گروه استانهای دفاعپرس _ «غلامرضا بنیاسدی» پیشکسوت دفاع مقدس؛ نگاهِ غمزده ما که از دستهایمان و زمین گرفته شد و به سمت آسمان رفت، خدا دعاهای به لب نیاورده ما را هم اجابت کرد. خیلی زودتر از آن که کسی تصورش را بکند. ژنرالها و افسران و سربازانِ دشمن به جشن، پا بر زمین میکوبیدند و هلهله در هوا رها میکردند در کنار لبخندهای مرموزانه مستشاران شرقی و غربیشان.
پا میکوبیدند بر زمینی که غواصهای ما را دست بسته در آن زنده به گور کرده بودند. صدای پایکوبیشان در سر ما میپیچید. سر بلند کردیم سوی آسمان و یا قاصم الجبارین گفتیم و به پشتوانه او برخاستیم و ناگهان صاعقه شدیم بر سرشان. پا کوبیدیم بر زمینی که از جنازههاشان پُر شده بود.
ما مردان کربلای ۵ بودیم که دستِ خدا شدیم اول برای انتقام خونِ خدا که در کربلای ۴ از پیکرِ پاکترین بندگاناش بر خاک جاری شد و به آب هم آبرو داد. بعد برای تنبیه متجاوزی که جز زبان توپ و تفنگ نمیفهمید. این صاعقه فقط قدرت جنگیِ عراق را به آتش نکشید که آتش در خرمن اعتماد شرق و غرب به صدام هم زد.
میگویند شرط بسته بودند ژنرالهای شرقی و غربی حامی عراق بر استحکام خطوط دفاعی بعثیها اما همهشان باختند. بُرد با فرزندان روحالله بود که با تکیه بر خداوند قادر و قاهر، قهر الهی را به خطی ترجمه کردند که برای قوم متجاوز قابل فهم باشد؛ با گلوله.
در این عملیات ماشین جنگی دشمن چنان به گِل فرو رفت که دیگر نتوانست، خود را بازیابد حتی با کمکهای همه جانبهای که از شرق و غرب برایش میرسید. دلارهای نفتی شیوخ حاشیه خلیج فارس برایشان توپ و تانک و طیاره میآورد اما غیرت و شجاعت و روحیه، هرگز.
در این عملیات به آنجا رسیدیم که «ویکیپدیا» آن را چنین روایت میکند: «شرایط برای عراقیها به قدری وخیم شده بود، که صدام حسین با حضور در بین نیروهایش سرلشکر طالع خلیل رحیم الدوری از لشکر سوم را تنزیل درجه داد و از سمت خود برکنار کرد. او همچنین چندین نفر از درجهداران رده پایین نیروی زمینی عراق را به دلیل بازدهِ نظامی پایین، توسط جوخههای اعدام تیرباران نمود. او سپهبد ضیاءالدین جمال؛ فرمانده سپاه پنجم در شمال عراق را به فرماندهی لشکر سوم منصوب کرد. عراقیها شروع به سربازگیری مجدد کردند و حتی سربازانی با سن ۱۵ سال را به استخدام نیروی زمینی درآوردند. جانشین فرمانده کل قوای ایران در آن زمان، اکبر هاشمی رفسنجانی، چندین بار در خطوط مقدم از نزدیک در جریان پیشرویها قرار گرفت.»
سوای انهدام یگانهای زرهی و نابودی بیش از ۱۰ درصد توانِ نیروی هوایی عراق، مردان جنگیشان هم درو شدند چنان که کمباین در مزرعه گندم انجام میدهد؛ تلفات ارتش عراق در عملیات کربلای ۵ به اندازهای بود که جلال طالبانی، رهبر اتحادیه میهنی کردستان گفت: خبری به دست ما رسید که فرمانده سپاه یکم عراق گفته است: «ما در عملیات کربلای ۵ بیش از ۵۰ هزار تن تلفات داشتهایم». تعداد زخمیها هم چند برابر این رقم بود و تعداد اسرایشان هم ۲۶۵۵ نفر اعلام شد. وضعیتی چنین و ناامیدی مطلق از بازیابی توان از سوی عراق، شورای امنیت سازمان ملل را که حامیان عملی صدام بودند را وادار به تصویب قطعنامه ۵۹۸ کرد. تا اولین بار سخن از «مسئولیتِ منازعه» و معرفی متجاوز به میان آید. البته قطعنامه تمام خواستهای ایران را تأمین نمیکرد. ایران اصرار داشت اول متجاوز تعیین شود و بعد قطعنامه را بپذیرد در حالی که شورای امنیت این شرط را قبول نداشت.
تعیین متجاوز نهایتاً بعد از جنگ کویت و در شرایطی صورت گرفت که عراق حمایت غرب را از دست داده بود. به هر روی، واداشتن حامیان صدام به قطعنامهای چنین- که حداقل حقوق ما را به رسمیت بشناسد- برای ایران یک پیروزی بود. این پیروزی سیاسی، پیامد پیروزی نظامی ما در کربلای ۵ بود.
هر بند قطعنامه، حاصل خون هزاران شهید است که بر حامیان صدام تحمیل شد. این هم ما را به این درس واقف میکند که میدان در کنار دیپلماسی است که میتواند پیروزیآفرین باشد.....
انتهای پیام/