به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس، به مناسبت سالروز شهادت آیت الله سید حسن مدرس و روز مجلس مروری بر بیانات امام خمینی (ره) در خصوص این بزرگوار داشتهایم که در ادامه میخوانید:
«شهید سیدحسن مدرس که یکی از پرچمداران دین و سیاست بود در سال (۱۲۸۷ هـ. ق) در دامنه کوهستان سرسبز سرابه اردستان پا به عرصه وجود نهاد. پدرش مرحوم اسماعیل و جد دانشمندش میرعبدالباقی، از زهاد و مبلغین احکام الهی بود. شهید مدرس در سن ۱۶ سالگی بنا به وصیت جد مرحومش برای ادامه تحصیل به اصفهان مهاجرت کرد و سپس در سال ۱۳۱۱ (هـ. ق) برای ادامه تحصیلات عالیه – علوم اسلامی – عازم نجف اشرف شد و در آنجا چنان از خود ارزش و لیاقت نشان داد که به شدت مورد توجه مرجع عالیقدر تشیع و بزرگ پرچمدار نهضت تنباکو «میرزای شیرازی اول» قرار گرفت. تا این که پس از بازگشت از نجف اشرف به اصفهان، به عنوان یکی از روحانیان طراز اول برای نظارت شرعیه در امور مجلس شورای ملی از طرف علمای نجف برگزیده شد؛ و سرانجام به خاطر مقابله با دیکتاتوری برخاسته از قدرتهای خارجی در ۲۷ رمضان سال (۱۳۵۶ هـ. ق) مطابق با دهم آذر ۱۳۱۷ بعد از افطار، در حال نماز به دست عوامل رضاشاه پهلوی به شهادت رسید.»
وضع زندگی مدرس
شهید مدرس به خاطر آراسته بودن به صفات فاضله زهد و تقوا، تمامی آرزوهای لجام گسیخته را در وجود خود خوار ساخته و از لحاظ زندگی فردی بسیار ساده و بیآلایش بود، طوری که همچون کارگری ساده کار میکرد و از دسترنج خود نان میخورد.
رهبر کبیر انقلاب حضرت امام خمینی در این مورد میفرمایند: «شما میدانید و ما هم میدانیم مدرس یک روحانی دیندار بود، چندین دوره زمامداری مجلس را داشت و از هر کس برای استفاده مهیاتر بود (ولی) بعد از مردن چه چیز به جای خود گذاشت جز شرافت و بزرگی. (۱) وضع زندگیش آن بود که شما شنیدید و من دیدم. وقتی که وکیل شد یعنی از اول به عنوان فقیهی که باید در مجلس باشد تعیین شد آنطوری که نقل میکردند یک گاری با یک اسبی از اصفهان خریده و سوار شده و تا تهران آمده بود. آنجا هم آن را فروخت. منزلش یک منزل محقر بود.)» (۲)
وحشت مستبدین از شهید مدرس
مرحوم مدرس در مبارزاتش با استعمارگران از شجاعت و بیباکی بینظیری برخوردار بود. وی این درس را به برکت انتساب به خاندان عصمت و طهارت فرا گرفته بود. هر زمانی که ندای حق و دفاع از حقوق مسلمین را سر میداد چنان رعشهای بر پیکر مخالفینش میافتاد که همچون بید بر خود میلرزیدند.
امام خمینی (ره) در این رابطه میفرمایند: «رضاخان از مدرس میترسید برای اینکه (او) انسان بود. رضاخان رقیب خود را مدرس میدانست و به دیگران اعتنایی نداشت. رقیب خود را مدرس میدانست (چون که) وقتی (شهید مدرس) میایستاد و صحبت میکرد همه را متزلزل میکرد. (وی) یک انسان بود.» (۳)
مبارزه اخلاقی مرحوم مدرس با مستبدین، همچون مبارزه نمایندگان رسول اکرم (ص) در برخورد با مستبدین بود. آنان هنگام تماس با مستبدین با شمشیر خود پارچه حریر را کنار میزدند تا با این عمل تکبر آنان را بشکنند و عظمت و جلال اسلام و مسلمین را در برابرشان بیان کنند. شهید مدرس هم در برخورد با چنین افراد مغرور و متکبر اینگونه شیوهای را داشت.
مبارزات پارلمانی و سیاسی شهید مدرس
آن روزی که رضاشاه آمد. یک روحانی به نام مدرس در مجلس مقابل او ایستاد و گفت: نه. دیگر هیچ قدرتی در تمام مملکت در مقابل شاه نمیایستاد. امام خمینی (ره) در این باره فرمودند: «در مجلسی از مجالس سابق که مرحوم آقا سیدحسن مدرس وکیل بود دولت روسیه التیماتومی به ایران داد که اگر طرح ما را در قضیهای که الان به یاد ندارم نپذیرند از راه قزوین حمله کرده و تهران را میگیریم! دولت وقت به مجلس فشار آورد که این طرح را (باید) تصویب کند، یکی از مورخین آمریکایی مینویسد: «یک روحانی دست به عصا (مرحوم مدرس) آمد پشت تریبون ایستاد و اظهار کرد: اکنون که بناست از بین برویم چرا سند نابودی خود را شخصا امضاء کنیم؟ مجلس به واسطه مخالفت او جرئت پیدا کرد و طرح را رد کرد. شوروی هم هیچ غلطی نتوانست بکند! روحانی این چنین است یک روحانی لاغر ضعیف یک مشت استخوان اولتیماتوم و پیشنهاد دولت مقتدر روسیه را رد کرد.» (۴)
ریشخندهای سیاسی مدرس به مستبدین از زبان امام راحل
یکی از ویژگیهای برجسته رهبران دینی، سیاسی جامعه، ظرافت و حاضر جوابیهای آنان است که گاهی مقاصد خود را در قالب «طنز سیاسی» بیان میکنند و این شیوه بسیار آموزنده و عبرتانگیز است. شهید مدرس یکی از رهبرانی بود که دارای چنین ویژگیهای برجستهای بود. امام خمینی (ره) در خصوص بیاناتی داشتند که در ادامه مرور میکنیم:
- زمان رضاشاه غیر (از) زمان محمد رضاشاه بود آن وقت یک قلدری بود که شاید تاریخ ما کم مطلع بود. (مرحوم مدرس) در مقابل او در مجلس ایستاد و رضا شاه در خارج از مجلس یک وقت گفته بود (به مدرس): سید چی از جان من میخواهی، گفته بود که میخواهم تو نباشی!
- روزی من نزد مدرس بودم که یک کسی یک چیزی نوشته بود. (آن وقت رضاشاه) یک قلدر نفهمی بود که هیچ چیز را ایفا نمیکرد. آمد و گفت: من یک چیزی نوشتم برای عدلیه – شما بدهید ببرند پیش حضرت اشرف که ببینند. مرحوم مدرس گفت: رضاخان که نمیداند عدلیه را با الف. مینویسند یا با عین. من بدهم این را او ببیند؟!
- نقل شده که شیخالرئیس به رضاه شاه گفته است: من از گاو میترسم برای اینکه اسلحه دارد، ولی عقل ندارد. این حرف اگر از شیخالرئیس هم نباشد حرف حکیمانهای است. (۶)
منابع:
۱- کشف اسرار حضرت امام ص. ۹،
۲- سخنرانی حضرت امام در تاریخ ۵۹/۹/۲۷،
۳ - سخنرانی حضرت امام در تاریخ ۵۹/۹/۲۷،
۴- سخنرانی امام در جمادی الثانی ۱۳۸۴،
۵- سخنرانی حضرت امام در ۱۳۶۱/۹/۷،
۶- جلد ۲ سخنرانی حضرت امام ص. ۱۹۸
انتهای پیام/ 112