به گزارش خبرنگار ساجد دفاعپرس، بسیجی شهید «فخرالدین مهدیبرزی» متولد ۱۲ فروردین سال ۱۳۴۹ در تهران، با آغاز جنگ تحمیلی لباس رزم به تن کرد و از طریق بسیج عازم جبهههای نبرد حق علیه باطل شد، تا اینکه این رزمنده دلیر اسلام سرانجام در تاریخ ۱۲ بهمن سال ۱۳۶۶ در منطقه «ماووت» به درجه نائل آمد.
شهید «مهدیبرزی» در فرازی از وصیتنامه خود، نوشته است: «سعی کنید هر نوع کاری که میکنید بعد از رضای خدا سبب تحکیم و تقویت انقلاب و دولت شود؛ نه سبب تضعیف آن».
متن وصیتنامه شهید فخرالدین مهدیبرزی
«وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِّنَ الْخَوفْ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِّنَ الأَمَوَالِ وَالأنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ* الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِیبَةٌ قَالُواْ إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعونَ*أُولَئِکَ عَلَیْهِمْ صَلَوَاتٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ وَأُولَئِکَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ»
«البته شما را به سختیهایی چون ترس و گرسنگی و نقصان اموال و نفوس و آفات زراعت بیازماییم و بشارت ده صابران را، کسانی که وقتی به حادثه ناگواری دچار شوند، صبوری پیشه کرده و گویند ما از خداییم و به سوی او بازگشت میکنیم، ایشانند که بر آنها درود از خدایشان است و ایشانند هدایت یافتگان».
چه خوب است که زندگیمان را با قرآن تطبیق دهیم، قرآنی که از جانب پروردگار و خالق رئوف است، هرطور که او خواست، همانطور بشویم و هرچه رضای او بوده، همان را انجام بدهیم. اگر گفت بجنگید با کافران، ما هم بجنگیم. اگر گفت برای پایداری دین اسلام بمیرید و با خون خود آن را استحکام بخشید، ما هم بمیریم؛ البته نه در بستر، که در میدان جنگ با کفر. و اگر گفت بر این کشته شدنها صبر کنید که عروج در همین است، ما هم صبر کنیم و… خدایا به ما راضی بودن به رضای خودت را عطا بفرما و امید ما را تنها به رحمت خودت معطوف بدار و قرب خودت را شامل حال ما بگردان که جز این هدف هر هدفی فانی است.
میدانیم، اما باید قبول کنیم که عاقبت، این تن و بدن و جسم دنیایی ما همهاش میرود زیر خاک و همه ما را تنها میگذارند و ما میمانیم و اعمالمان و خدایمان و آنجاست که به این آیه میرسیم که «کُلُّ نَفْسٍ بِمَا کَسَبَتْ رَهِینَةٌ؛ هر نفسی در گرو اعمال خویش است» و ما باید اینجا فکر کنیم که بهقول یکی از شهدا: «اگر قافله مرگ ما را همراه خود ببرد، ما چه توشهای در دست داریم. آیا میتوانیم در آن تاریکیها دست آقایی را ببینیم و بگیریم و به سوی نور رهنمایی شویم». من خودم الان اینها را مینویسم، میبینم که دستم جداً تهی است و واقعاً میخواهم الان بنشینم و از ته قلب ضجه بزنم و به حال زار خودم ساعتها اشک بریزم.
و نیز وقتی نگاه میکنم به کسانی که در راه خدا از همه چیزشان برای جهاد در راه خدا، این نعمت عظیم که نصیب هر قومی نمیشود، گذشتهاند و برادران و دوستان و لذتهای دنیایی و… را در راه خدا داده و به جبهه میآیند و مخلصانه و غریبانه کار میکنند و در این راه خونین میروند، در مقابل اینان میبینم هیچ هستم و هیچ؛ ولی اینها را برای کسانی که در تهران ماندهاند هم بخوانید و بگویید که امام عزیزمان غریب است و دلش خون است. بگویید که این نعمت جنگ و جهاد هم روزی از دست میرود. بگویید که کاری نکنید که مانند قومهای پیشین عذاب خدا بر شما هم نازل بشود و آن موقع حسرت بخورید که حسرت آنوقت دیگر سودی ندارد. از حالا به فکر باشید و جبهههای اسلام را خالی نگذارید.
بدانید که الان و امروز، روز عاشوراست و اگر آنروز امام حسین (ع) با ۷۲ تن تنها بود؛ الان امام ما با این عده بسیجیها تنهاست. اگر آنروز یک به یک یاران حسین شهید میشدند و از تعدادشان کاسته میشد، الان هم هر روز تعداد بسیجیها کم میشود و خون برخی بر زمین میریزد و این شما هستید که باید جایشان را پر کنید و مسئول این خونها شما هستید، خلاصه اگر عزاداری برای امام حسین (ع) میکنید و در سوگش بر سینه میزنید و گریه میکنید، سعی کنید راهش را هم ادامه بدهید و اشکتان تنها آبی نباشد که از چشمتان پایین میآید؛ بلکه با تفکر و تعقل و تأمل در رفتار امام حسین (ع) همراه باشد و همیشه در مورد عزاداریها همین در نظر بوده و همین اجر دارد. اگر عزادارید و میخواهید خدا از شما راضی باشد، چنین کنید و الاّ خودتان میدانید و در انتخاب راه سعادت و شقاوت آزادید.
از برادر عزیزم «کاظم» میخواهم که در مراسمم که اگر گرفتید، صحبت و سخنرانی کند و این موارد هم بگوید. اجرکم عندالله
در آخر چند جمله میگویم و وصیت خود را به اتمام میرسانم:
۱. در درجه اول سعی کنید هر کاری میکنید، در راه رضای خدا باشد و کلاً تمام حرکات و سکنات خود را طوری انجام دهید که در آن رضای خدا را جلب کنید و خدا را همواره ناظر اعمالتان بدانید و بدانید این کار بسیار مشکل است و باید با حوصله و صبر فراوان با آن برخورد کنید و به سادگی دلزده نشوید.
۲. سعی کنید نمازتان را با حال فراوان بخوانید؛ زیرا اگر نماز قبول شود، تمام اعمالتان قبول خواهد شد و اگر هم قبول نشود، اعمالتان امکان کم دارد که قبول شود؛ زیرا من این را تجربه کردهام.
۳. قرآن زیاد بخوانید که مایه قرب خداست و باعث رقت قلب میشود و نوری میشود که مایه هدایت شما در این دنیا و راهنمای شما در آخرت و همراه شما در قبر است.
۴. سعی کنید هر نوع کاری که میکنید بعد از رضای خدا سبب تحکیم و تقویت انقلاب و دولت شود؛ نه سبب تضعیف آن.
۵. به سخنان معصومین (ع) عمل کنید و از چشمه سرشار علم متصل به علم الهی آنها بهرهمند شوید.
۶. به سخنان امام و مسئولین عمل کنید و از این دولت که انشاءالله زمینهساز انقلاب مهدی (عج) هست، تا پای جان حمایت کنید که چنین هم میکنید.
۷. در مورد لوازم و چیزهایی که برای آیندهام نگه داشته و در نظر گرفته بودید، اگر خواستید آنها را در راههای خیر از قبیل صدقات و خیرات و خانوادههای بیسرپرست یا دخترانی که برای ازدواج از نظر خانوادگی فقیر هستند و احتیاج به کمک دارند و یا جنگ و جبهه، مصرف کنید.
۸. مراسم ختم و دفن و قبر مرا ساده برگزار کنید و مرا بیشتر از آنکه بودهام جلوه ندهید؛ البته هدفم خیلی بزرگ بوده و در مورد آن میتوانید زیاد بگویید؛ اما بدانید من در راه رسیدن به هدف خیلی سستی کردهام و طوری نشان ندهید که برخی خیال کنند که اعمالی که من انجام دادهام، همهاش هم جهت رضای خدا بوده و خدای ناکرده اشتباه بروند.
۹. در خوردن و نوشیدن و خوابیدن و تفریح و غیره، حد اعتدلال را رعایت کنید.
۱۰. ۲۰.۰۰۰ ریال از پولم را برای حق الناس (حق مظالم) بدهید و دو سال روزه و یکسال و نیم هم نماز قضا برایم به جا آورید.
در آخر، سخنان خود را با حدیثی از ائمه تمام میکنم.
قال الجواد (ع):
کسیکه بخواهد ایمان مستقر داشته باشد، محتاج سه چیز است:
۱) توفیق از ناحیه خدا
(۲ واعظ از جانب خود
۳) پذیرش موعظه دیگران
والسلام علی عباد الله الصالحین
۱۳۶۶/۵/۲۰
خدایا ما را در دنیا از زیارت ائمه و در قیامت از شفاعتشان محروم مفرما
آمین
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی (عج) حتی کنار مهدی (عج) خمینی را نگهدار
آمین
تصاویر زیر وصیتنامه شهید «فخرالدین مهدیبرزی» است؛ اما دستخط این شهید والامقام نیست.
انتهای پیام/ 113