گروه فرهنگ و هنر دفاعپرس ـ رسول حسنی؛ «بلال حبشی» از یاران صدیق و صحابی بزرگ پیامبر سلام (ص) و امیرالمومنین (ع) و فرزند ریاح از روحانیون بزرگ مسیحی است، ریاح و همسرش حمامه به شوق دیدن حضرت محمد (ص) و ایمان آوردن به ایشان به مکه آمدند و بعدها به دست امیه به بردگی گرفته شدند. ریاح در مکه به طرز مشکوکی کشته میشود و در وصیت خود به بلال ایمان به پیامبر خاتم و تبعیت از وصی او را سفارش میکند.
از جا که بلال که خود مسیحی معتقدی است به وصیت پدرش عمل کرده و بیصبرانه منتظر آغاز بعثت حضرت محمد (ص) است و چون منتظری مومن از هر فرصتی برای دیدن آن حضرت استفاده میکند. بلال اوقات فراغت خود را همراه عمار باسر همصحبت کودکی و نوجوانی خود کنار خانه کعبه میگذراند. در یکی از همین روزها بلال شاهد رویدادی عظیم است، او به چشم خود ورود فاطمه بنت اسد (س) و حضور سه روزه این بانوی بزرگ اسلام در خانه کعبه و خروج ایشان از کعبه همراه نوزادی در آغوش را به چشم خود میبیند.
بلال واقعه ورود فاطمه بنت اسد (س) را برای امیه که برده اوست میگوید و امیه که این را دروغی بیش نمیداند شرط میکند که اگر فاطمه بنت اسد (س) با فرزندش از کعبه زنده خارج کند. بلال و مادرش را سه روز آزاد میکند.
سه روز بعد حضرت فاطمه بنت اسد (س) درحالی که نوزادی در آغوش دارد بعد از شکافتن دیوار کعبه خارج میشود و امیه بنا به عهدی که بسته بود بلال و مادرش حمامه را برای سه روز در شهر مکه آزاد میکند. این آزادی سه روزه و مهمان سفره حضرت ابوطالب (ع) شدن خاطره شیرینی است که هرگز از یاد بلال نمیرود.
متنی که در ادامه میخوانید بخشی از فیلمنامه «بلال» است که واقعه ولادت امام علی (ع) میپردازد.
خارجی ـ کنار کعبه ـ روز
عباس بن عبد المطلب روی سکویی نشسته و با مردی حرف میزند. فاطمه بنت اسد که باردار است به آرامی به طرف دیوار کعبه میرود و میگوید.
فاطمه: خداوندا من به تو ایمان دارم و تصدیق میکنم هر پیامبر و رسولی را که به سوی بندگانت فرستادهای و هر کتابی که برای مردم نازل فرمودهای. همچنان که به جدم ابراهیم که این خانه را برای تو در این مکان بنا نمود اعتقاد و ایمان دارم. ای خداوند یگانه به حقیقت این خانه و حق آنکس که به فرمان تو آن را بنا نموده است. و به حق فرزندی که در رحم من است. از تو میخواهم ولادت او را بر من آسان قرار دهی که او یکی از آیات و نشانه های جلال و عظمت تو میباشد.
چند لحظه بعد به آرامی دیوار کعبه میشکافد و فاطمه بنت سد وارد میشود و دیوار دوباره به هم میرسد.
عباس بن عبدالمطلب متعجب میایستد و بلال را سراغ برادرش میفرستد. با نگرانی و ترس همراه چند مرد به طرف دیوار میرود ولی منفذی نمیبینند. طلحه بن طلحه کلید دار کعبه هر چه سعی میکند نمیتواند در کعبه را باز کند. ابوطالب با نگرانی وارد حرم میشود و به دیوار دست میکشد.
ابوطالب: خدا نگهبان و نگهدار آنها است صبر میکنیم تا چه پیش آید. کسی نباید مانع زیارت مردم شود.
بلال به آرامی به خانه امیه میرود تا ماجرا را برای او تعریف کند.
خارجی ـ حیاط خانه امیه ـ روز
امیه در حال خوردن انجیر است و با خونسردی با بلال حرف میزند و وانمود میکند از خبری که شنیده تعجب نکرده است.
امیه: ای بلال آیا دروغهایی که پدر و مادرت درباره پیامبر موعود گفتهاند کافی نیست که تو برای همسر ابوطالب چنین حکایتی درست میکنی؟
بلال که زبانش قبلا توسط امیه بریده شده و نمیتواند درست حرف بزند. بعضی از حروف را نمیتواند تلفظ کند و شین را سین تلفظ میکند.
بلال: ای ارباب رفتن تو به کعبه دروغ مرا آشکار میسازد اگر این واقعه را از خودم ساخته باشم به هر عقوبتی که تو برایم معین کنی راضی خواهم بود.
امیه: اگر آنچه میگویی دروغ باشد به جان خودم سوگند میخورم که اینبار تمام زبانت را جدا کنم.
بلال: و اگر سخن من حقیقت داشته باشد در ازای آن به من و مادرم چه خواهی داد؟
امیه: اول باید از کسی سوال کنم که هاشمی نباشد و در ورود فاطمه بنت اسد را به چشم خود دیده باشد. اجازه میدهم که با مادرت حمامه برای سه شبانه روز در مکه آزاد و رها باشی و به هر کجا که میخواهید بروید
بلال: قبول برویم.
امیه: الان نه وقتی همسر ابوطالب از خانه کعبه بیرون آمد. هر چند بعید میدانم که بیرون آمدنی در کار باشد.
خارجی ـ جلوی خانه کعبه ـ روز
کسی اطراف کعبه نیست آفتاب به آرامی طلوع میکند. پیامبر، ابوطالب و مردان بنی هاشم به طرف خانه کعبه میروند بلال هم دور تر ایستاده است. دیوار کعبه در حال شکافتن است. بلال با عجله به خانه امیه میرود. پس از چند لحظه امیه و بلال و حمامه سر میرسند. امیه با تعجب میبیند که فاطمه بنت اسد بیرون آمده و کودکی در آغوش دارد و دیوار در حال بسته شدن است.
فاطمه: ای مردم خداوند بزرگ بر زنان برگزیده پیش از من چون آسیه دختر مزاحم و مریم دختر عمران فضیلت بخشید زیرا به من در خانه خود فرزندی عطا کرده است من سه روز در این خانه محترم ماندم و از مائدههای بهشتی برخوردار بودم. هنگام خروج گویندهای از غیب مرا صدا کرد و گفت این فرزندت را علی نام کن به درستی که من او را از عزت و قدرت و جلال خود آفریدهام و بهره کامل از عدالت خویش به او بخشیدهام و نام او را از نام خود مشتق نمودهام خوشا حال کسی که او را دوست بدارد و یاری کند او را و وای به حال کسی که فرمان او را نپذیرد و حق او را انکار کند.
امیه: سحر و جادوی مردان بنی هاشم کم بود که حالا نوبت زنان آنها شده است. ای ابی قحافه آیا تو آسیه بنت مزاحم و مریم بنت عمران را میشناسی؟
ابی قحافه: [با بی اعتنایی] عرب نبودند.
امیه: بنی هاشم همیشه از کسانی صحبت می کنند که نه عربند و نه ما آنها را میشناسیم.
ابوطالب نوزاد را در آغوش میگیرد چشمان نوزاد بسته شده نوزاد دست به دست میگردد تا به دست پیامبر میرسد نوزاد به آرامی چشم باز میکند و لبخندی به پیامبر میزند.
ابوطالب: امروز همه مهمان منند هر کس میخواهد بیاید باید هفت بار گرد کعبه طواف کند.
امیه: [ناراحت از اینکه شکست خورده؛ به بلال] شما آزادید فقط برای سه روز آن هم فقط در مکه.
امیه حرم را ترک میکند و بیرون میرود.
حمامه: ماکه جز خانه امیه جایی را نداریم در این سه روز کجا برویم.
بلال: فعلا به خانه ابوطالب میرویم بعد هم به خانه یاسر در آنجا میتوانی با سمیه کلی درددل کنی.
بلال و حمامه خوشحال به طرف کعبه میروند تا طواف کنند.
منبع: فیلمنامه «بلال» نوشته رسول حسنی ولاشجردی
انتهای پیام/ 161