به گزارش گروه فرهنگ و هنر دفاع پرس مؤسسه فرهنگی، هنری و انتشارات بینالمللی الهدی به تازگی کتاب «عاش حمیدا و مات شهیدا» را به زبان عربی در مورد زندگی جهادی و شهادت سردار سید حمید تقویفر در عراق منتشر کرده است.
این اثر با تالیف و ترجمه رعد هادی جباره، مجموعهای از خاطرات دوستان و همراهان شهید تقویفر از ایشان است که به همراه زندگینامه و مجموعه تصاویری از ایشان به معرفی شخصیت والای این شهید میپردازد.
سردار سید حمید تقویفر، از مدافعان حرم اهل بیت(ع)، در سال 1338 در روستای«ابودبس» شهر «کوت عبدالله» در جنوب اهواز چشم به جهان گشود.
وی خدمت به نظام اسلامی و انقلاب را از دوره رژیم ستمشاهی آغاز و با پیروزی انقلاب اسلامی، با همراهی همرزمان خود، هسته اولیه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اهواز را بنیان گذاشت. وی در دوره جنگ تحمیلی در مسئولیتهایی همچون فرمانده سپاه سوسنگرد، فرماندهی سپاه شادگان و جانشینی قرارگاه رمضان در فعالیتهای برون مرزی، خدمت کرد.
شهید تقویفر همزمان با ورود نیروهای ائتلاف غربی به عراق و سقوط صدام، فعالیتهای خود را در زمینههای فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و خیریه در شهرهای جنوبی عراق آغاز کرد و تلاش کرد تا زیر بناهای اقتصادی این کشور را تقویت کند.
وی با تشکیل «سرایا الخراسانی» (گروهانهایی متشکل از نیروهای داوطلب عراقی برای دفاع از اماکن مقدسه) و «الحشد الشعبی»، فعالیتهای خود را در عراق وسعت بخشید و به مبارزه با داعش و نیروهای تکفیری در عراق جان تازه دمید.
وی و نیروهای تحت امرش پس از مبارزه در عراق، با تشدید حضور تکفیریها در سوریه و تهدید حرم مطهر حضرت زینب(س)، رهسپار دمشق شدند و پس از عقب راندن عناصر تکفیری، جهت دفاع از حرم امامین عسکریین(ع) در سامرا به عراق بازگشت و در جریان همین عملیات در منطقه «عزیز بلد» سامرا در روز ششم دیماه 1393 توسط تک تیر انداز تکفیری مورد هدف قرار گرفت و همچون پدر و برادرش به فیض عظیم شهادت نائل آمد.
در بخشی از کتاب «عاش حمیدا و مات شهیدا» از زبان سردار امین شریعتی فرمانده لشکر 31 عاشورا در دوران دفاع مقدس، در مورد شهید تقویفر میخوانیم: «حاج حمید با یک معنویت بسیار زیاد کار بزرگی را در سوسنگرد انجام داد. بچهها از استان های مختلف در سوسنگرد بودند ولی اشراف به منطقه نداشتند؛ اما حاج حمید حتی عشایر منطقه را به نام میشناخت و تعدادی از آنها را به عنوان راهنما ساماندهی کرد و کانالهای کشاورزی که در منطقه وجود داشت یکی از محورهای اصلی ما برای حمله علیه دشمن شد.
افراد لشکر بعثی تا ساعت 11 صبح خواب بودند، چون شب تا صبح از ترس به شکل بی هدف تیر اندازی میکردند.
یادم هست که حاج حمید، بنده و «عزیز جعفری» را در روز روشن به دل سنگرهای عراقی برد و این باعث شد که اعتماد به نفس خیلی خوبی به ما دست بدهد؛ چون همانگونه که عرض کردم این پندار بر نیروها و حتی مسئولین کشور غالب شده بود که کاری نمیتوانیم انجام بدهیم ولی این اقدامات حاج حمید موجب تجدید قوای روحی نیروها شد. به جرأت میتوان گفت کاری که حاج حمید انجام داد در کل جبهههای خوزستان بینظیر بود، آن هم راه اندازی شناسایی منطقه به صورت جزء به جزء بود.
مؤسسه فرهنگی، هنری و انتشارات بینالمللی الهدی، این اثر را در 120 صفحه به زبان عربی و در قطع رقعی به چاپ رسانده است.