یادآوری روزهای سخت اسارت در «دوره درهای بسته»

امید می‌رود مطالعه این آثار، حقایقی پنهان مانده از جنگ تحمیلی را آشکار کند تا وجه دیگری از این رویداد را نشان بدهد. وجهی که در مقابل روحیه عاشقانه شهدا و حماسه جانبازان، مغفول مانده و آن صبر مقتدرانه آزادگان است.
کد خبر: ۶۳۳۲۱
تاریخ انتشار: ۱۶ دی ۱۳۹۴ - ۱۰:۰۷ - 06January 2016

یادآوری روزهای سخت اسارت در «دوره درهای بسته»

به گزارش گروه فرهنگ و هنر دفاع پرس موسسه روایت فتح در ادامه انتشارات مجموعه رمانهای دفاع مقدس، دهمین کتاب از مجموعه "دوره درهای بسته" را که به گوشه هایی از زندگی آزاده، «لطف الله صالحی» می پردازد؛ منتشر کرده است.

در مقدمه کتاب می خوانیم: "هریک از کتابهای دوره درهای بسته، اسارت را از زبان یکی از آزادگان روایت می کند. این کتابها بنا دارد تصویری با روایتهای گوناگون از اسارت ارائه کند. سعی شده است فضایی روایی در کار آفریده شود. آنچه در این مجموعه آمده است باز نوشته وقایع حقیقی است".

داستان به صورت روایت اول شخص نوشته شده و با توضیح مختصری از زندگی قبل از پیروزی انقلاب «لطف الله صالحی» به تفصیل وقایع آغاز جنگ و دوران اسارت این آزاده، از زبان خودش به رشته تحریر در آورده است.

انتشار مجموعه کتابهایی با محوریت اسرا که به نقش و جایگاه آنان می پردازد بخش های ناگفته ای از تاریخ دفاع مقدس را بیان می کند که متاسفانه به آن بی مهری شده است.

امید می ورد مطالعه این آثار حقایقی پنهان مانده از جنگ تحمیلی را آشکار کند تا وجه دیگری از این رویداد را نشان بدهد. وجهی که در مقابل روحیه عاشقانه شهدا و حماسه جانبازان مغفول مانده و آن صبر مقتدرانه آزادگان است.

در قسمتی از کتاب آمده است:

" دوسه ماه بعد از آزادی کمی که سرمان خلوت شد و رفت و آمدها کمتر، خانواده حرف ازدواج را پیش کشیدند مادرم مریض بود و آرزو داشت هر چه زودتر دامادیم را ببیند. خواهرم به دوستانش که در حوزه علمیه درس می خواندند و در کلاس های درس آیت الله مدرس بهبهانی شرکت می کردند سپرده بود برای یک دختر خوب. آنها هم که در حوزه با دختر آیت الله بهبهانی آشنا شده بودند ایشان را برای ازدواج با من به خواهرم معرفی  کردند.

من هم که تمایلاتم به سمت و سوی مسایل دینی بود انتخابشان را پسندیدم از طرفی هم دورادور خانواده ایشان را میشناختیم، از همسایههای محلهی قدیمیمان بودند. آیت الله بهبهانی امام جماعت مسجد محله بود اما سالها بود که ما از آن محله رفته بودیم و حالا قسمت شده بود تا دوباره همدیگر را ببینیم. بعد از صحبتهای پدرم با حاج آقا و خواستگاری اولیه و بعد از گذراندن چند جلسه گفتگوی دو نفره و البته همراه با سوالات سخت بالاخره همسرم هم رضایتش را اعلام کرد و ازدواجمان سر گرفت."

این کتاب با نام "دوره درهای بسته، به روایت اسیر شماره 861؛ لطف الله صالحی" به کوشش سیده اعظم حسینی در 256 صفحه مصور و در قطع پالتویی و در 1100 نسخه منتشر شده است.

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار