انارچینی عروس و داماد به جای کارگر‌ها

همسر شهید کاظم رستگار تعریف می‌کند: «فردای عروسی‌مان رفتیم باغ پدر کاظم که وقت چیدن انارهایش رسیده بود. کاظم نگذاشت پدرش کارگر بگیرد و خودمان آستین بالا زدیم و انار‌ها را چیدیم.»
کد خبر: ۶۳۶۸۹۱
تاریخ انتشار: ۲۰ آذر ۱۴۰۲ - ۱۱:۲۰ - 11December 2023

انارچینی عروس و داماد به جای کارگر‌هابه گزارش گروه سایر رسانه‌های دفاع‌پرس، همسر شهید کاظم نجفی رستگار فرمانده لشکر ۱۰ سیدالشهداء در دوران دفاع مقدس، تعریف می‌کند: «بعد از مراسم عروسی‌مان، سوار ماشین شدیم و به خانه پدر کاظم رفتیم. پدر کاظم کشاورز بود و آن روز تصمیم گرفته بود مثل همیشه چند کارگر را برای چیدن انار‌های باغ اجیر کند. وقتی داشت از درِ خانه بیرون می‌رفت کاظم متوجه او شد؛ جلو رفت و گفت: «کارگر نمی‌خواد، من خودم همه انار‌ها رو براتون می‌چینم.»

پدرش خندید و جواب داد: «تو؟ تنهایی!»

کاظم گفت: «بابا! خرج عروسی من امسال به شما خیلی فشار آورده، نمی‌ذارم کارگر بیارید.»

پدرش در حالی که او را کنار می‌زد تا از در بیرون برود، گفت: «نه بابا! این کار یک نفر نیست.»

کاظم دوباره خود را جلوی پدر انداخت و اصرار کرد: «خوب شوهرخواهر‌ها و خواهر‌ها و بچه‌هاشونم را هم می‌گیم بیان. بسیج خانوادگی راه می‌ندازیم.»

پدر از فکر کاظم خوشش آمد و با تعارف گفت: «آخه کدوم داماد صبح فردای عروسیش میاد انارچینی؟»

کاظم دیگر معطل نکرد. با خوشرویی پدر را به خانه برگرداند و با شوهرخواهر‌ها تماس گرفت. هنوز ساعتی نگذشته بود که همه از راه رسیدند. ۵ خواهر با شوهر‌ها و فرزندانشان و برادر بزرگ کاظم، قاسم آقا که به همراه خانواده‌اش آمدند. نیروی خوبی برای انار چینی جمع شده بود. اعضای خانواده حرف کاظم را حجت می‌دانستند. کارهایشان را رها کرده به باغ آمدند و با شوخی و خنده به سرعت انار‌ها را می‌چیدند و در جعبه‌هایی که به همین منظور تهیه شده بود می‌گذاشتند.

طاقت نیاوردم. خجالت را کنار گذاشتم و میان باغ دویدم. خواهر‌ها می‌خواستند جلویم را بگیرند، می‌گفتند: «عروس که نمیاد انار چینی! آن هم روز اول عروسی!».

اما من با اصرار شروع به چیدن انار‌ها کردم.»

کتاب «انتظار» نوشته سهیلا علوی‌زاده

منبع: فارس

انتهای پیام/ ۱۳۴

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار