به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس، «سید روحالله عجمیان» از بسیجیان حافظ امنیت که در کسوت کارگری امرار معاش میکرد، پنجشنبه ۱۲ آبان ۱۴۰۱ ساعت ۱۰ صبح عازم محل کار میشود اما از پایگاه بسیج به او خبر میدهند که اغتشاشگران میخواهند حوالی بهشت سکینه و کمال شهر کرج بلوا ایجاد کنند و فضا برای مردم عادی ملتهب میشود و کار به ناامنی کشیده خواهد شد. روحالله سریع به همراه دیگر دوستانش به این منطقه میروند تا با مدیریت فضا از ایجاد ترافیک و درگیری جلوگیری میکنند.
اغتشاشگران ابتدا از ماشینها میخواهند تا متوقف شوند و در صورتعدم توقف با سنگ به سمت آن خودرو حمله میکنند. این اقدام باعث ایجاد ترافیک سنگین در هر دو خط اتوبان شده است. در جریان درگیری بین نیروهای انتظامی و اغتشاشگران تعدادی از نیروهای انتظامی به شدت مجروح شدهاند و به دلیل ترافیک سنگین بالگرد هلالاحمر برای انتقال این مصدومان به محل اعزام شدهاند.
همزمان شدن شلیک گاز اشکآور توسط نیروهای امنیتی و پرواز بالگردها باعث شده تا رسانههای ضد انقلاب با سوءاستفاده و ساختن روایتی دروغ اعلام کنند بالگردهای غیرنظامی درحال شلیک هستند.
عدهای از اغتشاشگران سید روح الله را زیر نظر گرفته و در نقطهای از خیابان محاصره میکنند. او ۲۷ سال داشت و ورزشکار رزمی بود، اما در مقابل جمعیتی چند نفره از زن و مرد که حدی برای قساوت برای خود قائل نبودند عملاً کاری از او ساخته نبود.
در این درگیری ها البته پنج مامور انتظامی هم توسط اغتشاشگران مجروح شده و حال ۲ نفر از آنها وخیم گزارش میشود.
دقایقی در اتوبان تهران، کرج بین روح الله و اغتشاشاگران میگذرد که اگر فیلمی از آن پخش نمیشد قابل باور نبود که همه آن وقایع واقعاً رخ داده است. در فیلم دیده میشود پیکر روح الله از زیر یک کامیون توسط اغتشاشگران روی زمین کشیده میشود. لباسی بر تن او نمانده. یکی پای روح الله را کشیده و پیکر غرق به خونش را روی زمین میکشد در حالی که زیر پیراهن او در بدنش تکه تکه شده. دیگری چاقو به دست سعی میکند از بقیه جا نماند و چند بار تیزی را بر بدن جوان بسیجی فرو میبرد.
یکی دیگر وقتی دست خود را خالی میبیند شروع میکند به پیکر نیمه جان روح الله لگد بزند تا هر طور شده او نیز افتخاری برای خود کسب کند. ماجرا از آنچه نوشته شد بسیار دردناکتر و تأسفبارتر است.
بالاخره با کمک دیگر دوستان روحالله جماعتی که قساوتشان به حیوانات درنده طعنه میزند پراکنده میشوند. یکی از دوستانش آنچه را که دیده اینطور روایت میکند: «دستهایش را مثل صلیب بازکرده بودند، و نیمه برهنه روی آسفالت رها بود. صدایش کردم، جوابی نشنیدم، اما هنوز شهید نشده بود. آمبولانس رسید. راننده گفت با این شلوار نظامی نمیتوانیم مجروح را به جایی برسانیم. اگر اغتشاشگران بفهمند که مجروح نظامی است، سد راهمان میشوند و شاید هم به او آسیب بیشتری برسانند. به هر زحمتی بود شلوار نظامی را بیرون آوردیم. راننده راست میگفت؛ در طول مسیر اغتشاشگران بارها به آمبولانس سنگ زدند، جلویمان را گرفتند و داخل آمبولانس را بررسی کردند تا نکند مجروح، نظامی باشد. در مسیر بیمارستان بودیم که روح الله شهید شد.»
وقتی خبر آنچه بر پسر گذشته را به مادر میدهند میگوید: «روحالله برای خدا شهید شد. ما رهبر و انقلاب را تنها نخواهیم گذاشت.» پدرش نیز در دادگاه وقتی عاملان شهادت روحالله آن روز با جزئیات تعریف میکنند، میگوید: «بنده از دادگاه مجازات قطعی این افراد را درخواست میکنم و میخواهم این افراد در محل شهادت پسرم مجازات شوند. باید بگویند چرا چنین کارهایی را انجام دادهاند.»
پیکر روحالله در حالی روی دست مردم تشییع شد که شرکتکنندگان میگفتند تنها دفعهای است که در این مراسمات حاضر میشویم و اشک میریزیم بدون اینکه هنوز روضهخوان چیزی خوانده باشد.
سرانجام پیکر این سرباز مکتب روحالله همانجایی دفن میشود که خودش وصیت کرده بود. پدرش میگوید: «روحالله با دوستانش به مزار شهدای مدافع حرم در حرم امام زاده محمد میرود و میگوید مرا کنار اینها دفن کنید. دوستانش میخندند و میگویند حالا شهادت کجا بود؟ میخواهی بروی سوریه؟ او دیگر حرفی نمیزند. چهار روز بعد پیکرش همان جایی که گفته بود به خاک سپرده شد.»
انتهای پیام/ 112