گروه استانهای دفاعپرس- سید «شمسالدین موسوی» مدیر کل حفظ آثار و نشر ارزش مقدس استان زنجان: پیامبر اکرم (ص) میفرمایند: حیا از ایمان است. 1. ما انسانها خیلی درک خوبی از موقعیتی که در آن هستیم، نداریم و قدردان نعمات هم معمولا نیستیم؛ مثل: نعمت وجود پدر و مادر، اولاد صالح و سالم، سلامتی و ... اینها همه نعمتهای خداوند هستند که تا وقتی داریم برایمان عادی هستند. تازه زمانی حسرت میخوریم و با کف دست بر پیشانی میکوبیم که از دست رفتهاند.
شهید سید «ابراهیم رییسی» جزو همین نعمات بود که در آینده خواهیم فهمید چه شخصیت و نعمت عزیزی را از دست دادهایم. من این شهید سعید را 2 بار از نزدیک دیده بودم و همکلام شده بودم. یک بار در دوران دانشجویی به عنوان مسئول یک تشکل دانشجویی و بار دوم در کسوت پاسداری و به عنوان یک عنصر فرهنگی.
حلاوت دیدار هر 2 بار را هیچ وقت فراموش نخواهم کرد. تواضع ایشان، دقت و تسلط بر موضوعات، درکشان از مسائل مطروحه مخصوصا تاکید ایشان بر پرورش و تهذیب و رعایت اخلاق اسلامی.
2. برگردم به حدیث ابتدایی این نوشته؛ از دیروز بنا بر اخبار منتشره و سقوط احتمالی چرخبال حامل رئیس جمهور مردمی و همراهان ایشان، حالمان خوب نبود. هر چند منتظر بودیم واقعا (فرود سخت) باشد و خبر سلامتی عزیزنمان را بشنویم. برای کسب اطلاعات و اخبار سریع و بیشتر، در فضای مجازی از این کانال به آن گروه سرک میکشیدم، واگویههای دوستان رئیس جمهور شهید و مردم را از رفتارهای ایشان میدیدم؛ از این همه انسانیت لذت میبردم.
همین باعث شد بیشتر رصد بکنم، این گشتن، دیدن و شنیدن باعث شد بیشتر و بیشتر حسرت این شخصیت کم نظیر را بخورم که چه گوهری را با مرگ تاجرانه از دست دادیم و خداوند متعال چه عبد ویژهای را رجعت داد و در پیشگاه خود پذیرفت.
امروز اگر از رئیس جمهور خادم و مغتنم صحبت میکنیم، شاید بگویند: خب مگر نپذیرفته بودکه خدمت بکند؟ پس منتی نیست، بله میگوییم: سلمنا، قبول، باید خدمت میکرد. اصلا مسئول اگر خدمتگذار مردمش نباشد و ضعیفان را نبیند و خودش را نوکر مردم نداند، به درد جرز در هم نمیخورد، رئیسی برای مردم و جمهور یکجا بند نبود. شمال و جنوب و،گرما و سرما نمیشناخت. کسب خبرش جمعه صبح نبود.
3. من جوان آرمانگرا زمانی که با امام (ره) و شهدا آشنا شدم و از دهه 70 وقتی به صورت جدی وارد عرصه مسائل سیاسی و اجتماعی شدم. هر چه بیشتر با مسئولین نشست و برخواست میکردم، نفسانیت و دوری از اخلاق اسلامی را هم همانقدر بیشتر می دیدم و مدام از خودم و افراد مطئمن سئوال میکردم، مگر قرار نبود مسئول ایران انقلابی در تراز اسلام و مکتب امام و شهدا باشد؟ مگر مسئولینی که در تنها حکومت شیعی دنیا، مسئولیت گرفته اند، نباید در مرام و سیره ابو تراب باشند؟ مگر قرار نبود کوخ نشین بر عرش باشند و کاخ نشینان حق مردم خور پاسخگو؟ و سئوالات فراوان دیگر و البته بی جواب. گذشت ایام و من از آن سیاستمدارهای بی اخلاق و سیاست پر از رنگ و ریا، دور شدم و دورتر و برگشتم به اول راه آغازین کارهای فرهنگی.
چند سالی که به عنوان خادم الشهدا در حفظ آثار سپاه خدمت میکردم و به اقتضایی کارم، وصیتنامهها و دست نوشتههای به جا مانده از شهدا را مطالعه میکردم. در همه این نوشتهها یک مورد و رفتار مشترک (گل) و (تاج گل) ویژگی شهدا بود. آن هم (حیاء) بود. انگار انسانی که (حیاء) دارد همه رفتارهای پسندیده دیگر را یکجا دارد. نتیجه: سید ابراهیم رئیسی، جدای از خادم مردم بودن، تواضع و پر تلاش و خستگیناپذیری و یک رفتار ویژه داشت و آن (حیای)بود که از ایمان سید به خدا و اهلبیت (ع) نشآت میگرفت.
در زمان مناظرات انتخابات ریاست جمهوری و بعد در کسوت رئیس جمهور با همه اطلاعاتی که داشت و کاستیها و ترک فعلهای که از دولت قبل به ارث رسیده بود، همه را گذاشت کنار تا سبکتر و راحتتر خدمت بکند. حیای این سیاستمدار با اخلاق باعث شد تا اخلاق اسلامی بعد از سالها دوباره به عالم سیاست ایران برگردد.
این اخلاق چنان دانه درشت بود حتی مخالفینش نیز به آن معترف هستند و افسوس نداشتنش را از دیروز صدا میزنند. در این اخلاق حسنه و ادب پسندیده، مدیران خودش نیز به گرد پای شهید بزرگوار نمیرسند. شب اعلام خبر سقوط چرخبال رئیس جمهور نخوابیدم، دست به دعا بودم تا خبر سلامتی عزیزانمان را بشنوم . خبر ساعت 7 صبح رادیو پیام، خبر شهادت بود و سوختن. شوکه شده بودم، ایستادم،گریستم. واقعا حالم بد بود، کاری نمیتوانستم بکنم. خودم را به محل کارم رساندم و دلم با آن پیکرهای مطهر از داغی آتش و سردی شب میسوخت و کلام رهبر حکیم انقلاب که از شهادت به عنوان (مرگ تاجرانه) یاد کرده بودند و حکمت خداوند را در شهادت رئیس جمهور به خودم یادآور شدم، کمی قلبم آرام شد و رضایت از مقدرات تعیین شده.(الهی رضا بقضائک تسلیما لامرک...).