نام و نام خانوادگی: یدالله کلهر |
محل تولد: شهریار - روستای باباسلمان |
تاریخ تولد: ۱۲ شهریور ۱۳۳۳ |
درجه: سرلشکر |
یگان: لشکر ۱۰ سیدالشهدا (ع) |
مسئولیت: قائم مقام |
تاریخ شهادت: اول بهمن ۱۳۶۵ |
سن: ۳۲ سال |
محل شهادت: شلمچه |
مزار شهید: گلزار شهدای امامزاده محمد (ع) - کرج |
گروه حماسه و جهاد دفاعپرس: «یدالله کلهر» سال ۱۳۳۳ در روستای «باباسلمان» شهریار به دنیا آمد. وی پس از گذراندن دوران کودکی و دبستان به دلیل نبود امکانات در روستا، مقطع دبیرستان را در شهریار گذراند. سال ۱۳۵۳ به خدمت سربازی رفت و پس از آن به کار آزاد روی آورد. از ویژگیهای آشکار وی در دوران جوانی، کمک به همنوعان خود بود.
از وضعیت سخت زندگی در روستا و دیدن فقر و تنگدستی مردم، برافروخته بود. به همین دلیل، به صف انقلابیون پیوست و با گروهی از جوانان در تصرف پادگان «باغشاه» سابق در میدان حُر کنونی شرکت کرد. یک بار هم در جریان مبارزات انقلابی علیه شاه، هدف اصابت گلوله قرار گرفت و مجروح شد.
پس از پیروزی انقلاب و ضرورت دفاع در آن اوضاع نابسامان در تشکیل پایگاههای دفاعی و کمیتهها در مساجد برای پاسداری از دستاوردهای انقلاب در محل سکونت خود، نقش ویژهای داشت و با دادن آگاهی به مردم، نسبت به رفع نیازهای آنان اقدام میکرد.
در شهریور ۱۳۵۸ با تشکیل سپاه کرج به عضویت این نهاد درآمد و به خاطر شایستگیهای او به عنوان «جانشین عملیات سپاه کرج» مشغول به خدمت شد. وی در نخستین گروه اعزامی از سپاه کرج به کردستان، سرپرستی گروه را بر عهده گرفت و در آزادسازی شهر سنندج با وجود آنکه نیروهای تحت فرماندهی او پس از پایان مأموریت به کرج بازگشتند، او در منطقه ماند و به «فرماندهی عملیات شهر تکاب» منصوب شد.
با آغاز جنگ تحمیلی، به کرج بازگشت و پس از سازماندهی تعدادی از نیروهای رسمی و بسیجی، به جنوب رفت و در همان روزهای نخست جنگ، جبهه «فیاضیه» در آبادان را تشکیل داد و مدتها به عنوان «فرمانده محور جبهه فیاضیه» مشغول خدمت شد.
در عملیات «طریقالقدس» با سمت فرمانده گردان وارد عمل شد که به دلیل نبوغ و رشادتها و خلاقیتهایی که از خود نشان داد، «جانشین تیپ المهدی» شد. در عملیاتهای فتحالمبین، الی بیتالمقدس و رمضان، به عنوان یکی از فرماندهان لشکر ۲۷، مسئول محور و در عملیات والفجر مقدماتی، «جانشین تیپ نبیاکرم (ص)» بود. شهید کلهر در عملیات «کربلای ۵»، «قائممقام لشکر ۱۰سیدالشهدا (ع)» بود که به درجه رفیع شهادت رسید.
کلهر در سال ۵۹ ازدواج کرد و ثمره این ازدواج یک فرزند شد که به دلیل وضعیت دوران جنگ و حضور شهید کلهر در جبهه، این فرزند بسیار اندک طعم محبت پدرانه را چشید. در طول جنگ، او چند بار مجروح شد و آخرین جراحتش به اندازهای شدید بود که درمان آن یک سال طول کشید. صلابت، شهامت، صبر و توکل او بر خدا و حضور او در میادین مختلف از همان دوران جوانی از او فرماندهی لایق ساخته بود. شجاعت در ذات او بود. او به عقیده رزمندگان «علمدار رشید لشکر» بود.
برادر شهید میگوید: در عملیات «کربلای ۵» دوست و همرزم صمیمی شهید کلهر به نام «سیدحسن میررضی» به شهادت رسید، و او از این شهادت بسیار بیتابی و گریه میکرد تا اینکه شهید حجت الاسلام میثمی او را میبیند، به طرفش میرود و با وی قدری صحبت میکند. شهید کلهر بلافاصله گریهاش قطع میشود و تبسم میکند. پس از آن همرزمانش جویای موضوع میشوند. شهید کلهر میگوید که ایشان در گوش من همان حرفی را گفتند که حضرت رسول اکرم (ص) به حضرت زهرا (س) گفتند و دیری نپایید که همین موضوع به واقعیت پیوست و در مرحله بعدی عملیات «کربلای ۵» یعنی روز اول بهمنماه ۱۳۶۵ در منطقه شلمچه شهید حاج یدالله کلهر به همرزمان شهیدش پیوست.
وصیتنامه شهید
بسم رب الشهدا و الصدیقین
«من طلبنی وجدنی و من وجدنی عرفنی و من عرفنی احبنی من احبنی عشقنی و من عشقنی عشقته و من عشقته قتلته و من قتلته فانادیته»
راه ِخمینی (ره) ما را به راه ِ مستقیم الله آورد
با سلام و درود بر محمد (صلی الله علیه و آله) و امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و نایب بر حقش امام خمینی رهبر بزرگ تمامی مسلمین و مستضعفین جهان، رهبری که تمامی ما را از منجلاب خواری و ذلت بیرون کشیده و به راه راست هدایتمان کرد و نوری شد در تاریکی راه که بتوانیم حرکت خودمان را از تمام راههای انحرافی بازداریم و در راه مستقیم که همان «الله» میباشد، حرکت خود را ادامه دهیم و با این راهنمایی امام عزیزمان بود که راه خود را پیدا و انتخاب کردم تا بتوانم جبران زمان جاهلیت خود را بکنم.
خونم به حسین (ع) گواهی میدهد که من مثل مردم کوفه نیستم
خدایا شاهد باش که از تمامی مظاهر مادی دنیا بریدم تا بیشتر به تو نزدیک شوم و به تو بپیوندم. خدایا من خواهان شهادتم، نه به این معنی که از زندگی کردن در این دنیا خسته شده ام و یا خواسته باشم خود را از دست این سختیها و نابسامانیهای دنیوی خلاص سازم، بلکه میخواهم گناهان زیادی را که انجام داده ام به وسیله رنج کشیدن در راه تو و دادن چند قطره خون ناقابلم به خاطر تو پاک گردد. میخواهم شهید شوم تا اگر زنده ام، موجودی نباشم که جلوگیری از رشد دیگران شوم تا شاید خونم بتواند این موضوع را جبران نماید و نهال کوچکی از جنگل انبوه انقلاب را آبیاری کند. میخواهم شهید شوم تا خونم به سرور شهیدان حسین (علیه السلام) گواهی دهد که من مانند مردم کوفه نیستم و رهرو راهش بوده ام.ای بهتر از همه دوستها و یارها! مرا دریاب.ای معشوقم! مرا نزد خویش بخوان، من انسانی گنهکار و روسیاه هستم، مرا فراخوان که دیگر نمیتوانم صبر کنم و صبرم به پایان رسیده است؛ و چه سخت و ناگوار است بین دوستان صمیمی جدایی میافتد و چه سخت است آن زمانی که یک رهرو به مقصدش برسد و دیگری مثل من به مقصد خویش نرسد. بارالها خودت این سختیها را از دوش من بردار.
پدر عزیز و مادر مهربانم! در شهادتم بی صبری و گریه نکنید
پدر عزیزم مرا ببخش که فرزند خوبی برایت نبودم و از من راضی باش تا خدا هم از من خشنود گردد و مرا بیامرزد. امیدوارم بتوانم با تقدیم خون ناچیز و جسم ضعیف خود به اسلام و قرآن رضایت خدا و شما را فراهم کنم. صبور باش و مبادا بی صبری و گریه کنی و تو مادر مهربانم در شهادتم گریه نکن. افتخار کن و شجاع باش و به دیگر مادران شهدا بیشتر سربزن و به آنها دلداری بده و اگر خواستی گریه هم بکنی بر سیدالشهدا حسین بن علی (علیه السلام) گریه کن نه بر من.
مریم را طوری تربیت کن که در آینده زنی متعهد و لایق برای اسلام باشد
همسر خوبم میدانم که همسر خوبی برایت نبودم و از روز اول ازدواج پیش شما نتوانستم بمانم و حتی شاید بگویم هنوز نتوانستیم درست همدیگر را بشناسیم. به هر حال شما مرا حلال کن و امیدوارم بتوانی در مقابل تمام سختی ها، چون کوهی استوار و مقاوم باشی و استاد خوبی برای تنها دخترم مریم که هنوز هم پدر خود را به خوبی نمیشناسد. مریم را طوری بزرگ و تربیت کن که در آینده زنی مسلمان و متعهد و لایق برای اسلام و جامعه اسلامی باشد.
برادر عزیزم مرا ببخش که برادر خوب و لایقی برایت نبودم و باعث سرافکندگی تو بودم، ولی مرا حلال کن و امیدوارم همیشه در راه رسیدن به اهداف اسلام و قرآن موفق باشی و شما خواهران مهربانم، زینب گونه باشید و مانند زینب پیام شهدا و برادر کوچک خود را به همه جا برسانید و مبادا گریه کنید که دشمن از این گریه کردنها خوشحال خواهد شد و حجاب اسلامی داشته باشید و آن را به همه گوشزد نمایید.
خود را با سختیها وفق دهید و همیشه پشتیبان امام (ره) باشید.
اما پیامی به تمام دوستان و برادران و آشنایان؛ روی مسائل اسلامی بیشتر تأکید کنید و همیشه در فکر رشد دیگران و خود باشید و سعی همگی بر این باشد که بیشتر به یاد خدا باشیم و رابطه خودمان را با او نزدیکتر کنیم. نفس خود را تحت فشار قرار دهیم و خودمان را با سختیهای جامعه وفق دهیم، دوستیهای این دنیا مبادا موجب غفلت مان گردد و در صف غافلین قرار گیریم. در خط امام که همان خط قرآن است حرکت کنیم و خارج نشویم و همیشه پشتیبان امام عزیزمان باشیم.
در آخر از تمام برادران و آشنایان برایم حلالیت بطلبید تا گناهانم کمتر شود. ضمناً مرا در امامزاده محمد کرج دفن نمایید….
التماس دعا
یداله کلهر
۶۲/۱/۱۸
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی
خمینی را نگهدار