گروه حماسه و جهاد دفاعپرس: پانزدهم اسفند سال ۱۳۴۳ در محله لویزان تهران و در خانواده استاد و قاری قرآن مرحوم «علی اربابی»، فرزندی بهدنیا آمد که او «احمد» نام نهادند؛ البته احمد را در خانه و محله، با نام «امیر» صدا میکردند. بیشک پرورده شدن در دامان چنین پدری، از «احمد اربابی» یک شخصیت کاملاً قرآنی و مذهبی، در سایهسار آموزههای قرآنی ساخت و سرانجام موجب عاقبتبهخیری او شد.
احمد از همان کودکی از پدر قرآن آموخت و عشق به اسلام و ولایتفقیه در او رشد یافت. هروقت در منزل بود، در کلاسهای قرآن پدرش که بهصورت منظم برگزار میشد، شرکت میکرد و در کنار آن به تحصیلات خود ادامه میداد، تا اینکه از دبیرستان منتظری دیپلم علوم تجربی گرفت و بعد از گذارندن دورههای نظامی سیاسی و عقیدتی در تهران، زنجان، ایلام و اندیمشک، رهسپار جبهههای نبرد حق علیه باطل شد.
او از همان کودکی به قرآن علاقه خود را نشان داد و مذهب در بنیانهای فکری او ریشههایی ناگسستنی پیدا کرد؛ بهطوری که وقتی در سال ۱۳۶۰ وارد بسیج شد، در جواب سؤالی که از او پرسیده بودند چرا میخواهید وارد بسیج شوید؟ نوشت «فقط به خاطر خدمت به اسلام و جمهوری اسلامی و انقلاب و مردم».
جبهه و فعالیتهای قرآنی
«احمد اربابی» قبل از اینکه دیپلم خود را بگیرد، اصرار داشت که راهی جبهههای نبرد حق علیه باطل شود؛ اما مرحوم پدرش به او توصیه کرد که بعد از اخذ دیپلم به جبهه برود؛ از این جهت در برابر خواسته پدر، راه تحصیل را ادامه داد و سپس عازم جبهه شد و بعد از رفتن به جبهه نیز گستره فعالیتهای مذهبی و قرآنیاش بیشتر دامنهدار شده و حتی در مسابقات قرآنی هم شرکت میکرد.
او هروقت که به مرخصی برمیگشت و در جوار استاد قرآن بود، به پدر التماس میکرد که از فرصت به دست آمده نهایت استفاده را بکند و او را از معانی و مفاهیم رفیع قرآنی سیراب کند. احمد وقتی در کمیته انقلاب اسلامی خدمت سربازی خود را میگذراند نیز در مسابقات قرآن شرکت کرده و موفق شد تا مقام سوم مسابقات را به خود اختصاص دهد و قرآنی که اینک مادرش آن را قرائت میکند، همان قرآنی است که در آن مسابقات به وی هدیه داده بودند.
تبلور صفات حسنه قرآنی در رفتار شهید اربابی
صفات حسنه زیادی در قرآن آمده است و کسی که از مکتب اسلام و قرآن جرعهای بنوشد، این صفات حسنه در او تبلور پیدا میکند. بیگمان «احمد اربابی» هم این خلق و خوهای حسنه را از قرآن آموخته بود. اگرچه به گواه کسانی که هممحله و نزدیکان وی بودند هم میتوان برجسته بودن خصایص نیکوی اسلامی در وی را دریافت؛ بهطوری که در پرونده بسیج او وقتی دو تن از آشنایانش بهعنوان معرف، به تبیین رفتارها و شخصیت وی پرداختهاند، نوشته بودند که در زمینههای مختلف فرهنگی و مذهبی فعالیتهای چشمگیری از او دیدهایم و اخلاق خوب اسلامی از ویژگیهای برجسته ی اوست؛ بهطوری که تا به حال هیچ مورد خلافی از او دیده نشده و در ضمن نسبت به انجام فرایض دینی کاملا فعال است و به این مسائل حساسیت نشان میدهد. از این منظر او را همه اهالی محله از همه ردههای سنی دوست داشتند و احمد اربابی هم با همه میجوشید. این خصایص حسنه باعث شده بود که دوستان پدرش نیز مجذوب شخصیت او شوند و هر وقت به مرخصی میآمد، حتماً در سازمان تبلیغات اسلامی به سراغ همکاران و دوستان پدرش میرفت.
شرکت در جلسات قرآنی
احمد صبحهای جمعه به همراه دوستان خود در جلسات قرآنی استاد «محسن موسوی» و چهارشنبهها هم در جلسات استاد «علی اربابی» یعنی پدرش شرکت میکرد. استاد موسوی تعریف کرده است که «شهید اربابی بعد از شرکت در جلسه قرآن در روزهای جمعه که تا ساعت ۱۰ طول میکشید، با هم به نماز جمعه میرفتند». احمد علاوه بر این دو جلسه، در جلسات قرآنی استاد «خدام حسینی» هم فعالیت داشت.
وقتی برای آموختن قرآن
ذهن مادر احمد پر از خاطرههایی است که از فرزند شهید خود بهیادگار دارد. او گفته است: امیر (احمد) هروقت در خانه راه میرفت آیههای قرآن را زمزمه میکرد و علاقه خود به قرآن را به آن شکل نشان میداد. یکروز من غذا را آماده کرده بودم و داشتم سفره را پهن میکردم، در این حین امیر به پدرش گفت: میخواهم چنددقیقهای برای آموختن قرآن به من وقت بدهی! پدرش گفت بعد از غذا با هم کار میکنیم؛ ولی امیر اصرار و خواهش کرد که فقط چند دقیقه طول میکشد و طولانی نمیکنم. بعد از تمناهای امیر اینها مشغول قرائت قرآن شدند و سرشان گرم شد که غذا خوردن یادشان رفت و غذا کاملاً سرد شد.
ترجمه شهادت از زبان قرآن به زبان عمل
«احمد اربابی» ۲ ماه بعد از آنکه ۲۲ ساله شده بود، در فکه به مقام رفیع شهادت رسید؛ یعنی در تاریخ ۲۲ اردیبهشت سال ۱۳۶۵ شهادت را از زبان قرآن به زبان عمل ترجمه کرد.
انتهای پیام/ 113