بازخوانی تاریخ/ به بهانه ۲۶ دی سالروز فرار شاه؛

شرط‌های ذلت‌آور برای سلطنت/ میلیارد‌ها دلاری که در آمریکا ماند!

بازخوانی تاریخ برای عبرت گرفتن، از ضروری‌ترین کار‌ها برای فهم وضعیت فعلی و حرکت صحیح به سوی آینده است. این نکته همواره مورد توجه و تأکید رهبر معظم انقلاب اسلامی بوده و ایشان در فرصت‌های گوناگون به تبیین تاریخی خصوصیات حکومت پهلوی و شخصیت و عملکرد سردمداران آن پرداخته‌اند.
کد خبر: ۶۴۵۱۵۸
تاریخ انتشار: ۲۶ دی ۱۴۰۲ - ۰۶:۰۶ - 16January 2024

محمدرضا پهلوی به روایت رهبر معظم انقلاب اسلامیگروه اخبار داخلی دفاع‌پرس: ۲۶ دی‌ سالروز فرار محمدرضا پهلوی، شاه معدوم از ایران است، اتفاقی که منجر به سقوط رژیم منحوس پهلوی دوم شد. در حالی که انقلاب اسلامی با گذشت ۴۴ سال، محکم‌تر از گذشته به حرکت خود ادامه می‌دهد، رسانه‌های معاند در حرکتی هدفمند، می‌کوشند چهره‌ای موجه از خاندان فاسد پهلوی و عملکرد آنان ارائه کنند.

بازخوانی تاریخ برای درس‌آموزی و عبرت گرفتن، از ضروری‌ترین کار‌ها برای فهم وضعیت فعلی و حرکت صحیح به سوی آینده است. این نکته همواره مورد توجه و تأکید رهبر معظم انقلاب اسلامی بوده و بر همین اساس ایشان در فرصت‌های گوناگون به تبیین تاریخی خصوصیات حکومت پهلوی و شخصیت و عملکرد سردمداران آن پرداخته‌اند.

آنچه در ادامه می‌آید گزیده‌ای از «روایت‌های تاریخی درباره‌ی محمدرضا پهلوی در بیانات امام خامنه‌ای» است:

شرط‌های ذلت‌آور برای سلطنت

در اوایل رفتن رضاخان که هنوز تکلیف سلطنت در ایران درست معلوم نشده بود، سفیر انگلیس در تهران به کسی که از طرف محمدرضا به او مراجعه کرده بود که تکلیف خودش را بداند، می‌گوید که، چون بر طبق اطلاعات ما، محمدرضا به رادیو برلین گوش می‌کند و پیشرفت‌های آلمان را روی نقشه پی می‌گیرد، پس مورد اعتماد ما نیست. آن شخص، خبر را به محمدرضا می‌دهد. او هم گوش کردن به رادیو برلین را ترک می‌کند و کنار می‌گذارد! آن وقت سفیر انگلیس می‌گوید: «حالا دیگر عیبی ندارد؛ می‌شود او را به سلطنت انتخاب کرد.» رژیم و دولتی که در راس آن کسی قرار دارد که تا این حد به یک سفارت بیگانه وابسته است که آن‌ها برای سلطنت او شرط‌های حقیر و ذلت‌آوری از این قبیل معین می‌کنند و او هم آن شرط‌ها را می‌پذیرد و عمل می‌کند تا آن‌ها او را به سلطنت برسانند، معلوم است که چقدر به بیرون از این مرز‌ها و به قدرت‌های خارجی وابسته است. [۱]

۲۵ سال دیکتاتوری بعد از کودتا

بعد از آنکه حکومت مصدق را [در مرداد سال ۱۳۳۲]سرنگون کردند البته قبلا مرحوم آیت‌الله کاشانی را با ترفند‌های خودشان منزوی کردند، کنار زدند و با بی‌تدبیری‌هایی که انجام گرفت کنار گذاشتند باز سر کار آمدند و وارد ایران شدند و توانستند با نفوذ خود، با ایادی خود، با فعالیت خود، کودتای ۲۸ مرداد را به وجود آورند و محمد رضا را که از ایران فرار کرده بود، به ایران برگردانند. بیست و پنج سال بعد از آن، حکومت دیکتاتوری سیاه پهلوی ادامه پیدا کرد. [۲]

کاری را انجام می‌دادند که از آن‌ها خواسته شده بود!

