معرفی کتاب؛

زندگی‌نامه شهید «محمدحسین محمودزاده» در «پای گلدسته کوهستان»

کتاب «پای گلدسته کوهستان» زندگی‌نامه شهید «محمدحسین محمودزاده»، به قلم «نصرت‌الله محمودزاده» نوشته شده و انتشارات «صریر» آن را منتشر کرده است.
کد خبر: ۶۹۳۴۲۹
تاریخ انتشار: ۰۴ مهر ۱۴۰۳ - ۱۳:۵۰ - 25September 2024

به گزارش خبرنگار فرهنگ دفاع‌پرس، کتاب «پای گلدسته کوهستان» زندگی‌نامه شهید «محمدحسین محمودزاده»، به قلم «نصرت‌الله محمودزاده» نوشته شده و انتشارات «صریر» آن را منتشر کرده است.

دومین چاپ این کتاب در سال ۱۴۰۲ منتشر شده است.

«پای گلدسته کوهستان» کتاب برگزیده دوازدهمین دوره کتاب سال دفاع مقدس است. نویسنده در مقدمه کتاب در مورد علت نام‌گذاری کتاب گفت: «با خودم عهد کرده بودم زمانی برای شهدا قلم بزنم که با تمام وجود با آن ارتباط برقرار کنم.

زندگی‌نامه شهید «محمدحسین محمودزاده» در «پای گلدسته کوهستان»

شاید یکی از دلایلی که تحقیق این کتاب طول کشید، به این دلیل بود که دو فصل آخر را در مسجدالحرام تدوین کنم. وقتی پس از طواف رو به خانه خدا ایستادم و با قلم همراه شدم، هیچ نگرانی نداشتم.

هرگاه داستان به شهید یا مجروحی می‌رسید، قلم را کنار می‌گذاشتم و به نیت همان فرد، یک طواف انجام می‌دادم و سپس داستان را دنبال می‌کردم.

وقتی اذان مغرب ۲۵ فروردین از گلدسته‌های مسجدالحرام طنین انداخت، بخش پایانی کتاب را در همانجا نوشتم و تا گلدسته کوهستان پرواز دادم. تصمیم گرفتم نام کتاب را بگذارم «پای گلدسته کوهستان»»

در بخشی از متن این کتاب آمده است: «.. این بار که حاجی رگبار گرفت سمت دشمن، زمزمه‌اش آهنگ بهتری گرفت. چقدر راحت با خدا حرف می‌زد. در فکر چاره بود. دوید پشت سنگر بعدی که جا عوض کند. اینطوری بهتر می‌توانست توجه عراقی‌ها را پرت و پلا کند. انگار خورشید زل زده بود به نبرد حاجی.

از همه‌جا آتش تنوره می‌زد. هوا خفه و خاک‌آلود بود و غبار می‌نشست روی دانه‌های درشت عرق صورت حاجی. خون در اثر شدت موج انفجار از گوش او راه افتاده بود. چند عراقی به او نزدیک شدند. یکهو مثل پلنگ از جا کنده شد و باز هم سنگر عوض کرد.

سرباز‌های تازه‌نفس دشمن داشتند از یال بالا می‌کشیدند. برای فرمانده عراقی‌ها خیلی اهمیت داشت که هرطور شده، فرمانده‌ای مثل حاجی را از سر راه بردارد. حاجی نگاه به ته‌مانده قطار فشنگ تیربار خود انداخت.

حواسش به همه‌جا بود؛ مثل فرمانده‌ای که پس از آخرین نفراتش، معرکه را ترک کند. هنوز یک کار روی زمین مانده داشت. خیز برداشت و یک شهید را کول کرد تا او را از تیررس عراقی‌ها خارج کند. به مصطفی نهیب زد: بجنب مصطفی، نباید شهیدی جا بماند...»

انتهای پیام/ 118

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار