به گزارش خبرنگار گروه فرهنگ دفاعپرس، «پای گلدسته کوهستان» نوشته «نصرتالله محمودزاده» روایتی داستانی است از زندگینامه شهید «محمدحسین محمودزاده» که در هشت فصل و ۱۹۲ صفحه به نگارش درآمده است.
محمودزاده در این کتاب بر اساس خاطرات خود و اطرافیانش زندگی برادر شهیدش را به رشته تحریر درآوده است. وی در بخشی از مقدمه کتاب «پای گلدسته کوهستان» آورده است: «با خود عهد کرده بودم، زمانی برای شهدا قلم بزنم که با تمام وجود با آن ارتباط برقرار کنم. شاید یکی از دلایلی که تحقیق این کتاب طول کشید، به این دلیل بود که دو فصل آخر را در مسجدالحرام تدوین کنم، وقتی پس از طواف رو به خانه خدا ایستادم و با قلم همراه شدم، هیچ نگرانی نداشتم.
هر گاه داستان به شهید یا مجروحی میرسید، قلم را کنار میگذاشتم و به نیت همان یک فرد یک طواف انجام میدادم و سپس داستان را دنبال میکردم. وقتی اذان مغرب ۲۵ فروردین از گلدستههای مسجد الحرام طنین انداخت، بخش پایانی کتاب را در همان جا نوشتم و تا گلدسته کوهستان پرواز دادم. تصمیم گرفتم نام کتاب را بگذارم: پای گلدسته کوهستان.»
بخشی از متن کتاب:
این بار حاجی رگبار گرفت سمت دشمن، زمزمهاش آهنگ بهتری گرفت. چقدر راحت با خدا حرف میزد. در فکر چاره بود. دوید پشت سنگر بعدی که جا عوض کند. این طوری بهتر میتوانست توجه عراقیها را پرت و پلا کند. انگار خورشد زل زده بود به نبرد حاجی.
از همه جا آتش تنوره میزد. هوا خفه و خاک آلود بود و غبار مینشست روی دانههای درشت عرق صورت حاجی. خون در اثر شدت موج انفجار از گوش او راه افتاده بود. چند عراقی به او نزدیک شدند. یکهو مثل پلنگ از جا کنده شد و باز هم سنگر عوض کرد.
سربازهای تازه نفس دشمن داشتند از یال بالا میکشیدند. برای فرمانده عراقیها خیلی اهمیت داشت که هر طور شده فرماندهای مثل حاجی را از سر راه بردارد. حاجی نگاه به ته مانده قطار فشنگ تیربار خود انداخت. حواسش به همه جا بود؛ مثل فرماندهای که پس از آخرین نفراتش معرکه را ترک کند. هنوز یک کار روی زمین مانده داشت. خیز برداشت و یک شهید را کول کرد تا او را از تیرس عراقیها خارج کند. به مصطفی نهیب زد:
ـ بجنب مصطفی، نباید شهیدی جا بماند.
«پای گلدسته کوهستان» در ۱۹۲ صفحه به قلم «نصرتالله محمودزاده» به نگارش درآمده و توسط انتشارات صریر در هزار نسخه منتشر شده است.
انتهای پیام/ 161