گروه استانهای دفاعپرس - «محمدهادی صحرایی» فعال رسانهای کرمانشاه؛ در کلام خدا آمده است:
مانَنْسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنْسِها نَأْتِ بِخَيْرٍ مِنْها أَوْ مِثْلِها أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدير. سوره بقره آیه 106
هر حكمى را نسخ كنيم، يا آن را بفراموشانيم، بهتر از آن، يا مانندش را مىآوريم مگر ندانستى كه خدا بر هر كارى تواناست؟
علامه طباطبایی در تفسیر این آیه، ترجمه عمیق تر را اینگونه می فرماید که « ما عين يك آيت را بكلى از بين نمىبريم، و يا آنكه يادش را از دلهاى شما نمىبريم، مگر آنكه آيتى بهتر از آن و يا مثل آن مىآوريم. انبياء خدا و اوليائش، آيات او هستند چراکه هم با زبان و هم با عمل خود، بشر را بسوى خدا دعوت مىكنند»
خدا روح بزرگانمان را غریق رحمت کند که با منطق و انصاف، زلف عقلمان را شانه می کنند و لقمه لقمه نور در کاممان می گذارند و جرعه جرعه آرامش به جانمان می نوشانند و اگر آن بزرگان نبودند، در این دنیای کوچک و پر از غم چه می کردیم؟ ما که تربیت و تمدنمان با سایرین تفاوت دارد و انسان را گرگ انسان نمی دانیم و نمی توانیم خود را با تخیل ها و تفنن ها و تقلب های فرعون ها و قارون ها و سامری ها مشغول کنیم وگرنه یا افسرده می شدیم و بنده ایسم ها و برده مکانیسم های دیگران و یا ساکنِ ساکت و مشغول جنگل منظم مدرن. و یا مثل نسل های سوخته کمونیزم و لیبرالیزم در چرخ های هرزگَرد تمدن ها به امید تناسخ می مُردیم و این دنیا تمام؛ و آن دنیا، هیچ و هاج و واج و بی پناه. خسر الدنیا والآخره.
جان کلام و ختم آن اینست که اگر خدا از روی حکمت و مصلحتش،آیت و نشانه ای از خود را از ما گرفت و سلب کرد، ثلمه و لطمه و جای جالی او به کنار، خداوند مثل او یا بهتر او را به ما می دهد. و ما اینرا در انقلاب اسلامی خود به اندازه فقدان همه بزرگانمان و به تعداد همه اتفاقات و حوادث ناگوار، دیده ایم و دیده ایم که در قبیله موحدان و مؤمنان، هرگاه دلاوری از مردان خدا بر زمین افتاد، سلحشوری به پاخاست و مجلس را گرم و دلها را نرم کرد و اصل ولایت نیز همین است که ولایتمداران را با محبت و شوق، به هم می رساند و راز تفاوت ما با آنها که انسان را حیوان ناطق و گرگ یکدیگر می دانند اینست که ما مردمان را «عیال الله» و خانواده خدا می دانیم و به هرچه از خداست، عاشقیم و علاقمند. آن مردانِ محوری و آن والیان صفیّ جای خود دارند.
علامه طباطبایی راز می گوید که می فرماید اولیاءالله چون با زبان و رفتارشان مردم را به سوی خدا دعوت می کنند، آیات اویند، و این، راز عاطفی بودن ما مؤمنین اسلام ناب و محبت شدید ما به مخلصین و اولیاء خداست. عاطفه ای برآمده از معرفت و معرفتی برخاسته از حقیقت. اولیاء خدا («ماءٍ غَيْرِ آسِنٍ»و « أَنْهارٌ مِنْ لَبَنٍ لَمْ يَتَغَيَّرْ طَعْمُهُ» وَ «أَنْهارٌ مِنْ خَمْرٍ لَذَّةٍ لِلشَّارِبينَ» وَ «أَنْهارٌ مِنْ عَسَلٍ مُصَفًّى») ))آیه 15 سوره محمد(( هستند و ما با دیدن آنها و بودن در کنارشان به گفته مولوی یاد آن نیستانی می افتیم که از آن جدا شده و نوای جانسوز ما از این جدایی، ناله همه مردان و زنان را درآورده است. هر زیباییِ واقعی ما را به یاد بهشتی می اندازد که از آن دور افتاده ایم و هر زیبا روی و زیبا خوی اصیلی ما را به یاد همنشینان خدا می اندازد و از اینروست که سراغ خدا را از اولیاءالله می گیریم.
چندسالی بود که مردم ما با نام رئیسی آشنا شده بودند و او را در قامت رئیس قوه قضا و قوه مجریه می دیدند. در اینکه او آیت الله و مجتهد مسلّم بود یا دکترای فقه و حقوق داشت یا قاضی القضات بود و خادم الرضا شکی نیست ولی مردم او را به نام رئیسی می شناختند که سیدمحرومان بود و هرگز ریاست نکرد. خودش را به واقع طلبه کوچک و خدمتگزار مردم می دانست. بزرگ بود و کارهای بزرگ او بی مانند بود ولی اصرارش به ندیده شدن بود و گمنامی. از آن سربازانی بود که امام خمینی در زمان بروز انقلاب اسلامی فرموده بود «سربازان من در گهواره هستند». مثل قاسم سلیمانی و دیگر ستارگانی که نَفَس امام راحل به آنها خورد و قدکشیدند و دست امام حاضر را گرفتند و به عیوق[2]، بَر شدند.
ما مفتخریم که در دورانی نفس می کشیم که غیر از نوادری مثل خمینی و خامنه ای و بهجت، سلیمانی و رئیسی و امثال این جواهرات هم، نفس کشیده و می کشند و هرگز زمین خالی از حجت خدا و اولیائش نخواهد بود. آنکه به مبدء و معاد معتقد است می داند که آخرت بهتر و باقی و محل حیات همیشگی است. آنها که دهه شصت و سال 60 را به یاد دارند، خوبتر می دانند که اراده خدا به وسلیه ایمان خمینی چگونه کشور را از دهانه های مخوف مصائب و مهلکه نجات داد. اعتقاد ما بر اینکه خدای ابراهیم و نوح و موسی و عیسی و محمد و مهدی که سلام خدا و خوبان و ما نثارشان یکی است، به کنار. ما در این 62 سال نهضت مقدس و ماندگارمان، هزاران بار دیده ایم که آتش و توفان و فرعون و منکران و ملحدان و صهیون حتی وقتی همه با هم، هم قسم شدند هم نتوانستند ما و عهد و ایمانمان را بشکنند.
آنکه دست ما را به آسمان رساند، ما را به خدای جهانیان سپرد و دری به روی ما گشود که هرگز بسته نمی شود و نهالی غرس کرد که امروزه تناور شده و هرگز نمی شکند. به ما آموزاند، که هرگز خسته و ناامید نشویم. ما شعار خدا، قرآن، خمینی را از مغز استخوان فریاد می زدیم و می زنیم و تا امروز هم خدا شاهد است از آرمانهای امام راحل کوتاه نیامده و امام حاضر را تنها نگذاشته ایم. هرچه آقا گفت را بر چشم گذاشتیم و عمل کردیم و برکت را در اطاعتش دیدیم و دریافتیم. شاید کارمان کم و کوتاه بود ولی آمدیم و حاضر بودیم و در صحنه ماندیم. قیصر ادب ما، بیا تو بگو « اگر داغ دل بود، ما دیده ایم / اگر خون دل بود، ما خورده ایم / اگر دل دلیل است، آورده ایم / اگر داغ شرط است، ما برده ایم / گواهی بخواهید، اینک گواه، همین زخم هایی که نشمرده ایم.»
در حقانیت ما همین بس که بهشتی گفت «سرنوشت مقلدان خمینی چیزی جز شهادت نیست» و هم سرنوشت بهشتی و رجایی و باهنر و چمران و هزاران هزار مقلد خمینی را دیدیم که یا تکه تکه شدند و یا در آتش سوختند و آنها که مأمور به ماندن و رزمیدن شدند، در کنار خامنه ای از جان مایه گذاشتند و می گذارند. به خدای کعبه، که دیدیم چگونه شیاطین بزرگ، سردارمان را در فرودگاه بغداد تکه تکه کرد و سوزاند و دیدیم چگونه کار جهادی و بی وقفه رئیس جمهورمان را برای خدمت رسانی انقلابی، بی منت و صادقانه به مردم محروم مرزی به دوردست ترین نقاط کشور برد و تا جایی رفت که فقط 18 ساعت طول کشید تا در کوه و کمر پیدایش کنند.
داستان ذوالقرنین را در قرآن بارها خوانده بودیم که برای کسانیکه زبانشان به سختی قابل فهم بود و گویا مرزنشین بوده اند سدی ساخت تا جانشان را حفظ کند و تا قیامت پابرجا باشد ولی یکشنبه گذشته، برای چندمین بار با رفتار رئیسی این آیه را به چشم خود دیدیم که چگونه برای مرز نشینان سد کشید و زندگیشان را از تشنگی رهاند. داستان یکشنبه رئیسی یکی از داستان های قرآن است و در این سه سال ریاست جمهوری او ده ها داستان قرآنی و روایی را در رفتارش دیدیم و باور نمی کردیم که روزی بیاید که او نباشد. از بس مهربان و خیالمان از کارها و پیگیری هایش راحت بود، هرگز به رفتنش فکر نمی کردیم. سیل کم نظیر جمعیت تشییع کننده او که تشییع امام راحل و آیت الله بهجت و حاج قاسم را یاد می آورد گویای جایگاه بلند او در عقول و قلوب مردم قدرشناس ایران است.
