واکنش عارفانه پدر شهید معزپور به شنیدن ناگهانی خبر شهادت فرزندش

شهید محمود معزپور در سیزدهم شهریور سال ۱۳۴۷، در تهران چشم به جهان گشود. وی در تاریخ بیستم فروردین ۱۳۶۶، در شلمچه بر اثر اصابت ترکش شهید شد. مزار او در بهشت زهرای تهران واقع است.
کد خبر: ۶۸۴۱۶۵
تاریخ انتشار: ۲۲ مرداد ۱۴۰۳ - ۱۲:۱۷ - 12August 2024

به گزارش گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، محمود معزپور سیزدهم شهریور سال ۱۳۴۷ در تهران متولد شد. پدرش علی اصغر و مادرش مهین نام داشت. محمود هنگام پیروزی انقلاب اسلامی، ۱۰ سال بیشتر نداشت، اما بعد‌ها به صف سربازان امام خمینی (ره) پیوست. ۱۷ ساله بود که به جبهه رفت و در عملیات‌های والفجر ۸، کربلای ۱ و ۲ و ۴ و ۵ شرکت کرد. تا سرانجام در سن ۱۹ سالگی در فروردین ۱۳۶۶ حین عملیات «کربلای ۸» در شلمچه به شهادت رسید.

واکنش عارفانه پدر شهید معزپور به شنیدن ناگهانی خبر شهادت فرزندش

شمس الدین، برادر شهید «محمود معزپور» روایت می‌کند: برادرم در برابر چشمانم شهید شد. او سه سال کوچکتر از من بود، اما بسیار پر تحرک‌تر. سال ۱۳۶۵، حین عملیات، در خط مقدم بودیم. محمود مسئول مخابرات گردان المهدی بود، اما گاهی آر.پی.جی هم می‌زد. آر.پی.جی‌زن گردان مجروح شده بود. همه بچه‌ها زمین‌گیر شده بودند که محمود یکدفعه بلند شد تا موشک آر.پی.جی را شلیک کند، اما ترکشی به موشک اصابت کرد و موشک در صورت برادرم منفجر شد. اولین چیزی که گفتم: «إنا لله و إنا إلیه راجعون».

از یک طرف داغ برادر برایم خیلی سخت بود و از طرف دیگر، دادن خبر شهادت برادرم به خانواده. به دامادمان تلفن زدم و ماجرا را برایش تعریف کردم. از او خواستم خانواده را خبردار کند. او آدم خیلی راحتی بود. به پدرم گفته بود: خواب دیدم امام حسین (ع) بچه‌ام را می‌خواهد؛ خواهرم آن زمان باردار بود. پدرم هم گفته بود، محمدجان بچه را باید در راه خدا داد. چند ساعت بعد، نزدیک اذان مغرب به مسجد رفته و باز این داستان را تکرار کرده بود و جواب پدرم، همان بود.

واکنش عارفانه پدر شهید معزپور به شنیدن ناگهانی خبر شهادت فرزندش

محمد با ناراحتی گفته بود: «اگر الان خبر شهادت شمس‌الدین یا محمود را به شما بدهند چی؟» پدرم جواب داده بود: «هیچ طوری نمی‌شود.» دامادمان هم از موقعیت استفاده کرده بود و گفته بود: «شمس‌الدین زنگ زده و خبر شهادت محمود را داده.» پدرم با شنیدن این خبر، همانجا در مسجد، غش کرده و بیهوش شد.

پدرم آنقدر محمود را دوست داشت که گاهی از روی شوخی به جای محمود صدایش می‌کردیم: «یوسف». محمود، قبل از رسیدن به تهران زیارت مشهد رفت! پیکرش اشتبا‌ها با شهدای مشهد رفته بود و بعد از دو روز پیدا شد. بعد از بازگشت از جبهه، با دیدن اعلامیه برادرم در محله، در حالی که کوله‌پشتی‌اش بر روی دوشم بود، حال خرابی داشتم.

سنگ مزارش را خودم طراحی کردم تا ادای دِینی باشد به او. دو ساعتی را پای مزارش نشستم و طرح آن را آماده کردم. بعد هم رفتم سراغ استاد سنگ‌تراش. هزینه سنگ را هم از سهم الارث خود محمود پرداخت کردم، چون اعتقاد دارم شهدا زنده‌اند پس ارث هم می‌برند.

واکنش عارفانه پدر شهید معزپور به شنیدن ناگهانی خبر شهادت فرزندش

انتهای پیام/ 112

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار