وصیت‌نامه شهید اصغر ده‌حقی:

فرزندانی تربیت کنید که پوینده راه حسین (ع) باشند

شهید ده‌حقی که در عملیات رمضان، منطقه پاسگاه زید به شهادت رسید، در وصیت‌نامه خود به شرح چرایی حضورش در جبهه پرداخته و درخواست‌هایی از مردم ایران کرده است.
کد خبر: ۶۷۶۶۳۰
تاریخ انتشار: ۱۵ تير ۱۴۰۳ - ۰۵:۵۷ - 05July 2024

به گزارش گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، شهید «اصغر ده‌حقی» ۱۰ بهمن ۱۳۳۷ چشم به جهان گشود. وی با آغاز جنگ تحمیلی عازم جبهه شد و سرانجام ۱۵ تیر ۱۳۶۱ طی عملیات «رمضان» در منطقه «پاسگاه زید» به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

فرزندانی تربیت کنید که پوینده راه حسین (ع) باشند

وصیت‌نامه شهید «اصغر ده حقی»

«بسم الله الرحمن الرحیم‌

ای پدر و‌ای مادر و تو برادر و خواهر عزیز که قلب تو برای اسلام و مملکت می‌تپد و قلب تو مالامال از عشق است، در هر کجای ایران که هستی و پیام من را می‌شنوی پیام من را به عزیزان دیگر بده، زیرا که در این انقلاب پیام مهم است؛ و مهم‌تر از آن، خوب است پیامم را برسانید که در این کوه‌ها و سر حدات عزیز مملکت اسلام، برادران رزمنده شما با قدرت تمام و جانفشانی سلحشورانه پیام حسین (ع) را دریافت کرده‌اند و با جان دل به سوی او شتافتند و دشمن نابکار و زبون را با قدرت تمام زیر رگبار مسلسل نابود ساختند و خود را فدای اسلام کردند، زیرا که به جز جان کوچک خویش چیز دیگری نداشتند تا به پروردگارش هدیه کنند.

در لحظه‌های آخر حلالم کنید که به سوی سرنوشتی روشن که راه الله است، می‌روم و شما هم بعد از من اسلحه و سلاح مرا برگیرید و راه مرا ادامه دهید و بعد از جهاد اصغر، جهاد اکبر کنید. در این خط اول جبهه من غیر از خدا هیچ کس را ندارم و خودم را با خدای خود تنها می‌بینم و خدا یاور من است؛ و من به او نیاز دارم و من برای این به جبهه رفتم که دیگر طاقت آن را ندارم ببینم که مشتی از خدا بی‌خبر و لامذهب و چپاولگر برای منافع مادی دنیا اسلام را به بازی گرفته‌اند و اینان یزیدیان زمان هستند که با وارثان حسین (ع) می‌جنگند و دیگر طاقت دیدن جنازه‌های کوچک و معصوم کودکان اسلام را ندارم که از زیر آوار‌های موشک مزدوران بعثی بیرون می‌آورند و دیگر تحمل دیدن چهره‌های پدران که چندین تن از جگرگوشگان خود را از دست داده‌اند از من سلب شده آیا می‌توانم این ننگ‌ها را تحمل کنم.‌

فرزندانی تربیت کنید که پوینده راه حسین (ع) باشند

ای خدای بزرگ گلوله‌های دشمن را به جان می‌خرم ولی نمی‌توانم آنها از دژخیمان ناپاک در مملکت خود که مردمانشان وارث خون هزاران شهید هستند تحمل کنم؛ و‌ ای خدا شاهد باش که تا پای جان و تا آخرین فشنگ جنگیدم، و وصیت من به شما‌ ای عزیزان، این است که فرزندانی به این جامعه تحویل بدهید که پوینده راه حسین (ع) باشند و شما را به خدا دست از تفرقه بردارید و آیه (و اعتصمو بحبل الله جمیعا) را فراموش نکنید؛ و شما را به خدا آن پیر زمان آن حسین ثانی را تنها نگذارید.‌ای مادر مبادا برای من گریه کنی من در راه خدا شهید شدم و زنده هستم این را من نمی‌گویم خدا و قرآن و رسولان او می‌گویند که شهیدان زنده هستند. باید به مادران آنها روحیه بدهید که فرزندان خود را برای اسلام فدا کنند؛ و تو‌ای پدر عزیز، امیدوارم که از خود صبر و شکیبایی نشان دهی و تقوا و درجه ایمانت را ازدیاد بخشی و‌ای برادر عزیزم تو از هر راه که شده برای اسلام خدمت کنی و تمام زندگیت را فدای اسلام بنمای؛ و به برادر کوچک بیاموز؛ و تو‌ای خواهر، که یاد شما در همه جا در خاطرم بود در زندگیتان زینب وار باشید و از سالار کربلا درس بگیرید.
 
به نام خدایی که ما را آفرید و ما را از آب گندیده‌ای به وجود آورد و وجودی به ما داد که قدر نعمت‌های خدا را نمی‌دانیم. ما که گوشهایمان کر است و چشم‌های کور و دهانمان بسته است و عقلمان کار نمی‌کند تا ببینیم خدا به ما چه نعمتی داده است از زندگی کثیف دنیایی به زندگی جاوید می‌رویم و به معبودمان خدا می‌پیوندیم که همان شهادت است؛ و دیگر همان رهبر که خون حسین (ع) در رگ‌های او به جریان است و این خمینی است که وقتی می‌خروشد، سلطه گران می‌لرزند خدایا عمر این رهبرمان را طولانی بفرما و در پناه مهدی صاحب الزمان نگهدار.»

انتهای پیام/ 112

نظر شما
پربیننده ها