قهرمان من/

شهید «سید یوسف کابلی»

مهندس «سید یوسف کابلی» فرمانده یگان ذوالفقار تیپ ۱۱۰ خاتم‌الانبیاء (ص) بود که بعد از سال‌ها جهاد در جبهه‌های کردستان و جنوب، سحرگاه روز هجدهم بهمن سال ۱۳۶۵ به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
کد خبر: ۶۴۳۳۴۸
تاریخ انتشار: ۱۳ آبان ۱۴۰۲ - ۰۰:۲۳ - 04November 2023
شهید «یوسف کابلی»
نام و نام خانوادگی: سید یوسف کابلی
محل تولد: تهران
تاریخ تولد: ۲۹ آبان‌ ۱۳۳۵ 
درجه: سردار
یگان: تیپ ۱۱۰ خاتم‌الانبیاء (ص) تهران
مسئولیت: فرمانده یگان ذوالفقار تیپ ۱۱۰ خاتم‌الانبیاء (ص)
تاریخ شهادت: ۱۸ بهمن ۱۳۶۵
سن: ۳۰
محل شهادت: شلمچه
مزار شهید: بهشت زهرا (س) تهران

گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس: «سید یوسف کابلی» ۲۹ آبان‌ سال ۱۳۳۵ خورشیدی در یکی از جنوبی‌ترین مناطق تهران چشم به جهان گشود. پدرش «سید اشرف» و مادرش، «حبیبه» نام داشت. از کودکی با قرآن و اهل بیت (ع) انس گرفت. به همت مادرش قرآن حفظ می کرد و قبل از این که به مدرسه برود، تعداد زیادی از سوره‌های کوچک قرآن را حفظ بود. سید پس از پایان دوره ابتدایی وارد دبیرستان «اشرف» و در دوره متوسطه، از شاگردان نمونه در زمینه‌های علمی و اخلاقی محسوب شد. او دوره متوسطه را با موفقیت به پایان رساند و با معدل عالی در رشته ریاضی دیپلم گرفت.

با معلم‌ها و دوستانش بحث‌های جنجالی علمی راه می‌انداخت. خیلی وقت‌ها نادرستی قضیه‌های ریاضی کتاب درسی را اثبات می‌کرد. بیشتر اوقات در خانه می‌ماند و کتاب می‌خواند. به کتاب‌های علمی و مذهبی علاقه داشت. در عین تلاش و ممارست در عرصه علم، در ورزش هم کم نمی‌گذاشت و در رشته کاراته کمربند سیاه گرفت.

سال ۱۳۵۵ در رشته مهندسی مکانیک دانشگاه علم و صنعت قبول شد. دانشگاه، شکل جدیدی به شخصیتش داد. فعالیت‌های اجتماعی ـ مذهبی را آنجا شروع کرد. روحیات مذهبی و هوشیاریش، او را به مبارزه و فعالیت‌های سیاسی کشاند.

در بحبوحه انقلاب اسلامی به چالوس برگشت و به برپایی راهپیمایی‌ها، پخش اعلامیه‌های امام خمینی (ره)، مبارزه با ساواک، برگزاری جلسات سخنرانی، ساختن مواد منفجره و تصرف شهربانی پرداخت. دانشگاه‌ها که باز شد به تهران برگشت.

سید یوسف در دانشگاه و در کنار تحصیل به عنوان یک بسیجی با سپاه همکاری می‌کرد و در مساجد نیرو‌های مردمی اسلحه‌شناسی آموزش می‌داد.


** ازدواج با یک بانوی پاسدار/ ارادت سید یوسف به شهید ناهیدی

در خرداد ۱۳۵۹ به عضویت رسمی سپاه درآمد. پس از عضویت در سپاه به عنوان فرماندهی یک گردان از نیرو‌های سپاه به کردستان اعزام شد. او به مدت ۲۰ ماه در جبهه‌های کردستان ماند و تحت فرماندهی احمد متوسلیان در مریوان عملیات‌ها شرکت کرد.

اواخر زمستان ۶۰ علیرضا ناهیدی یک گردان توپخانهی غنیمتی عراقی‌ها را به او سپرد تا برای عملیات بیت المقدس راه‌اندازی کند. با این که پای راستش به شدت آزارش می‌داد، این ماموریت را انجام داد و در مدتی خیلی کوتاه توپ‌های ۱۲۲ م. م را آمادهی عملیات کرد. از این‌رو او را می‌توان از جمله بنیانگذاران توپخانه و ادوات سپاه و تیپ ۲۷ محمدرسول‌الله (ص) نامید، چرا که به همراه شهید «علیرضا ناهیدی» و شهید «محسن نورانی» تلاش زیادی برای پاگرفتن توپخانه تیپ انجام داد. کابلی به همراه دیگر همرزمانش در مریوان، از جمله کسانی بود که هسته‌های اولیه فرماندهی تیپ ۲۷ را تشکیل داد و پس از شهادت ناهیدی و نورانی، فرماندهی تیپ ادوات ذوالفقار را برعهده گرفت.


شهید «یوسف کابلی»
شهید «علیرضا ناهیدی» نفر اول سمت راست

زمستان سال ۱۳۶۰ ترکش به پای راست و کمرش اصابت کرد. ترکش به نخاعش آسیب رساند و پای راستش را فلج کرد. زمانیکه در تهران بستری بود با معرفی و وساطت دوستانش، با یکی از خانم‌های عضو سپاه - سرکار خانم افضلی فر - آشنا شد و ازدواج کرد. ثمره زندگی، دو فرزند پسر به نام‌های «حسین» و «علیرضا» بود. که شهید کابلی به جهت علاقه‌اش به شهید «علیرضا ناهیدی» و یک شهید دیدبان، نام دو فرزندش را همنام آن‌ها انتخاب کرد تا راهشان را ادامه دهند.

بعد از عملیات «بدر» در سال 1363 دوباره برگشت دانشگاه و درسش را تمام کرد و مهندس مکانیک شد. موضوع پایان‌نامه‌اش را با موضوع طراحی و ساخت ماسوره خمپاره که یکی از نیاز‌های جبهه بود به پایان برد اما متاسفانه ناتمام ماند. بلافاصله پس از اتمام درس به جبهه برگشت و در عملیات کربلای ۴ و کربلای ۵ شرکت کرد.

شهید کابلی در عملیات‌های مسلم ابن عقیل (ع) مسئولیت عملیات توپخانه قرارگاه نجف اشرف را عهده گرفت و در عملیات والفجر مقدماتی، معاون طرح و برنامه تیپ ذوالفقار بود و در والفجر یک، حاج همت او را به عنوان فرمانده تیپ سلمان لشکر ۲۷ برگزید. در این عملیات بود که تک‌تیرانداز‌های عراقی سید یوسف را در محاصره انداختند و زانوی پای راستش که فلج بود دوباره به شدت مجروح شد.

در والفجر ۳ حاج همت او را به عنوان معاون تیپ پیاده مکانیزه ذوالفقار لشکر و در والفجر ۴ و خیبر و بدر و پس از شهادت علیرضا ناهیدی به فرماندهی تیپ ذوالفقار لشکر برگزید. او مسئولیت راه‌اندازی یگان ذوالفقار تیپ تازه تاسیس ۱۱۰ خاتم‌الانبیاء (ص) تهران را قبول کرده بود که شهید شد.

** آخرین نماز صبح

یکی از همرزمانش روایت کرده است: عملیات کربلای ۵ تازه شروع شده بود و کابلی به خط رفته بود که بچه‌های یگان ذوالفقار را سر و سامان بدهد. ازسر شب تا سحر با آن پای مجروح راه رفت و کار کرد. سپیدهی صبح را که دید در یکی از سنگر‌های خط مقدم شلمچه به نماز ایستاد. نافلهی صبح را خواند و در حال ادای نماز صبح بود که تیر مستقیم تانک دشمن سنگرش را به آسمان برد.

بعد از سال‌ها جهاد در جبهه‌های کردستان و جنوب، سرانجام مهندس سید یوسف کابلی در سحرگاه روز هجدهم بهمن سال ۱۳۶۵ به درجه رفیق شهادت نائل آمد. مزار او در بهشت زهرای تهران است.

** غسل شهادت

جانباز فیروز احمدی، فرمانده دیدبانان گردان بریر (ادوات) تیپ ۱۰ حضرت سیدالشهدا (ع) و تیپ ۱۱۰ خاتم (ص) در خصوص منش شهید کابلی گفته است: یوسف، رزمندگان را به کار وتلاش تشویق میکرد. در مواجهه با حق، متواضع و متین و در برخورد با باطل، قاطع بود. منش و اخلاق یوسف به گون‌های بود که پس از گذشت سه ده از شهادتش یاد و خاطرهاش در میان رزمندگان زنده است.

برادر شهید کابلی برایم روایت کرد: زمانی که یوسف دانشجو بود، پنجشنبه‌ها و جمعه‌ها برای کار به آجرپزی میرفت. او نذر کرده بود که با دهن روزه به افراد نیازمند کمک کند.

احمدی ادامه داد: شهید کابلی داوطلبانه به عنوان مشاور وارد یگان تیپ ۱۱۰ ادوات و گردان ذوالفقار شد. دیدبانی و ادوات را در روز‌های شروع کار تیپ ۱۱۰ خاتم الانبیاء با یوسف تمرین میکردیم. از طرف دیگر به دلیل تازه تاسیس بودن تیپ امکانات بسیار محدودی داشتیم به همین دلیل یوسف شبانه روز تلاش میکرد تا امکانات مورد نیاز رزمندگان را محیا کند. او چه از نظر کاری و چه از نظر اخلاقی یک الگو بود.

شهید «سید یوسف کابلی»
مسئولیت‌های شهید کابلی به ترتیب تاریخ

وی با اشاره به آخرین دیدارش با شهید کابلی اظهار کرد: شب قبل از شروع عملیات کربلای ۵ یوسف اصرار داشت تا غسل شهادت انجام دهد. امکانات بهداری به نسبت رزمندگان بهتر بود به همین جهت به همراه محبی و کابلی به بهداری به نزد دکتر سعید درخشان که آن زمان دانشجوپزشکی بود رفتیم تا درخواست کنیم یوسف در آنجا غسل شهادت انجام دهد.

احمدی افزود: زمانی که عملیات شروع شد ما در سنگری تطبیق اتش را بر عهده داشتیم، کلیه درد شدیدی گرفتم. به همین جهت من به عقب برگشتم و یوسف در سنگر بود و ادامه کار را انجام می‌داد. چون موقع انتقال من به بیمارستان امولانس ما چپ کرد و مجروح شدم. چند روزی طول کشید تا به خط مقدم برگشتم، خبر شهادت یوسف را شنیدم.

** تنها بدقولی سید یوسف!

محمد حیدری آخرین دیدارش را با شهید اینگونه بیان کرد: صبح روز شهادت در محور شلمچه به من گفت: «برادر حیدری چایی و صبحانه را آماده کن من میرم بازدید خط و تا نیم ساعت دیگه برمی‌گردم.» به اتفاق برادر جمشید محبی و یکی از دیدبان‌ها رفتند، اما ایشان به موقع برنگشتند. با توجه به اینکه ایشان در نظم و قول زبان زد همه بودند با خود گفتم حتما برایش اتفاقی افتاده است. برادر مرتضی اردستانی هم نگران و پیگیر حالشان شد تا اینکه غروب خبر رسید یوسف شهید و جمشید محبی نیز مجروح شده است.

** به همت یوسف طرح شهید ناهیدی به اتمام رسید

سید محسن خوشدل از نیرو‌های ضدزره لشکر محمدرسول الله (ص) گفت: شهید کابلی را شخص مدیر، صابر و مدبر می‌شناسم. او فردی است که در عملیات فتح المبین، توپخانه ۱۲۲ میلیمتری سپاه را راه میاندازد. او پس از عملیات بدر، پایان نامهاش را به دانشگاه ارائه داد و با دریافت مدرک مهندسی مکانیک مجددا راهی میدان نبرد شد. به همت یوسف طرح شهید ناهیدی به اتمام رسید.


**وصیت نامه شهید سیدیوسف کابلی

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم

این سطر جاده‌ها که به صحرا نوشته اند یاران رفته از قلم پا نوشته اند

لوح مزار‌ها همه سر بسته نامه‌ها است
کز آخرت به مردم دنیا نوشته اند

با درود به پیشگاه مبارک امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و با درود و سلام خدمت امام امت، پدر بزرگوار و یار دلسوز این امت؛ و با سلام خدمت امت اسلامی و شهیدپرور ایران.

چند کلمه‌ای صحبت و درددل این بنده‌ی حقیر است که در بارگاه خدا از کوچک‌ترین ذرات هستی به شمار می‌رود، با امتی به این مبارکی و عظمت که دل پیامبر اکرم (ص) را شاد کرده اند.

اولاً حلالیت می‌خوانم از خدای مهربان، از این همه غفلت و گناه که عمری را تباه کردم و حلالیت می‌خواهم از خانواده‌های شهدا و فرزندان شهدا که نور چشم ما و روشنی بخش دل‌های منجمد و سیاه ما هستند و شاید تا به حال در لحظات زندگی در سنگر حق علیه باطل، قصوراتی از این بنده حقیر سرزده باشد.

پروردگارا! سرانجام این امت زجر کشیده و یاران دلسوز امام زمان (عج) را که ما از دور مشاهده شان می‌کنیم به خیر و رحمت خود مزین بگردان.

غرض از این مزاحت این که‌ای یاوران امام، لحظه‌ها لحظه‌های سرنوشت و انتخاب است. حقی که خدا به هر انسانی عطا نموده و به حول و قوه الهی و برکت امام عزیز و برکت خون شهدا و عزت اسلام، ما را در این مسیر قرار داده، ما بندگانی را که روسیاهی مان به خدا ثابت شده، غریق رحمت فرموده است. عزیزان این لحظه‌ها و این زمان را انتخاب کنید. انتخابی خالصانه و برای خدا که هیچ آخر و عاقبتی بهتر از آنی نیست که خدا برای ما پسندیده و هدایت کند.

«الله و فقنا لما تحب وترضی»

این زنجیر‌ها و تکه چوب‌ها و استخوان‌های ته مانده و پوسیده‌ی آمال دنیوی و مادیات بیش از حد زندگی، غیر از گندیده شدن انسان و گمراهی وی از راه اسلام راستین و تنبل شدن آدمی و وابسته کردن او به لحظه‌ها و روز‌های عمر فانی که در نهایت فقط مویی سپید می‌ماند و حاصل عمری تمام گناه، هیچ نفعی ندارد و انتخاب همان راه سرخ ابا عبدالله الحسین علیه السلام و تمام انبیا عظام و شهدای اسلام است.

انتخاب، همان انتخاب «از خود و از دار و ندار و هستی گذشتن» و همه چیز را به خدا سپردن است. انتخاب، همان انتخاب عشق به الله است و از همه وجود و آسایش و هستی گذشتن و در ذات وجود الهی و اراده و مشیت الهی حل شدن است.

لحظه‌های عمر در حال گذر است و ما یک دفعه بیدار می‌شویم و خدای مهربان و بزرگ ان شاء الله ما و شما را برای اسلام انتخاب کرده است و پیروزی نهایی از آن ماست، چون خط اباعبدالله الحسین علیه السلام همین است.

پس از همه‌ی نفاق و دورویی و کینه و تنبلی حتی اگر به مقدار یک ذره و برای یک بار هم که شده گذشت کنید و امام را و خط امام را با گوشت و خون و مشت و چنگال محافظت کنید که اگر خورشید و ماه نبود، تمام عمر در ظلمت و اصلاً، شاید نیست بودیم.

دل خانواده‌ی شهدا را به دست آورید که پیش خدا این‌ها عزیزند. بارال‌ها قلب امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و امام امت را نسبت به ما امت اسلامی ایران و ان شاء الله همه‌ی مسلمین، نرم و مهربان و شاد بگردان.

سید یوسف کابلی
۵ / ۱۲ / ۱۳۶۲


 

نظر شما
پربیننده ها