به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس، «مجتبی حسنی» از رزمندگان لشکر نجف آباد در خاطرهای از روزهای دفاع مقدس به بیان ماجرای کمک قاطرها در انتقال مجروحان از نقاط صعب العبور اشاره و تعریف کرد: قبل از عملیات «قادر» در مقر خندق در ارتفاعات مرزی اشنویه، با شهید یدالله خدادادی به گردان ناصر لشکر ۸ نجف آباد معرفی شدیم و این بزرگوار در گروه من قرار گرفت.
صبح عملیات، چهار رأس قاطر برای حمل مجروح تحویل تیم ۱۵ نفری ما دادند و ما به طرف ارتفاعات «کلاشین» حرکت کردیم. دقیقا یادم است از ساعت ۱۰ صبح با چند نفر از نیروهای گردان ناصر، پایین درّه کلاشین افتادیم توی کمین بعثیها، فرمانده گروهان ما هم «اسحاقی» بود که همانجا تیر خورد و شهید شد.
حدود ۱۵ نفر بودیم که هرکسی به یک طرف فرار میکرد. در نهایت من با شهید یدالله خدادادی، مجروحی اهل کاشان که تیر کالیبر خورده بود و استخوانهای لگن و پایش زده بود بیرون را سوار قاطر کردیم. بیچاره از شدت درد موقع سوار شدن، بیهوش شد. پایش را با یک دانه آتل بستم و فکر کنم یک آمپول مسکّن «پتدین» هم زدم، بالاخره توانستیم از دست بعثیها فرار کنیم و خودمان را داخل دهانه یک قلّه مخفی کنیم.
بعد که به قول معروف «آبها از آسیاب افتاد»، برادر کاظمی اهل فلاورجان که سر تیم ما بود از کنار درّه ما را دید و افسار قاطر را گرفت و با مجروح کاشانی که سوار قاطر و بیهوش بود، از ما جدا شد و از ته درّه راهش را به طرف بالای قله گرفت و رفت.
من و شهید یدالله خدادادی رسیدیم به دسته هشت نفری از نیروهای شهید عبدالله دیّانی که پای یک چشمه اطراق کرده بودند، کمی استراحت کردیم که دوباره دیده بان بعثیها ما را دید و شروع کردند با گلوله مستقیم تانک، به طرف ما شلیک کردن. ناچارا از پای چشمه هم فرار کردیم و خودمان را به قلّه اصلی خط خودمان رساندیم. وقتی رسیدیم کنار سنگر، سردار شهید حاج احمد کاظمی داشت با دوربین منطقه عملیاتی را دید میزد. همین موقع چند تا از قاطرهای گردان ناصر رسیدند لب خط الراس نظامی قلّه (خط مرزی).
دوباره بعثیها با کاتیوشا ۵ تا ۵ تا شروع کردند قله را زدن. یکی از گلولهها صاف خورد به تویوتای تدارکات و آتش گرفت. یکی از نیروهای بسیجی نزدیک تویوتا بود. یک ترکش کوچک خورد به سرش. خون صورتش را گرفت. دویدم کنارش با قیچی موهای سرش را چیدم. داشتم پانسمانش میکردم که شهید والامقام حاج احمد کاظمی هم از توی سنگر آمد بیرون و گفت: ببرش عقب، اینجا نشین بلند شو برو کنار قله. مدام فریاد میزد و به نیروهایی که پشت قله خوابیده بودند میگفت: چرا اینجا جمع شدید، زود سوار ماشینا بشید و برید عقب، یالا یالا سوار بشید. داریم تلفات میدیم. ما هم که حدودا ۴۰ نفر بودیم سوار تویوتاها شدیم و برگشتیم مقر خندق.
گفتنی است، شهید یدالله خدادادی فرزند محمدباقر ۲۴ دی ۱۳۶۵ در ۱۹ سالگی طی عملیات کربلای ۵ در شلمچه به شهادت رسید.
انتهای پیام/ ۱۴۱