد و صرفا کار خود را کرد. در آن زمان، اینطور به نظر میرسد که انگلیسیها بیشتر از همه با صهیونیستها برای تعیین سرنوشت آینده سرزمین فلسطین مشورت میکردند.
قیومیت انگلیس در مورد فلسطین تا حد زیادی حضور یهودیان در سرزمین فلسطینیها را تسهیل کرد و شاهد مهاجرت قابل توجه یهودیان به فلسطین و ایجاد تاسیسات مختص به خودشان در سرزمین فلسطین بودیم. جالب اینکه آنها به تدریج گروههای شبه نظامی مختص به خود نظیرِ "هاگانا" که تحت رهبری دیوید بن گورین اولین نخست وزیر رژیم اسرائیل بود را نیز تشکیل دادند. معادلهای که سبب شد تا فلسطینیها به این باور برسند که انگلستان عملا در حالِ اهدای کشورشان به دیگران است. از این رو، آنها مبارزات خود علیه انگلیسیها و شبهنظامیان صهیونیست را آغاز کردند.
در این راستا، شبه نظامیان هاگانا که صهیونیست بودند حملات زیادی را علیه روستاها و مناطق فلسطینینشین انجام میدادند. در این زمان، انگلستان وارد میدان شد و راهکار همیشگی خود را مطرح کرد: تقسیم سرزمین و قلمرو میان یهودیان و فلسطینی ها. با این حال فلسطینیها همچنان به مباررات خود علیه صهیونیستها ادامه دادند. البته که جنبشهای شبه نظامی صهیونیست نیز حملات و بمبگذاریهای خود علیه فلسطینیها را تشدید کردند.
با این حال، وقوع جنگ جهانی دوم و مهاجرت گسترده یهودیان به اراضی اشغالی فلسطین، علی رغم محدودیتهای تعیین شده از سوی انگلیس، موجب تشدید نقض حقوق فلسطینیها توسط صهیونیستها و دولت انگلیس شد. در دوره قیومت انگلیس بر فلسطین، هم جمعیت و هم قلمرو اشغال شده توسط صهیونیستها در خاک فلسطین افزایش قابل ملاحظهای پیدا کرد و تشکیلات صهیونیستی نیز در سایه، عملکردی شبیه به دولتها داشتند. در نوامبر سال ۱۹۴۷ سازمان ملل متحد حکم به افزایش قلمرو صهیونیستها داد.
مسالهای که با اعتراضات گسترده از سوی فلسطینیها و جهان عرب رو به رو شد. در این فضا، شبه نظامیان و گروههای صهیونیست از موقعیت استفاده کرده و بر شدت اقدامات تنش زای خود علیه فلسطینیها افزودند و سیلی از بمبگذاریها و حملات را علیه اهداف فلسطینی انجام دادند. دیوید بن گورین در این رابطه میگوید که به دلیل اقدامات صهیونیست ها، "در برخی از محلههای بیت المقدس غربی، حتی یک عرب هم زندگی نمیکند". وی تصریح میکند که "اگر این روند تداوم پیدا کند، شاهد وقوع اتفاقات مثبت زیادی به نفع اسرائیل خواهیم بود. "
در این راستا، شبه نظامیان صهیونیست دست به جنایات هولناکی نظیر جنایت علیه روستای دیر یاسین در سال ۱۹۴۸ زدند که در قالب آن ۲۵۰ زن و کودک فلسطینی به فجیعترین وضع ممکن به قتل رسیدند. ماجرای روستای دیریاسین سیلی از وحشت را در سرمینهای فلسطینی ایجاد کرد و موجب مهاجرت برخی از جمعیت فلسطین شد و البته که روایتهای مختلفی درمورد وقوع جنایتهای شبیه به دیر یاسین در دیگر بخشهای اراضی اشغالی نیز منتشر شده است.
وقتی دوره قیومیت انگلیسیها در سال ۱۹۴۸ خاتمه یافت، چیزی در حدود ۲۵۰ هزار فلسطینی از خانه و کاشانه خود آواره شده بودند. در همین سال، دیوید بن گورین از تشکیل دولت اسرائیل خبر داد و خودِ وی نیز تبدیل به اولین نخست وزیر این رژیم شد. در این میان گروههای شبه نظامی صهیونیست به هم پیوسته و ارتش این رژیم را تشکیل دادند. پس از تشکیل رژیم اسرائیل، اعراب به مقابله با آن برخاستند با این حال ارتش اسرائیل مجهزتر بود و البته که از حمایتهای گسترده دولتهای غربی نیز برخوردار بود.
معادلهای که سبب شد تا صهیونیستها روز به روز بر شدت خشونت خود علیه اعراب فلسطینی بیفزایند و برخلاف خطوط تعیین شده قانونی، به سرزمین فلسطین تجاوز کردند و موجب آواره شدن هزاران فلسطینی و غصب بیشتر و بیشترِ سرزمین آنها شدند. جالب اینکه صهیونیستها با تصرف شهرهای فلسطینی، نام آنها را به نامهای عبری تغییر میدادند. مسالهای که سبب شد تا شمار پناهجویان فلسطینی به شدت افزایش یابد. مجموع این مسائل و تشکیل رژیم اسرائیل در اراضی فلسطینی از سوی فلسطینیها به عنوان "نکبت" و یا فاجعه شناخته میشود.
نکته قابل تامل اینکه در دهههای بعد نیز اقدامات به ظاهر دیپلماتیک با میانجی گری مثلا دولت آمریکا جهت حل منازعات فلسطینیها و رژیم اسرائیل سبب شده تا قلمرو اشغالی اسرائیل گسترش یابد و حقوق فلسطینیها بیش از پیش تضعیف گردد. رویههای نژادپرستانه، اِعمال خشونت، شکنجه، تبعیض سیستماتیک و رفتارهای توام با بی عدالتی صهیونیست ها، سال هاست که به ملت فلسطین آسیبهای جدی وارد میکند. رویههایی که همه و همه سبب شده اند تا بسیاری از نهادهای بین المللی و حقوق بشری، رژیم اسرائیل را یک رژیم آپارتایدی خطاب کنند.»
منبع: سایت بصیرت
انتهای پیام/ ۱۳۴