محمدرضا را هم انگلیسی‌ها تثبیت کردند. بعد از دوره‌ی حکومت دکتر مصدق، کودتا را امریکایی‌ها به راه انداختند و البته از دست انگلیسی‌ها ربودند و آن‌ها خودشان تسلط پیدا کردند. این‌ها در اغلب امور این کشور، وابسته بودند. مستشاران امریکایی و ده‌ها هزار امریکایی دیگر در مهمترین مراکز نظامی، اطلاعاتی، اقتصادی و سیاسی این کشور شغل‌های حساس و درآمد‌های گزاف داشتند و آن‌ها در حقیقت کار‌ها را انجام می‌دادند و به آن‌ها خط می‌دادند. دستگاه اطلاعاتی این کشور را امریکایی‌ها و اسرائیلی‌ها به‌وجود آوردند. در سیاستها، تابع نظرات انگلیسی‌ها و در این اواخر، تابع نظرات امریکایی‌ها بودند. در زمینه‌ی منطقه‌ای و جهانی، حتی در زمینه‌های اقتصادی - مثلا قیمت نفت چقدر باشد، فروش نفت چگونه باشد، وضع شرکت‌های خارجی در نفت ایران به چه کیفیت باشد - در همه‌ی این مسائل مهم و حساس، آن چیزی کاری را انجام می‌دادند که از آن‌ها خواسته شده بود! البته منافع خودشان را هم در نظر داشتند. [۳]

دستور از آمریکایی‌ها، اجرا از محمدرضا شاه

شاه - محمدرضا - برای اینکه یک نخست‌وزیری را از کار برکنار کند و یک نخست‌وزیر دیگر را جای او بیاورد، مجبور شد برود آمریکا، دو هفته، سه هفته در آمریکا بماند، تا موافقت آن‌ها را جلب کند که این زید را از کار برکنار کند، این عمرو را به جای او بگذارد! کار کشور ما به اینجا رسیده بود. در سال‌های آخر حکومت پهلوی از این هم زشت‌تر بود. بحث رفتن به آمریکا دیگر نبود؛ همین‌جا سفیر آمریکا و سفیر انگلیس به کاخ شاه میرفتند، به او میگفتند شما در قضیه‌ی نفت اینجوری عمل کنید، در قضیه‌ی ارتباطات جهانی اینجوری عمل کنید، با ملت اینجوری عمل کنید، با مبارزین اینجوری عمل کنید؛ دستور می‌دادند. شاه هم قبول میکرد. خوب، وقتی که رئیس یک مملکت اینقدر ضعیف، اینقدر زبون، اینقدر در مقابل بیگانگان تسلیم باشد، دیگران وضعشان معلوم است. این وضع کشور ما بود. [۴]

فشار بر ملت و خضوع در مقابل بیگانه

محمدرضای پهلوی در سال‌های دهه‌ی چهل و دهه‌ی پنجاه شدیدترین فشار‌ها را بر این ملت و بر مبارزان و بر آزادی‌خواهان- خشن؛ بدون اندک ملاحظه‌ای از مردم- وارد کرد؛ اما همین آدم در مقابل سفیر آمریکا و سفیر انگلیس خشوع و خضوع می‌کرد و از آن‌ها حرف می‌شنفت! ناراحت هم بود، اما مجبور بود. این حکومت یک ملتی است که از عزت ملی محروم است. [۵]

بدترین فساد‌ها از شاه و اطرافیانش به وجود می‌آمد

[یک خصوصیّت]این رژیم خبیث، فساد بود. انواع فساد، از فسادهاى جنسى بگیرید که مبتلابه تقریباً همه‌ى دربارى‌ها و دوروبرى‌ها و مانند این‌ها بود که دیگر حالا داستانهایش شرم‌آور است. آن روز خیلى از آحاد مردم هم میدانستند، اگرچه جرأت نمیکردند بر زبان بیاورند. گاهى از قلم خارجى‌ها درمیرفت، چیزهایى را میگفتند فساد جنسى، فساد مالى، نه فقط در سطوح متوسّط که هر وقتى ممکن است پیش بیاید؛ نخیر، در عالى‌ترین سطوح کشور. از طرف شخص محمّدرضا و دوروبرى‌هایش، بالاترین فسادهاى مالى، بزرگ‌ترین رشوه‌ها، بدترین دست‌اندازى‌ها، خباثت‌آلودترین فشار‌ها بر منابع مالى ملّت به‌وجود مى‌آمد. براى خودشان ثروت درست میکردند به قیمت فقیر کردن مردم و بیچاره کردن مردم. فساد، فساد جنسى، فساد مالى، اعتیاد، ترویج اعتیاد و ترویج موادّ مخدّر صنعتى به‌وسیله‌ى عناصر اصلى حکومت آن روز در ایران به‌وجود آمد و اتّفاق افتاد. [۶]

شاه ایران دل صهیونیست‌ها را گرم کرد

وضع ایران قبل از پیروزی انقلاب، وضع خوبی نبود؛ مردم در حال بی‌تکلیفی، دشمنان مسلط، اینجا پایگاه اسرائیل و استراحتگاه سران رژیم صهیونیستی، که می‌آمدند می‌بردند، می‌خوردند و استفاده‌ی سیاسی و مالی می‌کردند. آن روزی که بعضی از کشور‌های عرب تصمیم گرفتند که از نفت علیه اسرائیل استفاده کنند، شاه ایران دل صهیونیست‌ها را گرم کرد و گفت من به شما نفت می‌دهم. وضع ایران در آن روز این‌گونه بود. [۷]

بی‌اعتنایی روسای کشور‌ها به شاه در تهران

رئیس سه کشور که متحدین جنگ بودند به تهران آمدند و بدون اینکه از دولت اجازه بگیرند، بدون اینکه به دولت مرکزی کمترین اعتنائی بکنند، در اینجا جلسه تشکیل دادند. روزولت، چرچیل و استالین به میل خودشان به تهران آمدند و جلسه تشکیل دادند؛ نه از کسی اجازه گرفتند، نه گذرنامه‌ای نشان دادند. محمدرضا که آن روز پادشاه ایران بود، مورد اعتنای این‌ها قرار نگرفت؛ آن‌ها به دیدن او نرفتند، او به دیدن آن‌ها رفت؛ وارد اتاق شد، برایش بلند نشدند، اعتنا نکردند! ببینید ذلت یک دولت مرکزی که سرریز میشود بر روی مردم، تا کجا‌ها منتهی میشود؟ این، حضیض ذلت یک حکومت و یک ملت است. [۸]

کسی به استقبالش نمی‌رفت

ما در آن سال‌های حاکمیت طاغوت دیده بودیم که وقتی شاه به مشهد می‌آمد، کسی به استقبالش نمی‌رفت؛ و، چون می‌خواستند به مسیری که او عبور می‌کرد و درخت و گلکاری هم نداشت، سر و صورتی بدهند، من دیده بودم که شهرداران بی‌عرضه و استانداران بخوربخور آن‌چنانی در آن سالها، درخت سبز می‌آوردند و روی همین خاک‌های اطراف آن خیابانی که مسیر او بود، آن را می‌کاشتند! اگر بد می‌آوردند و او آمدنش چهار روز عقب می‌افتاد، همه‌ی درخت‌ها خشک شده بود. [۹]

میلیارد‌ها دلاری که در آمریکا ماند!

[آمریکایی ها] محمدرضا را که فراری ملت ایران بود، در آمریکا پذیرفتند و به عنوان یک میهمان پناه دادند. اموالی که در اختیار محمدرضا قرار داشت، بالغ بر میلیارد‌ها دلار می‌شد که در امریکا سرمایه‌گذاری کرده بود. در همه جای دنیا معمول است وقتی یک نفر که در راس رژیمی قرار دارد، سرنگون شد، اموال شخصی‌اش که از آن مردم و دولت جدید بر سر کار آمده است، به آن دولت برگردانده می‌شود. این در همه جا یک عرف است... هیچ جا سابقه ندارد که آن همه ثروت را که متعلق به ملت ایران بود، در حساب‌های محمدرضا و کسانش در امریکا، نگه دارند. حتی یک ریالش را به مردم ایران ندادند. [۱۰] 

انتهای پیام/341

نظر شما
پربیننده ها