یادداشت/ محمد هادی صحرایی

شهادت، تزریق خون است به پیکر اجتماع است

شاخص شهیدان بهشتی و رجایی دهه شصت را برای دهه های امروز به بعد، جدید و بروز رسانی کردید و به فضل خدا قدرتی که تولید کردید، انقلاب اسلامی را مثل دوران پس از حاج قاسم به جلو می شتاباند و دشمنان و بدخواهان خواهند دید چگونه شهادت و اخلاص، انقلاب اسلامی ما را زنده تر می کند و شهادت، تزریق خون است به پیکر اجتماع است.   
کد خبر: ۶۷۰۰۱۴
تاریخ انتشار: ۰۸ خرداد ۱۴۰۳ - ۱۰:۵۶ - 28May 2024

شهادت، تزریق خون است به پیکر اجتماع استگروه استان‌های دفاع‌پرس - «محمد‌هادی صحرایی» فعال رسانه‌ای کرمانشاه؛ در کلام خدا آمده است:

مانَنْسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنْسِها نَأْتِ بِخَيْرٍ مِنْها أَوْ مِثْلِها أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدير. سوره بقره آیه 106

هر حكمى را نسخ كنيم، يا آن را بفراموشانيم، بهتر از آن، يا مانندش را مى‏آوريم مگر ندانستى كه خدا بر هر كارى تواناست؟

علامه طباطبایی در تفسیر این آیه، ترجمه عمیق تر را اینگونه می فرماید که « ما عين يك آيت را بكلى از بين نمى‏بريم، و يا آنكه يادش را از دلهاى شما نمى‏بريم، مگر آنكه آيتى بهتر از آن و يا مثل آن مى‏آوريم. انبياء خدا و اوليائش، آيات او هستند چراکه هم با زبان و هم با عمل خود، بشر را بسوى خدا دعوت مى‏كنند»

خدا روح بزرگانمان را غریق رحمت کند که با منطق و انصاف، زلف عقلمان را شانه می کنند و لقمه لقمه نور در کاممان می گذارند و جرعه جرعه آرامش به جانمان می نوشانند و اگر آن بزرگان نبودند، در این دنیای کوچک و پر از غم چه می کردیم؟ ما که تربیت و تمدنمان با سایرین تفاوت دارد و انسان را گرگ انسان نمی دانیم و نمی توانیم خود را با تخیل ها و تفنن ها و تقلب های فرعون ها و قارون ها و سامری ها مشغول کنیم وگرنه یا افسرده می شدیم و بنده ایسم ها و برده مکانیسم های دیگران و یا ساکنِ ساکت و مشغول جنگل منظم مدرن. و یا مثل نسل های سوخته کمونیزم و لیبرالیزم در چرخ های هرزگَرد تمدن ها به امید تناسخ می مُردیم و این دنیا تمام؛ و آن دنیا، هیچ و هاج و واج و بی پناه. خسر الدنیا والآخره. 

جان کلام و ختم آن اینست که اگر خدا از روی حکمت و مصلحتش،آیت و نشانه ای از خود را از ما گرفت و سلب کرد، ثلمه و لطمه و جای جالی او به کنار، خداوند مثل او یا بهتر او را به ما می دهد. و ما اینرا در انقلاب اسلامی خود به اندازه فقدان همه بزرگانمان و به تعداد همه اتفاقات و حوادث ناگوار، دیده ایم و دیده ایم که در قبیله موحدان و مؤمنان، هرگاه دلاوری از مردان خدا بر زمین افتاد، سلحشوری به پاخاست و مجلس را گرم و دلها را نرم کرد و اصل ولایت نیز همین است که ولایتمداران را با محبت و شوق، به هم می رساند و راز تفاوت ما با آنها که انسان را حیوان ناطق و گرگ یکدیگر می دانند اینست که ما مردمان را «عیال الله» و خانواده خدا می دانیم و به هرچه از خداست، عاشقیم و علاقمند. آن مردانِ محوری و آن والیان صفیّ جای خود دارند.

علامه طباطبایی راز می گوید که می فرماید اولیاءالله چون با زبان و رفتارشان مردم را به سوی خدا دعوت می کنند، آیات اویند، و این، راز عاطفی بودن ما مؤمنین اسلام ناب و محبت شدید ما به مخلصین و اولیاء خداست. عاطفه ای برآمده از معرفت و معرفتی برخاسته از حقیقت. اولیاء خدا («ماءٍ غَيْرِ آسِنٍ»و « أَنْهارٌ مِنْ لَبَنٍ لَمْ يَتَغَيَّرْ طَعْمُهُ» وَ «أَنْهارٌ مِنْ خَمْرٍ لَذَّةٍ لِلشَّارِبينَ» وَ «أَنْهارٌ مِنْ عَسَلٍ مُصَفًّى») ))آیه 15 سوره محمد(( هستند و ما با دیدن آنها و بودن در کنارشان به گفته مولوی یاد آن نیستانی می افتیم که از آن جدا شده و نوای جانسوز ما از این جدایی، ناله همه مردان و زنان را درآورده است. هر زیباییِ واقعی ما را به یاد بهشتی می اندازد که از آن دور افتاده ایم و هر زیبا روی و زیبا خوی اصیلی ما را به یاد همنشینان خدا می اندازد و از اینروست که سراغ خدا را از اولیاءالله می گیریم.