خدا با ولایت فقیه و مردم فهیم و بابصیرت، به ملت ایران برکت داده که سربلند تاریخ شده و ایرانی بودن را غرورآفرین و لذتبخش کرده اند. نعمت ولایت فقیه ما را در تاریخ و جغرافیای جهان، جلوه داده و خواهد داد و آیندگان در مورد ما مردم با احترام و اکرام یاد می کنند و آرزو خواهند کرد که ایکاش این روزگار پرفراز و نشیب را در میان این مردم می گذراندند. مثل مورّخین و دانشمندان و مشتاقانی که آرزو می کنند کاش توفان را با نوح و امتحانات دوران موسای کلیم را می دیدند و با بنی اسرائیل از دریا عبور می کردند. ما در این نهضت 62 ساله، صدها بار غرق ده ها فرعون را در دریا دیده و از دریای ژرف حوادث به سلامت عبور کرده و صدها بار به چشم خود دیده ایم که عصای حقیقی موسی، اژدهاهای مجازی سحره را بلعیده است و ... و این امت خمینی و خامنه ای، چقدر آرامش بخش اند. مرحبا بر این ملت بزرگ و محترم و قدرشناس و مؤثر در مدیریت آخرالزمان. مرحبا.
به گفته آقا «رئیسی عزیز، خستگی نمی شناخت» و برای مردم «مغتنم و محترم» و «خدمتگزاری و تلاشش برای کشور، نعمت بزرگ» بود ولی همه بدانند که حتی بدون وجود ایشان و با توجه به شرایط ویژه کشور« هیچ اختلالی در اداره کشور به وجود نمی آید». و این یعنی «ثبات نظام». ما طبق تجربه های مفصل قبلی می توانیم مثل گذشته و به فضل خدا از «شرایط سخت عبور کرده و آنها را به فرصت تبدیل کنیم». ما معتقدیم که اولیاء خدا و شهدا پس از شهادتشان اثرگذارتر و توانمندتر می شوند و شاید به این دلیل بود که آقا فرمود «دشمنان از شهید سلیمانی بیش از سردار سلیمانی می ترسند». اکنون برای شهید رئیسی هم همینگونه است. یاور رهبر و خادم ملتی که مردم ناامید شده را امیدوار و دشمنان کمین گرفته را ناامید کرد. خزانه و سلیوی خالی کشور را پُر، و وعده دیگران را وفا کرد. در مقابل متلک و تهمت و تخریب و دروغ، سکوت کرد تا آرامش مردم به هم نخورد.
و تو ای رئیسی عزیز که در پُرآماج ترین دوران انقلاب، عهده دار مسؤولیت شدی و دشمنان تو را هتک و منافقان تو را تخریب کردند و دوستان ظاهری، طعنه زدند. تو را دیر شناختیم و زود از دست دادیم ولی راضی به خواست خداییم و به آیه«مانَنْسَخْ مِنْ آيَةٍ» مؤمنیم. بغض می خوریم و اشک می ریزیم و تو و همرزمانت را به خدای آسمانها می سپاریم و راهت را پرقدرت تر از همیشه پیگیریم. برای ما که بهشتی را درک نکردیم و تو را دیدیم، تقوا و تلاش و طهارت و صبرت«درس بزرگ» بود. یقین کردیم که دلها دست خداست و می کشد هرجا که خاطرخواه اوست و کار مخلصانه مخفی را در خیابانهای شهرها و پیش چشم مردم جلوه می دهد. پیام های آقا و سخنان معاریف جهان و شعارهای مردم در تشییع باشکوهت، همه گویای اینست که شعارهای انقلاب اسلامی هنوز، سکه رایج و پراقبال در ایران و جهان است.
تو و همرزمانت و امیرعبداللهیان عزیز که سردار دیپلماسی است هم در قاب های طلایی انقلاب اسلامی ماندگار شدید و برای آیندگان، محک و تراز و الگو شُدید. ما هر کس که پس از شما بیاید را با شما می سنجیم. شاخص شهیدان بهشتی و رجایی دهه شصت را برای دهه های امروز به بعد، جدید و بروز رسانی کردید و به فضل خدا قدرتی که تولید کردید، انقلاب اسلامی را مثل دوران پس از حاج قاسم به جلو می شتاباند و دشمنان و بدخواهان خواهند دید چگونه شهادت و اخلاص، انقلاب اسلامی ما را زنده تر می کند و شهادت، تزریق خون است به پیکر اجتماع است.
انتهای پیام/