گروه استانهای دفاعپرس- «ابوالقاسم محمدزاده» پیشکسوت دفاع مقدس؛ میگفت؛ از بالای دارالعماره سمت مدینه را نگاه میکرد، آن نامرد به طعنه گفت؛
-ها... مسلم، چیه چشم به راه کسی هستی؟ چرا چشمهایت خیس است؟ نکند والی کوفه نشدی گریه میکنی؟
با چشمهایی خیس و لبی خونین گفت؛
-گریهام برای آن آقایی است که به کوفه دعوتش کردید و با تیغ منتظرش نشستید...
کاش! یکی میرفت به او خبر میداد و میگفت؛
-آقا! مولا! نیا...یاری نیست...
انتهای پیام/