گروه استانهای دفاعپرسـ «علیاصغر زینلی» آزاده دفاع مقدس؛ نوجوانی که در سن ۱۵ سالگی اسیر میشود و قریب به هفت سال از عمر خود را بصورت شبانه روزی در کنار همرزمان و همسنگران خود میگذارند محال است بتواند بعد از اسارت دوری آنها را تحمل کند، اسارت بدون هیچ تشریفاتی پیوندها را عمیق، برادریها و دوستیها را پایدار و جدایی را غیرممکن میسازد.
گاهی حاشیههای دیدار با آزادگان زیباتر از متن اسارت میباشد چراکه اسارت به پایان رسیده است اما ثمرات ارزنده آن همچنان پابرجا است.
به دیدار آزاده سرافراز محمد برادران کاظمیان رفتیم، هنوز بر جای خود آرام نگرفته بودیم که او بدون هیچ مقدمهای گفت همسایهاش، آزاده دیگری بنام «جلال رحیمی» است، برای ما شاید آقا جلال همانند سایر آزادگان عزیز باشد اما برای آقای کاظمیان، رحیمی نماد یک پیوند ناگسستنی است، او در توصیف جلال میگوید: «با هم به میدان مبارزه با دشمن رفتیم، وقتی در عرصه نبرد مجروح شدم با وجودی که میتوانست خود را از مهلکه نجات دهد اما بخاطر من تن به اسارت داد، حدود یکسال در اردوگاه از من مراقبت کرد تا توانستم بهبود نسبی حاصل کنم. سالهای اسارت را با هم و در کنار هم پشت سر گذاشتیم تا به وطن بازگشتیم، اما باز هم در کنار هم بودیم و در مکه، مدینه و عتبات عالیات عراق به زائران خدمت کردیم، اما باز هم به این بسنده نکرده، با هم قطعه زمینی را خریده و خانه ساختیم و کنار هم زندگی میکنیم.»
کاظمیان وقتی از اسارت میگوید قبل از اینکه از زجرهایش بگوید از جوانمردیها میگوید، بارها شاهد بوده است که وقتی صبحها از خواب بیدار میشده لباسهای خود را شسته و تمیز بالای سر خود میدیده بدون اینکه بداند چه کسی چنین خدمتی را به او داشته، البته نه فقط برای او بلکه برای دیگران نیز انجام میشده است.
هر کس میخواهد کاظمیان را ببیند در مراسمات مذهبی موسسه پیام آزادگان خراسان رضوی او را در آشپزخانه حسینیه شهدای غریب و در حال تهیه و طبخ غذاهای نذری مییابد.
کاظمیان بهترین خاطره خود را پس از بازگشت به وطن حضور سیدآزادگان مرحوم ابوترابی در منزلش میداند.
این آزاده سرافراز در طول سالهای گذشته با همراهی تعداد دیگری از آزادگان به سراغ خانوادههای نیازمند آزاده رفته است تا بتوانند گرهگشای مشکلات زندگی آنها باشند.
خاطرات و حرفای دلنشین آقای کاظمیان زیاد است که در مجال این گزارش نمیگنجد.
انتهای پیام/