حمیدداود آبادی:

فکر نمی کردم بوسه بر یک سنگ، این قدر آرامم کند!

هیچ وقت فکر نمی کردم بوسه بر یک سنگ، این قدر آرامم کند! باورتون می شه؟! نشد بر پای مادر شهیدان حسین و علی اصغر بصیر بوسه بزنم، بر سنگ مزارش بوسه زدم و آرامش گرفتم.
کد خبر: ۶۷۱۶۲
تاریخ انتشار: ۰۲ بهمن ۱۳۹۴ - ۱۱:۳۱ - 22January 2016

فکر نمی کردم بوسه بر یک سنگ، این قدر آرامم کند!

به گزارش گروه فضای مجازی دفاع پرس، حمید داودآبادی نویسنده ارزشمند کشورمان با انتشاری تصویری از گلزار شهدای فریدونکنار در صفحه اینستاگرام خود نوشت:

هیچ وقت فکر نمی کردم بوسه بر یک سنگ، این قدر آرامم کند!

باورتون می شه؟!

نشد بر پای مادر شهیدان حسین و علی اصغر بصیر بوسه بزنم، بر سنگ مزارش بوسه زدم و آرامش گرفتم.

چند سال پیش، جوانی نسل سومی از شهر فریدونکنار در استان مازندران، روبه رویم نشست و از مادر شهیدان بصیر خاطرهای گفت که وجود ناقابل مرا یک پارچه آتش کرد.

از تاریخ چندان سردرنمی آورم، ولی بعید می دانم در صدر اسلام هم بتوان چنین مادری پیدا کرد!

آن جوان می گفت:

"مادر شهیدان بصیر تعریف می کرد:

یک روز به بچههام گفتم: این قدر غصه نخورید؛ هر دوی شما شهید میشوید. حسین با تعجب گفت: چطور مگه مادر؟ که گفتم: چون من در نمازهام براتون دعا کردم که شهید شوید."

الله اکبر ... سبحان الله ...

واقعا کجا میتوان پیدا کرد مادری بزرگوار را که در اوج عشق به فرزندانش، برای حمایت از دین، انقلاب و کشور، برای شهادت جگرگوشههایش دعا کند؟

آن مادر عزیز، زمانی این دعای سخت را برای دلبندانش میکند که گریهها و ضجههای خالصانه فرزندانش را در نمازشب و دعاهایشان دیده و می داند بچه هایش چقدر مشتاق وصل پروردگار هستند.

و به واقع، آن مادر، از بچه هایش جلوتر بوده و بهتر درک کرده آن چه را که بسیاری از فهمش عاجزند!

و چه زیبا گفت امام راحل که "از دامن زن، مرد به معراج می رود." از آن روز که این خاطره کوتاه ولی سوزان را از مادر شهیدان بصیر شنیدم، تاب و توان از دست دادم تا به فریدونکنار بروم و بر پای آن مادر عزیز بوسه بزنم که متاسفانه شنیدم ایشان فوت کرده است.

سوختم و سوختم. نه از فوت مادر، که مشیت الهی است، از این که نشد او را ببینم، حلالیت و رضایت بطلبم و سر بر پایش بگذارم و بگریم.

تا سبک شوم و به آرامش برسم. و سرانجام خداوند سبحان توفیق داد و پنجشنبه پنجم تیر 1393، توفیق دست داد و به فریدونکنار رفتم. سراسیمه در گلزار شهدا به دنبال مزار سردار شهید حسین بصیر گشتم و یافتم ولی اول باید از مادرش اذن حضور می گرفتم و گرفتم. و چه آرامشی از این بالاتر که سرانجام بر سنگ مزار مادر بوسه زدم و ...

برایم خیلی خوب بود. آنقدر که سبک و آرامم کرد.

خدا را شکر و روح مرحومان "سکینه بیگم طیبی نژاد" و "محمدحسن بصیر" مادر و پدر شهیدان بصیر شاد.

خدا کند یوم القیامه به دادمان برسند و در پیشگاه خداوند رحمان، شفیعمان گردند.

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار