علی کارخانه، جانباز 70 درصد شیمیایی:

همزمان سه برادر در جبهه بودیم/برادرم را در فاو جا گذاشتم

صفدر دو روز بعد در فاو بر اثر اصابت گلوله، به آرزویش رسید. پیکرش تا سال 75 مفقودالاثر بود و از او خبری نداشتیم تا اینکه پلاک و استخوان هایش را برای ما آوردند.
کد خبر: ۶۹۴۷۸
تاریخ انتشار: ۱۸ بهمن ۱۳۹۴ - ۱۱:۴۰ - 07February 2016

همزمان سه برادر در جبهه بودیم/برادرم را در فاو جا گذاشتم

به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، علی کارخانه، جانباز 70 درصد شیمیایی  گفت: سال 1348 در شهرستان شهریار به دنیا آمدم و در سال 1362 برای اولین بار وارد جبهه های حق علیه باطل شدم و در مدت 17 ماهی که در مناطق عملیاتی حضور داشتم در جزیره فاو در اثر آلوده شدن به عامل شیمیایی دچار مجروحیت 70 درصد شدم و هم اکنون در شهر کرج سکونت دارم.

همزمان سه برادر در جبهه بودیم

این جانباز شیمیایی بیان داشت: ما سه برادر بسیجی به نام های علی, ایرج و صفدر بودیم که قصد رفتن به جبهه های جنگ را داشتیم در این میان صفدر که برادر کوچکتر ما بود به دلیل پایین بودن سن و سالش اجازه حضور در جبهه را نداشت اما صفدر در نهایت به صورت پنهانی از نگاه پدر و مادرمان راهی مناطق عملیاتی شد من نیز قبل از شهادتش او را در اتوبوس دیدم. یکدیگر را در آغوش گرفتیم. چشمانش، نگاه دیگری داشت. او آرزوی شهادت داشت و همیشه درباره آن صحبت می کرد. صفدر دو روز بعد در فاو بر اثر اصابت گلوله، به آرزویش رسید. پیکرش تا سال 75 مفقودالاثر بود و از او خبری نداشتیم تا اینکه پلاک و استخوان هایش را برای ما آوردند. من و ایرج نیز در آن زمان نیمی از وجودمان را پشت سنگرهای فاو و در همانجایی که برادر کوچکترمان به شهادت رسید جا گذاشتیم.

در عملیات والفجر8 تک تیر انداز بودم

علی کارخانه درباره مجروحیتش توضیح داد: در سال 1364 به عنوان تک تیرانداز وارد عملیات والفجر8 شدم و در ساعت 4 صبح, زمانی که رزمنده ها خواب بودند دشمن بمبی حامل عامل شیمیایی به سویمان شلیک کرد بلافاصله پس از اصابت این بمب به زمین و بلند شدن فریاد رزمنده ها ما نیز از خواب برخاستیم و به سرعت ماسکمان را بر روی صورت گذاشتیم اما اندکی دیر شده بود و در جریان انفجار این بمب بویی شبیه به بوی خیار به مشاممان رسید و بعد از دو ساعت دچار سوزش پوست و چشم هایمان شدیم.

در بیمارستان های تهران جا برای جانبازان شیمیایی نبود!

این جانباز شیمیایی ادامه داد: پس از مجروحیت من و تعدادی دیگر از مجروحان شیمیایی را به بیمارستان شهید بقایی اهواز منتقل کردند و بعد از چند روز به علت وضع بد جسمانی به تهران منتقل شدم اما در بیمارستان های تهران جای کافی برای پذیرش ما نداشتند سپس مجروحان را به ورزشگاه 12 هزار نفری آزادی که به صورت درمانگاه تغییر وضعیت داده بود، بردند که پس از هشت روز تحت نظر بودن مرخص و به خانه بازگشتم اما همچنان از ناحیه چشم و ریه احساس ناراحتی داشتم.

 

این رزمنده هشت سال دفاع مقدس اظهار کرد: سال 1365 دوباره به جبهه برگشتم و در عملیات کربلای 4 و5 شرکت کردم. درعملیات کربلای 5 در حومه خرمشهر، دشمن دوباره از بمب های شیمیایی استفاده کرد که این بار به دلیل استفاده به موقع از ماسک، آسیب کمتری دیدم.

عوارض شیمیایی ام

علی کارخانه در ادامه بیان کرد: از سال 1376 دردها و مشکلاتم زیادتر شد به طوریکه چشم چپم کم بینا شد و در آزمایشاتم نیز این مشکلات را ناشی از عوارض شیمیایی عنوان کردند.

 

وی گفت: پس از بستری در بیمارستان ساسان متوجه شدم عوارض شیمیایی در خونم تاثیرگذاشته است و باید مورد عمل جراحی قرار بگیرم. پزشکان نیز از درمانم ناامید شده بودند. مدام دعا می کردم که خدایا! زمانی مرا پیش خودت ببر که خانواده ام بی نیاز باشند. در این حال در خواب مادرم را دیدم که به من گفت: «تا مدتی دیگر حالت بهبود پیدا می کند» بعد از دیدن این خواب، روحیه ام بیشتر شد وعمل جراحی موفقیت آمیزی را هم پشت سر گذاشتم.

دست و پنجه نرم کردن با عوارض شیمیایی

این جانباز 70 درصد در ادامه به تشریح وضعیت جسمانی اش پرداخت و افزود:در فصل زمستان باید مراقب باشم تا دچار سرماخوردگی نشوم همچنین برای غلبه بر مجروحیتم باید از دارو استفاده کنم و به سفارش دکتر، در کنار مصرف دارو، ورزش های سبک هم انجام بدهم.
 

علی کارخانه با بیان درخواستی، خطاب به مسئولان تاکید کرد: به عنوان یک جانباز شیمیایی از مسئولان امر می خواهم که از نظر درمانی ما را حمایت کنند. پزشکان متخصص را برای درمان جانبازان در خانه، در نظر بگیرند؛ چون تردد و رفت و آمد به بیمارستان و درمانگاه ها برای ما مشکل است. در گذشته برنامه های تفریحی و مذهبی مختلفی برای جانبازان شیمیایی برگزار می شد که امروز نیز خواستار تداوم آن برنامه ها هستیم.

منبع:کوله بار

نظر شما
پربیننده ها