به مناسبت سالروز یک پیوند آسمانی؛

اقتدای شهدا به حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه (س) در ازدواج

شهدا برای پیمودن راه حق در زندگی سیاسی و اجتماعی، سیره و سبک زندگی شخصی اهل بیت (ع) را در مسیر زندگی‌شان دنبال کردند و کوشیدند تا هر چه بیشتر شبیه آنها باشند.
کد خبر: ۶۷۱۶۹۸
تاریخ انتشار: ۱۹ خرداد ۱۴۰۳ - ۰۸:۴۴ - 08June 2024

اقتدای شهدا به حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه (س) برای ازدواجبه گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، حضرت فاطمه (س) دختر بزرگوار حضرت محمد مصطفی (ص) که به عنوان برترین بانوی دوعالم شناخته می‌شود، در اولین روز از ماه ذی‌الحجه سال دوم یا سوم هجری قمری با حضرت علی (ع) ازدواج کرد. ماه ذی‌الحجه یکی از ماه‌های پر برکت است که دو عید بزرگ قربان و غدیر در این ماه قرار دارد و سالروز ازدواج حضرت علی (ع) و فاطمه زهرا (س) نیز ارزش این ماه را دو چندان کرده است.

در تقویم رسمی ایران اسلامی، سالروز ازدواج فرخنده و مبارک حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه زهرا (س) که مصادف با اول ذی‌الحجه است، به عنوان روز «ازدواج» نامگذاری شده است. این روز خجسته به دلیل برکت ازدواج این دو معصوم گرانقدر، تاریخ مناسبی برای زوج‌های جوان است تا جشن ازدواج خود را در این روز برپا کرده و با پیوند زدن دل‌های خود به زندگی امام علی (ع) و حضرت فاطمه (س)، شادی خود را با این روز مبارک هم زمان کنند و تلاش کنند زندگی خوب و پربرکتی مثل حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه (س) داشته باشند.

شهدا تصمیم داشتند که راه درست را بروند؛ راهی که مقیاسش دین خدا و سنت پیامبر (ص) بود. قرارشان با خدا زمینی نبود، پس تلاش می‌کردند تا کاری هرچند کوچک را با نیت خیر و خدایی انجام دهند. ازدواج هم بخشی از زندگی بود. باید ازدواج می‌کردند تا دینشان کامل باشد؛ اما برای خود چارچوب‌های مشخصی داشتند که نشان از مرام و مسلکشان داشت. در مقابل این مردان، دخترانی هم بودند که معیار‌های خدایی را برای آغاز زندگی مشترک و انتخاب شریک زندگی برگزیده بودند. به همین مناسبت در مطلب پیش رو به گوشه‌ای از سبک زندگی شهدا در تأسی به حضرت علی (ع) و حضرت زهرا (س) برای تدارک مراسم عروسی‌ و آغاز زندگی مشترک‌شان اشاره شده است که در ادامه می‌خوانید.

*شهید حسن باقری

** برگزاری جلسه خواستگاری با وضو

دو جلسه باهم صحبت کردیم. بیشتر حرف از جنگ بود و مسائل اخلاقی. قبل از اینکه بروم وضو گرفتم، دو رکعت نماز خواندم و کار را سپردم به خدا. بعد‌ها دست‌نوشته‌هایش را توی دفترچه یادداشت شخصی‌اش خواندم. نوشته بود «برای جلسه خواستگاری با وضو وارد شدم و همه کار‌ها را به خدا واگذار کردم.»

*شهید جواد فکوری

** همانی هستی که می‌خواستم

سر سفره عقد نشسته بودیم کنار هم. بوی عطرش همه اتاق را پر کرده بود. بله را که گفتم سرش را آورد زیر گوشم، خیلی آرام و آهسته گفت: «تو همان کسی هستی که می‌خواستم.» نگاهش کردم و از ته دل خندیدم، دستم را گذاشتم روی حلقه ازدواجمان، چشم دوختم به قرآن سفره عقد و از خدا طلب خوشبختی کردم.

*شهید سید محسن صفوی

** به جدم من شهید می‌شوم

مهندس ساختمان بود و توی یک شرکت کار می‌کرد. به خیالم خیلی سرش گرم دنیا بود، برعکس من که فعالیت‌های سیاسی داشتم. روی همین حساب دلم به این ازدواج راضی نمی‌شد. باید نصیحتش می‌کردم، می‌خواستم بسازمش. آمد خانه‌مان. سر صحبت را باز کردم «چرا من را انتخاب کردی؟ من زن کسی می‌شوم که مهریه‌ام را شهادت قرار بدهد.» گفتم تیر خلاص را زده‌ام. الان راهش را می‌گیرد و می‌رود دنبال کارش؛ اما محکم جلویم ایستاد و دوباره گفت: «به جدم من شهید می‌شوم.» داشت از تعجب خشکم می‌زد. بعد عقد، تازه فهمیدم فعالیت سیاسی دارد، آن هم چه فعالیتی. از فکر‌هایی که درباره‌اش کرده بودم، خنده‌ام می‌گرفت. می‌خواستم بسازمش.

*شهید سید محمد جهان‌آرا

** همه چیز فناپذیر است جز این کتاب

مهریه ام یک جلد کلام‌الله مجید بود و یک سکه طلا. محمد بعد از ازدواج یک جلد قرآن خرید، صفحه اولش نوشت: «امید در این است که این کتاب اساس حرکت مشترک ما باشد و نه چیز دیگر، که همه چیز فناپذیر است جز این کتاب.» آن یک سکه را هم من بعد از عقد بخشیدم.

*شهید شاپور برزگر گلمغانی

** وفادار باشیم

نشستیم رو به روی هم. اول شاپور حرف زد. از صداقت گفت و درستکاری. از این که دلش می‌خواهد شریک زندگی‌اش اهل ایمان باشد و زهرایی زندگی کند. بعد هم قرآن کوچکی از جیبش درآورد و گفت: «دوست دارم به این کتاب قسم بخوریم که به همدیگر وفادار باشیم.»

*شهید یونس بهمنی

** اطاعت از رهبری، شرط خواستگاری

دیپلمم را تازه گرفته بودم که آمدند خواستگاری. شرطها و معیارهایمان را گفتیم؛ اما هر کدام با یک محور اصلی. شرط اصلی من، ماندنش در سپاه بود و شرط حاجی اعتقاد به امام و اطاعت بی چون و چرا از رهبری.

*شهید مهدی زین‌الدین

** ازدواجی به رنگ ازدواج حضرت زهرا (س)

من و آقا مهدی و خواهرش با هم به خرید رفتیم. یک حلقه ۹۰۰ تومانی من خریدم، یک انگشتر عقیق هم آقا مهدی خرید. بعد عقد رفتیم حرم حضرت معصومه (س) بعد هم گلزار شهدا. آن روز‌ها بهترین روز‌های زندگی ام بود. دوست داشتم ازدواجم رنگی از ازدواج حضرت علی (ع) و فاطمه (س) داشته باشد.

*شهید مصطفی طالبی

** عقد با مانتو شلوار مدرسه

مهریه ام یک سکه طلا بود و یک قرآن و یک آینه، بدون شمعدان. روز عقد، با مانتو و شلوار مدرسه با یک روسری کرم رنگ و چادر سفید، نشستم سر سفره عقد. نه از بزن و بکوب خبری بود، نه از چراغانی، نه از صندلی‌های مخمل تاشو، کسی هم نبود؛ فقط خواهر‌ها و برادر‌ها بودند. مصطفی هم آمد و با هم نشستیم سر سفره عقد. خطبه که خوانده شد، شدم خانم طالبی.

انتهای پیام/ 112

نظر شما
پربیننده ها