چندسالی بود که مردم ما با نام رئیسی آشنا شده بودند و او را در قامت رئیس قوه قضا و قوه مجریه می دیدند. در اینکه او آیت الله و مجتهد مسلّم بود یا دکترای فقه و حقوق داشت یا قاضی القضات بود و خادم الرضا شکی نیست ولی مردم او را به نام رئیسی می شناختند که سیدمحرومان بود و هرگز ریاست نکرد. خودش را به واقع طلبه کوچک و خدمتگزار مردم می دانست. بزرگ بود و کارهای بزرگ او بی مانند بود ولی اصرارش به ندیده شدن بود و گمنامی. از آن سربازانی بود که امام خمینی در زمان بروز انقلاب اسلامی فرموده بود «سربازان من در گهواره هستند». مثل قاسم سلیمانی و دیگر ستارگانی که نَفَس امام راحل به آنها خورد و قدکشیدند و دست امام حاضر را گرفتند و به عیوق[2]، بَر شدند. 

ما مفتخریم که در دورانی نفس می کشیم که غیر از نوادری مثل خمینی و خامنه ای و بهجت، سلیمانی و رئیسی و امثال این جواهرات هم، نفس کشیده و می کشند و هرگز زمین خالی از حجت خدا و اولیائش نخواهد بود. آنکه به مبدء و معاد معتقد است می داند که آخرت بهتر و باقی و محل حیات همیشگی است. آنها که دهه شصت و سال 60 را به یاد دارند، خوبتر می دانند که اراده خدا به وسلیه ایمان خمینی چگونه کشور را از دهانه های مخوف مصائب و مهلکه نجات داد. اعتقاد ما بر اینکه خدای ابراهیم و نوح و موسی و عیسی و محمد و مهدی که سلام خدا و خوبان و ما نثارشان یکی است، به کنار. ما در این 62 سال نهضت مقدس و ماندگارمان، هزاران بار دیده ایم که آتش و توفان و فرعون و منکران و ملحدان و صهیون حتی وقتی همه با هم، هم قسم شدند هم نتوانستند ما و عهد و ایمانمان را بشکنند.

آنکه دست ما را به آسمان رساند، ما را به خدای جهانیان سپرد و دری به روی ما گشود که هرگز بسته نمی شود و نهالی غرس کرد که امروزه تناور شده و هرگز نمی شکند. به ما آموزاند، که هرگز خسته و ناامید نشویم. ما شعار خدا، قرآن، خمینی را از مغز استخوان فریاد می زدیم و می زنیم و تا امروز هم خدا شاهد است از آرمانهای امام راحل کوتاه نیامده و امام حاضر را تنها نگذاشته ایم. هرچه آقا گفت را بر چشم گذاشتیم و عمل کردیم و برکت را در اطاعتش دیدیم و دریافتیم. شاید کارمان کم و کوتاه بود ولی آمدیم و حاضر بودیم و در صحنه ماندیم. قیصر ادب ما، بیا تو بگو « اگر داغ دل بود، ما دیده ایم / اگر خون دل بود، ما خورده ایم /  اگر دل دلیل است، آورده ایم / اگر داغ شرط است، ما برده ایم / گواهی بخواهید، اینک گواه، همین زخم هایی که نشمرده ایم.» 

در حقانیت ما همین بس که بهشتی گفت «سرنوشت مقلدان خمینی چیزی جز شهادت نیست» و هم سرنوشت بهشتی و رجایی و باهنر و چمران و هزاران هزار مقلد خمینی را دیدیم که یا تکه تکه شدند و یا در آتش سوختند و آنها که مأمور به ماندن و رزمیدن شدند، در کنار خامنه ای از جان مایه گذاشتند و می گذارند. به خدای کعبه، که دیدیم چگونه شیاطین بزرگ، سردارمان را در فرودگاه بغداد تکه تکه کرد و سوزاند و دیدیم چگونه کار جهادی و بی وقفه رئیس جمهورمان را برای خدمت رسانی انقلابی، بی منت و صادقانه به مردم محروم مرزی به دوردست ترین نقاط کشور برد و تا جایی رفت که فقط 18 ساعت طول کشید تا در کوه و کمر پیدایش کنند.  

داستان ذوالقرنین را در قرآن بارها خوانده بودیم که برای کسانیکه زبانشان به سختی قابل فهم بود و گویا مرزنشین بوده اند سدی ساخت تا جانشان را حفظ کند و تا قیامت پابرجا باشد ولی یکشنبه گذشته، برای چندمین بار با رفتار رئیسی این آیه را به چشم خود دیدیم که چگونه برای مرز نشینان سد کشید و زندگیشان را از تشنگی رهاند. داستان یکشنبه رئیسی یکی از داستان های قرآن است و در این سه سال ریاست جمهوری او ده ها داستان قرآنی و روایی را در رفتارش دیدیم و باور نمی کردیم که روزی بیاید که او نباشد. از بس مهربان و خیالمان از کارها و پیگیری هایش راحت بود، هرگز به رفتنش فکر نمی کردیم. سیل کم نظیر جمعیت تشییع کننده او که تشییع امام راحل و آیت الله بهجت و حاج قاسم را یاد می آورد گویای جایگاه بلند او در عقول و قلوب مردم قدرشناس ایران است. 

خدا با ولایت فقیه و مردم فهیم و بابصیرت، به ملت ایران برکت داده که سربلند تاریخ شده و ایرانی بودن را غرورآفرین و لذتبخش کرده اند. نعمت ولایت فقیه ما را در تاریخ و جغرافیای جهان، جلوه داده و خواهد داد و آیندگان در مورد ما مردم با احترام و اکرام یاد می کنند و آرزو خواهند کرد که ایکاش این روزگار پرفراز و نشیب را در میان این مردم می گذراندند. مثل مورّخین و دانشمندان و مشتاقانی که آرزو می کنند کاش توفان را با نوح و امتحانات دوران موسای کلیم را می دیدند و با بنی اسرائیل از دریا عبور می کردند. ما در این نهضت 62 ساله، صدها بار غرق ده ها فرعون را در دریا دیده و از دریای ژرف حوادث به سلامت عبور کرده و صدها بار به چشم خود دیده ایم که عصای حقیقی موسی، اژدهاهای مجازی سحره را بلعیده است و ... و این امت خمینی و خامنه ای، چقدر آرامش بخش اند. مرحبا بر این ملت بزرگ و محترم و قدرشناس و مؤثر در مدیریت آخرالزمان. مرحبا.

به گفته آقا «رئیسی عزیز، خستگی نمی شناخت» و برای مردم «مغتنم و محترم» و «خدمتگزاری و تلاشش برای کشور، نعمت بزرگ» بود ولی همه بدانند که حتی بدون وجود ایشان و با توجه به شرایط ویژه کشور« هیچ اختلالی در اداره کشور به وجود نمی آید». و این یعنی «ثبات نظام». ما طبق تجربه های مفصل قبلی می توانیم مثل گذشته و به فضل خدا از «شرایط سخت عبور کرده و آنها را به فرصت تبدیل کنیم». ما معتقدیم که اولیاء خدا و شهدا پس از شهادتشان اثرگذارتر و توانمندتر می شوند و شاید به این دلیل بود که آقا فرمود «دشمنان از شهید سلیمانی بیش از سردار سلیمانی می ترسند». اکنون برای شهید رئیسی هم همینگونه است. یاور رهبر و خادم ملتی که مردم ناامید شده را امیدوار و دشمنان کمین گرفته را ناامید کرد. خزانه و سلیوی خالی کشور را پُر، و وعده دیگران را وفا کرد. در مقابل متلک و تهمت و تخریب و دروغ، سکوت کرد تا آرامش مردم به هم نخورد.   

و تو ای رئیسی عزیز که در پُرآماج ترین دوران انقلاب، عهده دار مسؤولیت شدی و دشمنان تو را هتک و منافقان تو را تخریب کردند و دوستان ظاهری، طعنه زدند. تو را دیر شناختیم و زود از دست دادیم ولی راضی به خواست خداییم و به آیه«مانَنْسَخْ مِنْ آيَةٍ» مؤمنیم. بغض می خوریم و اشک می ریزیم و تو و همرزمانت را به خدای آسمانها می سپاریم و راهت را پرقدرت تر از همیشه پیگیریم. برای ما که بهشتی را درک نکردیم و تو را دیدیم، تقوا و تلاش و طهارت و صبرت«درس بزرگ» بود. یقین کردیم که دلها دست خداست و می کشد هرجا که خاطرخواه اوست و کار مخلصانه مخفی را در خیابانهای شهرها و پیش چشم مردم جلوه می دهد. پیام های آقا و سخنان معاریف جهان و شعارهای مردم در تشییع باشکوهت، همه گویای اینست که شعارهای انقلاب اسلامی هنوز، سکه رایج و پراقبال در ایران و جهان است.

تو و همرزمانت و امیرعبداللهیان عزیز که سردار دیپلماسی است هم در قاب های طلایی انقلاب اسلامی ماندگار شدید و برای آیندگان، محک و تراز و الگو شُدید. ما هر کس که پس از شما بیاید را با شما می سنجیم. شاخص شهیدان بهشتی و رجایی دهه شصت را برای دهه های امروز به بعد، جدید و بروز رسانی کردید و به فضل خدا قدرتی که تولید کردید، انقلاب اسلامی را مثل دوران پس از حاج قاسم به جلو می شتاباند و دشمنان و بدخواهان خواهند دید چگونه شهادت و اخلاص، انقلاب اسلامی ما را زنده تر می کند و شهادت، تزریق خون است به پیکر اجتماع است.   

 

 انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار